حکایت ها
|
«سید امام قاضی» میگوید: برای کاری گذرم به شهر سمرقند افتاد. ناگاه در راه، یکی از علمای سمرقند را دیدم که پیش روی من ایستاده است. از اسب فرود آمدم و به او احترام گزاردم. داروغه داروغه بغداد در بین جمعی ادعا میکرد تا به حال کسی نتوانسته است او را گول بزند. فردی در میان آن جمع بود، به داروغه گفت: گول زدن تو کار آسانی است، ولی به زحمتش نمی ارزد. داروغه گفت: چون از عهده بر نمیآیی، این حرف را میزنی. آن فرد گفت: افسوس که کار خیلی واجبی دارم، و گرنه همین الان تو را گول میزدم. داروغه گفت: حاضری بروی و فوری کارت را انجام دهی و برگردی ؟ گفت: بلی. همینجا منتظر من باش، فوری میآیم. او رفت و دیگر بازنگشت. داروغه پس از دو ساعت معطلی، شروع به فریاد زدن کرد و گفت: اولین دفعه است که این دیوانه مرا این گونه فریب داد و چندین ساعت معطلم کرد. امیر نصر سامانی، در کودکی به مکتبخانه میرفت و در یادگیری قرآن، سعی و کوشش کافی به کار نمیبرد. معلمی که کار تعلیم او را بر عهده داشت، احترام او را که امیرزاده بود، نگه نمیداشت و گاهی او را چوب میزد و تنبیه میکرد. لقمان در دوران جوانی برده و غلام بود. روزی اربابش به او گفت: امسال زمین را به زیر کشت کنجد ببر. |
کلمات کلیدی:
کمی باهم بخندیم !!!!
|
شخصی در مراسم تدفین سومین همسر یکی از همسایگان شرکت نموده بود با ناراحتی به خانه برگشت. زنش جلو آمد پرسید : چته ؟ بسیار غمگین و ناراحتی ؟ گفت : یک جلسه پر شور تبلیغاتی برای انتخابات برقرار بود. کاندیدای پر حرارت و حرافی پشت تریبون قرار گرفته بود ، می گفت : دزدی را بردند پیش بازپرس برای بازجوئی بازپرس از دزد پرسید : چرا در خانه مردم رفتی ؟ دزد گفت : آقای بازپرس شب عوضی گرفتم من خیال می کردم منزل خودمونه .بازپرس گفت اگر خیال کردی منزل خودتونه پس چرا وسط حیاط تا آن خانم را دیدی فرار کردی ؟ دزد گفت خیال کردم مادر زنمه ؟ ! در یکی از کلاسها شاگردان سر و صدا و داد و بیداد می کردند ناظم با عصبانیت وارد کلاس شد و با صدای بلند گفت :
نه گلیم ، پسر گفت : یعنی به خانه ما می برندش !! شبی زن و شوهری خوابیده بودند که ناگهان زن شروع کرد به لگد پرانی و داد و فریاد ، شوهر زنش را از خواب بیدار کرد پرسید ؟ چه شده ؟ چرا لگد می زنی و فریاد می کشی ؟ زن گفت : |
کلمات کلیدی:
|
سلمان فارسی؛ ثابتقدم در ولایت علی ابن ابیطالب(ع) عمر پربرکت پیامبر(ص)به شصت و یک سالگی رسیده بود، که سوره «نصر» نازل شد و «فتح مکه» را مژده داد. این سوره را رسول خدا(ص) برای یاران خویش خواند و همه خوشحال و امیدوار شدند؛ ولی وقتی عباس - عموی پیغمبر(ص- ) مژده پیروزی را شنید، گریست! رسول خدا(ص) فرمود: عموجان! چه چیزی تو را به گریه واداشت؟ عباس گفت: گمان میکنم، این پیروزی برای تو، پیام رحلت باشد! |
کلمات کلیدی:
|
ریشه یابی دروغ گویی در برخی کودکان دروغگویی کودکان, در بیش تر اوقات ممکن است به سبب پیروی از پدر و مادر یا دیگران صورت گیرد. والدین نباید به کودکان دروغ بگویند؛ چون بزرگ ترین الگوی دروغگویی برای کودکان خود می شوند.گاهی کودکان برای فرار از مجازات دروغ می گویند. کودک برای پنهان کردن خطای خود به دروغگویی متوسل می شود, این گونه دروغ گفتن با شدت تنبیه و مجازات تعیین شده از سوی والدین و مربیان ارتباط مستقیم دارد. با واگذاری تکالیف سنگین و داشتن توقع غیر عادی از کودکان, آنها به دروغگویی وادار می شوند. تحمیل کارهای طاقت فرسا و داشتن توقعات نابجا موجب خواهد شد که کودک به دروغ پناه برد و در اثر تکرار دروغگو شود؛ زیرا کودکان از رنجش والدین و این که آنها او را تنبل و بی عرضه بدانند به شدت می ترسند. کودکی که در خانواده مورد بیاعتنایی قرار می گیرد, بزرگ ترین لذت را خودنمایی و جلب توجه دیگران می داند؛ ولی چون با راستگویی نمی تواند افکار دیگران را متوجه خود کند, ناچار دروغ میگوید. والدین باید به کودکان خویش بفمانند که برای آنها ارزش قائل هستند. گاهی کودکان برای کسب محبت دیگران و یا برای تهمت زدن و انتقام جویی از شخصی دیگر, دروغ میگویند. توجه والدین به این نکات و داشتن رفتاری مناسب در برابر آن می تواند کودکان را از این ویژگی ناپسند دور کند.د دور کند. برخی از والدین محترم قید و بندهایی به جان کودک میزنند که وجدان او را ناراحت میکند و در روح وی مشکلاتی پدید میآورد که مانع تکامل او می شود و سالهای بعد نیز که به جامعه گام مینهد، از این خارهای راه رنج میبرد و ترسها و نگرانیها، او را از هر پیشرفتی بازمیدارد. |
|||
کلمات کلیدی:
پاسخ به شبهات
|
![]() |
![]() |
سؤال از شما، جواب از ما سؤال: چرا باید نماز را به زبان عربی خواند و حال آنکه هرکس باید خدا را به زبان خودش بخواند، آیا این موضوع با جهانی بودن دین اسلام منافات ندارد؟ |
کلمات کلیدی: