سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که زمام خود را به دست سستى سپارد ، حقوق را خوار دارد ، و آن که سخن چین را پیروى کند ، دوست را از دست بدهد . [نهج البلاغه]

 

فکرم همه‌جا هست، ولی پیش خدا نیست
سجاده زردوز که محراب دعا نیست
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!
از شدت اخلاص من عالم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست!
از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
یک‌ذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعتِ من حائز عنوان جهانی‌ست!
این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
چندی‌ست که این حافظه در خدمت ما نیست
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
بی‌دغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقب‌مانده جدا نیست
هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکی‌ست، ربا نیست!
از بس‌که پی نیم‌وجب نان حلالیم
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
به به، چه نمازی‌ست! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست
منبع: وبلاگ گفتگوی دوستانه

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/7/12:: 1:4 عصر     |     () نظر

 

رابطه‌ی سکه و سکسکه و سکته و اینا ...
داشتیم از خوشحالی مثل پودر ماشین‌لباسشویی کف می‌فرمودیم که تلفن دوچرخه سوتید. تلفن ما فقط همین یک ملودی را بلد است: سوت سوت سوتک سوت سوت سوتک!
جسارتاً، گوشی را داشته باشید تا اول یک مقدمه عرض کنم خدمتتان. مقدمه این است که در تب‌وتاب بازار سکه، ما هم برای این‌که از قافله عقب نیفتیم، فکر کردیم مگر ما چلاق تشریف داریم که نرویم توی کار خرید سکه. چرا فقط سکه‌های 25 تومانی و 50 تومانی تو بساط ما پیدا شود؟ الان دیگر این‌جور سکه‌ها توی جیب گدایان و بینوایان هم پیدا نمی‌شود. ! بالاخره هرکس برای خودش اصولی دارد. گوشی را همین‌طور داشته باشید تا بقیه‌اش را عرض بفرماییم.
بعدش چی کار کردیم؟ رفتیم طلافروشی و النگوها و گوشواره‌های عیال را فروختیم که سرمایه جور کنیم، وگرنه ما که از این پول‌های بادآورده نداریم. بعدش چی‌کار کردیم؟ نصفه‌شب رفتیم تو صف سکه. چه صفی؟ تقریباً اندازه‌ی استادیوم صدهزارنفری آزادی آدم پشت در بانک ایستاده و نشسته و خوابیده بود.
آن طفلی‌ها هم مثل ما طلاهای عیالشان را فروخته بودند که با آن سکه بخرند. ظهر روز بعد نوبتمان شد و خوشحال و خندان رفتیم پشت باجه. به هر نفر پنج عدد سکه می‌دادند ولی به ما چهار تا دادند. گفتند همین هم از سرت زیاد است. نمی‌دانیم از کجا فهمیدند. لابد از آن‌جایی که پولمان کم بود یا از آن‌جایی که می‌دانستند با نیم سوت و نیم‌شوت زندگی و کار می‌فرماییم. به‌هرحال خدا خیرش بدهد که پنج تا نداد و چهارتا داد. البته کاش آن چهارتا را هم نمی‌داد. می‌دانید چرا؟ به‌خاطر این‌که ما فرهنگ سکه‌داری نداریم. به خاطر این‌که شاعر مادر مرده در شعری بی‌ربط فرموده:
سکه شد از نان شب واجب‌تر
نان شب از سکه شد غایب‌تر
عاشقان را بگذارید بخوابند همه
مصلحت نیست که این سکه فراموش کنید
خب برگردیم به همان تلفنی که اول مطلب سوت کشید و سوتمان را از اشکمان و اشکمان را از مشکمان و مشکمان را از وجود نازنینمان در آورد. نیم‌سوت بود و همشیره‌اش نیم‌شوت. فرمودیم: "بنال ببینیم چی می‌گویی؟"
گفت: "شما کجایی؟ هرچی تلفن می‌زنم نیستی؟"
فرمودیم: "ما که سرجایمان هستیم. شما کجایید؟"
گفت: "من و نیم‌شوت اومدیم خیابون. کارمون طول کشید، گفتیم به شما خبر بدیم نگران نشید."
فرمودیم: "نترسید نگران نمی‌شیم. نیومدید هم نیومدید. خیال می‌کنید سکه‌ی‌طلا هستید که نگرانتون بشیم؟"
گفت: "خیلی ممنون."
فرمودیم: "حالا از کجا زنگ می‌زنین؟"
گفت: "تلفن عمومی دیگه. شما که واسه ما موبایل نمی‌خری. این تلفن‌ها هم‌همه‌اش خرابه. چهارتا تلفن عوض کردیم تا بالاخره این یکی وصل شد."
فرمودیم: "مال سکه‌ها هم هست. آخه هرکدومشون یه شکل، یه اندازه و یه رنگیه." تا این را گفتیم یادمان به سکه‌های طلایمان افتاد. از جا پریدیم و گفتیم: "سکه‌های شما چه جوری بود؟"
گفت: "چیز بود دیگه. رنگش طلایی بود و روش نوشته شده بود 1390و خیلی هم نو بود."
فرمودیم: "از کجا برداشتیش؟"
گفت: "شما که خواب بودی. گفتیم بیدارتون نکنیم یه‌وقت اخمالو بشین. واسه‌ی همین خودمون با اجازه از توی کیفتون برداشتیم که بعدش بهتون بگیم. چهارتا بود. می‌خواستیم باهاش پفک هم بخریم، نشد. تلفن‌ها خراب بود و سکه‌هامون رو خورد."
فرمودیم: "خورد؟" و بعدش نفهمیدیم غش کردیم یا سکته یا سکسکه. فکر کنیم سکسکه بود. شایدم سکته بود.

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/7/12:: 1:4 عصر     |     () نظر

خانم ها بخوانند!!!!

خانم ها بخوانند

اختلاف های زناشویی, همواره از سوءنیت طرفین سر چشمه نمیگیرد؛ بلکه در بیشتر موارد ناشی از این واقعیت است که هر یک از آنها صادقانه مسأله را به گونه ای متفاوت می بیند. از گفت و گو درباره مردان دیگر پرهیز کنید. اگر شاغل هستید و با ارباب رجوع مرد کار می کنید, و چنانچه مردان فامیل را ملاقات می کنید, نزد همسر خود از آنها تعریف نکنید. با این کار هم به حس توانمندی و قدرتمندی مرد آسیب می زنید و هم صمیمیت را از بین می برید.


اگر متوجه شدید که از دیگران حساستر, نگران تر, وسواسی تر و افسرده تر هستید, هر چه سریع تر برای درمان به مراکز مشاوره مراجعه کنید.

نقاط ضعف خود را بشناسید و پیش از این که طرف مقابل از شما بخواهد, آنها را تعدیل و اصلاح کنید.

در برابر مردان دیگر عفت و حیا را رعایت نمایید تا شوهرتان به واکنش منفی وادار نشود.دار نشود.

سزارین باعث بروز مشکلات عاطفی مادر با فرزند در آینده می‌شود


رییس انجمن علمی مامایی ایران گفت: عمل سزارین علاوه بر اینکه برای نوزاد عوارضی چون عدم تکامل ریه، مغز و دستگاه گوارشی را در پی دارد باعث ایجاد مشکلات تنفسی و کم وزنی و نارسی در نوزاد نیز می‌شود.
به نقل از ایسنا، دکتر ناهید خداکرمی در این رابطه افزود: درد زایمان یکی از نشانه‌های تکامل و رسیدگی جنین است بنابراین پروسه تکامل نوزادانی که مادر بدون داشتن علایم زایمانی سزارین می‌شود، ناقص خواهد بود.

عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی اضافه کرد: اخیرا دانشمندان با مطالعه کودکان سزارینی و مقایسه آنها با بچه‌هایی که به روش طبیعی متولد شده‌اند به نتایجی دست یافته‌اند که نشان می‌دهد این کودکان در دوران نوجوانی چاق‌تر از دیگر بچه‌ها هستند و میزان ابتلای آنها به آسم و دیابت بیشتر است.

خداکرمی با بیان اینکه ممکن است بعضی از نوزادان سزارینی با وزن طبیعی به دنیا بیایند، افزود: حتی با وجود وزن طبیعی، معلوم نیست که این بچه‌ها از نظر سایر ارگان‌های بدن تکامل پیدا کرده باشند.

رییس انجمن مامایی افزود: عمل سزارین علاوه بر اینکه عوارضی برای نوزاد ایجاد می‌کند، عوارضی هم برای مادر در پی دارد. این مادران علاوه بر اینکه دو برابر کسانی که به صورت طبیعی زایمان می‌کنند، خون از دست می‌دهند تا چندین روز پس از زایمان از دردهای ناحیه عمل رنج می‌کشند ضمن آنکه احتمال آسیب به دستگاه تناسلی، ادراری و ایجاد عفونت‌ها پس از زایمان در این مادران بیشتر است.

به گفته وی، زنانی که عمل سزارین می‌شوند در آینده از بعد عاطفی و ارتباطی با فرزندانشان دچار مشکل می‌شوند.

خداکرمی با اشاره به بعضی از مطالعات دانشمندان مبنی بر اینکه ممکن است پس از جراحی سزارین، ناباروری ثانویه‌ در این مادران به وجود بیاید، اظهار کرد: همچنین ممکن است جفت در حاملگی بعدی به صورت ناهنجار رشد کرده و به علت چسبندگی به ناحیه عمل جراحی قبلی، خطر خونریزی و حتی مرگ را برای مادر در پی داشته باشد.

رییس انجمن مامایی ایران با تاکید بر اینکه توام بودن تولد با درد هم از نظر علمی و هم از نظر فیزیولویک می‌تواند پروسه تکامل بچه را تکمیل کند، افزود: ماما و پزشک می‌توانند از وضعیت درد مادر روند زایمان را کنترل نمایند و به عبارتی کیفیت درد می‌تواند نشانگر وضعیت سلامتی مادر و جنین باشد.

 

زن در نگاه وحی
زن و مرد تافته یک بافته اند

           
زن و مرد, مکمل یکدیگر هستند, مانند موقعیت شب و روز در شکل دادن روزگار. قرآن کریم می فرماید: “هُنَّ لِبََاسٌ لَکُم وَ اَنتُم لِبََاسٌ لَهُنَّ”. زنان پوشش و مایه عفاف و پاکی شما و شما مردان مایه عفاف و پاکی آنان هستید.
قرآن کریم با این تشبیه زیبا ارتباط و همبستگی زن و مرد را بیان داشته است. همچنان که نمی توان هیچ یک از نخ ها, تارها و پودهای یک پارچه را از هم جدا تصور کرد, زن و مرد نیز در تشکیل یک واحد انسانی چنین هستند, و “نفس واحده” را معنا میبخشند. از دیدگاه قرآن, زن و مرد از یک ریشه و جنس آفریده شده اند و هر کدام لازمه و مکملجفت دیگری است. زن و مرد از جان یکدیگرند و هر گاه واژه انسان به کار می رود, نوع انسانی مراد است که عبارت از مرد و زن میباشد و نه یکی از آن دو.
قرآن مجید زن و مرد را یک جفت می داند, به گونه ای که در همه طبیعت و جانداران, این حقیقت دیده می شود. گویا آفرینش و قدرت نقش آفرین, مرد و زن را در خلوتگاه واحد, به دو جزء تقسیم کرده است تا از آن مرکز به سوی تکمیل و ادامه حیات در حرکت باشند و برای اتحاد به سوی یکدیگر جذب شوند. همان گونه که زن از نظر روحی به مرد تکیه دارد و در هر وضعیتی خود را نیازمند او میداند, مرد نیز همواره به زن و محبت او نیاز دارد.

مراسم عروسی حضرت فاطمه(س)

مدتی شاید چند ماه از مراسم عقد فاطمه (س) گذشت و علی (ع) از این که درباره عروسی سخنی به میان آوَرَد، شرم داشت تا این که «ام ایمن» موضوع را به آگاهی پیامبر(ص) رسانید. ایشان پرسید: چرا خود علی در این باره نزد من نیامد؟
ام ایمن گفت: حیا و شرم مانع از این کار شد. وی علی(ع) را خبر کرده، به خانه پیامبر برد. علی نزد ایشان آمد و از شرم سرش را به زیر افکند. پیامبر گرامی اسلا‌م(ص) فرمود: آیا میخواهی همسرت را به خانه ببری؟ علی (ع) همچنان که سرش را زیر انداخته بود، پاسخ داد: آری پدر و مادرم فدای تو باد.
شب بعد پس از ولیمه دادن به مسلمانان هنگامی که خواستند فاطمه(س) را ببرند، رسول خدا برای آن ها دعا کرد و مراسم با همه خاطراتش پایان یافت. ایشان دست زهرا (س) را در دست علی(ع) گذاشت و فرمود:« علی جان! خداوند، دختر رسول خدا را بر تو مبارک گرداند. فاطمه بهترین همسر است. و ای فاطمه! علی بهترین شوهر است.» سپس زنان دور فاطمه را گرفتند و با تکبیر و دعا و صلوات، ایشان را تا خانه علی(ع) بدرقه کردند.
به راستی آیا میتوان پذیرفت که دختر پیامبر گرامی اسلا‌م، در عروسی اش فقط به دادن ولیمه اکتفا کرده است؟ آیا این با عملکرد کسانی که خود را پیرو زهرا(س) می دانند، سازگاری دارد؟
عروسی برخی دختران امروز، نه تنها گویای پیرو فاطمه بودن آن ها نیست، بلکه فرسنگ ها با دنیای فاطمه (س) فاصله دارد. به راستی چه شده است که برخی دختران ما عروسی را جز به اسراف و گناه نمی پذیرند؟


 


نظر بدهید  

نوشته شده توسط محسن یزدانی در چهارشنبه دوازدهم مهر 1391 ساعت 9:42 قبل از ظهر موضوع | لینک ثابت


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/7/12:: 10:4 صبح     |     () نظر

 

 

دعاها و آرزوهای شیرین کودکان
آرزو دارم سر آمپول ها نرم باشد!

                          


خدای عزیزم!
 کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد؛ آخر او دندان مصنوعی دارد!

ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند تا من مجبور نباشم در صف نان بایستم!

خدایا! کاری کن وقتی آدم‌ها می‌خوان دروغ بگن یادشون بره!

خدای مهربانم! از شما می‌خواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به ماهی تبدیل کنی!

خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی!

آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام هیچ وقت عیدی من را از من نگیرند. آن ها هر سال عیدی‌هایی را که من تو نوروزجمع می‌کنم از من می‌گیرند و به بچه‌ آن هایی می‌دهند که به من عیدی می‌دهند!

خدایا! دست شما درد نکند؛ ما شما را خیلی دوست داریم!

ای خدا! من بعضی وقت‌ها یادم می‌رود به یاد تو باشم؛ ولی خیلی ممنون که شما همیشه به یاد من هستی.

خدای عزیزم! سلام. من پارسال با دوستم در خونه‌ها را می‌زدیم و فرار می‌کردیم. خدایا منو ببخش و اگه مردم به خاطر این کار منو به جهنم نبر؛ چون من امسال خیلی بهتر شده ام ودیگه این کار رو نمی‌کنم!

خدایا مهدکودک از خانه ما آن قدر دور باشد که هر چه برویم، نرسیم. بعد برگردیم خانه بازی کنیم!

شوخی‌ زیادی ممنوع!

خانم مربی به رضا گفت: «رضا جان! تو که چشم‌هایت ضعیف است، برو روی نیمکت جلو بنشین تا تخته را بهتر ببینی.»

رضا گفت: «خانم! من دوست دارم این جا پیش محسن باشم.»

خانم مربی گفت: «معلوم است که محسن را خیلی دوست داری؟»

رضا گفت: «آخه محسن خیلی خوب است. هی شوخی می‌کند و مرا می‌‌خنداند.»

با این حرف، همه‌ بچه‌ها خندیدند.

خانم گفت: «عجب! حالا با کی شوخی می‌کند؟»

رضا گفت: «با همه! با بچه‌ها، با همسایه‌های مهد، با صاحب مغازه‌ رو به رو! خانم! ما خیلی از دست محسن می‌خندیم.»

خانم از محسن پرسید: «ببینم آقا محسن! رضا راست می‌گوید؟ تو با همه شوخی می‌کنی؟»

محسن گفت: «بله خانم! آخه ما دوست داریم همه بخندند.»

خانم گفت: «ببینید بچه‌ها! شوخی خوب است؛ اما اندازه دارد. آدم نباید با همه شوخی کند. شوخی گاهی به دعوا کشیده می‌شود. گاهی هم مردم را ناراحت می‌کند.

پیامبر اسلام فرموده‌اند: شوخی زیاد، آبرو را می‌برد.

خانم مربی آن روز خیلی صحبت کرد. وقتی صحبت‌هایش تمام شد، رضا و محسن تصمیم گرفتند که دیگه به اندازه شوخی کنند.

مسؤولیت پدران

روزی عده ای از کودکان در کوچه مشغول بازی بودند.
پیامبر(ص) در حین عبور، چشمش به آن‌ها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسؤولیت سنگین آن‌ها را در رشد کودک به همراهان‌شان گوشزد کند. فرمود: وای بر فرزندان آخرالزمان از دست پدران‌شان!
اطرافیان پیامبر با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند. لحظه ای فکرکردند شاید منظور پیامبر، فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندان‌شان کوتاهی میکنند.
عرض کردند: یا رسول ا...! آیا منظورتان مشرکین است؟
- نه! بلکه پدران مسلمانی را میگویم که چیزی از فرایض دینی رابه فرزندان خود نمی آموزند و اگر فرزندان‌شان پاره ای از مسائل دینی رافراگیرند، پدران آن‌ها، ایشان را از ادای این وظیفه باز می دارند.
اطرافیان پیامبر با شنیدن این سخن ، تعجب کردند که آیا چنین پدران بی مسؤولیتی نیز هستند. پیامبر که تعجب آن‌ها را از چهره شان خوانده بود، ادامه داد: تنها به این قانع هستند که فرزندان‌شان از مال دنیا چیزی را به دست آورند....
آن‌گاه فرمود: من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند. بیان: در عصر حاضر، دلیل دور بودن و ناآگاهی قشر عظیمی ازکودکان و نوجوانان از مسائل مذهبی ، بیتوجهی والدین‌شان به این مسأله مهم است.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/7/12:: 10:3 صبح     |     () نظر

اعمال ماه ذى القعده
اعمال ماه ذى القعده

نماز در روز یکشنبه این ماه:
براى نماز در روز یکشنبه این ماه روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است. در فضیلت این نماز، آمده است که هر کس آن را بجا آورد توبه اش پذیرفته مى شود و گناهانش آمرزیده مى گردد و سبب برکت براى نمازگزار و خانواده اش خواهد بود، و در روز قیامت کسانى که از او طلبى و یا حقّى دارند، از وى راضى گردند و با ایمان از دنیا مى رود و قبرش براى او وسیع و نورانى گردد و پدر و مادرش از او راضى شوند، و آنها نیز مورد مغفرت خداوند قرار گیرند، ذریّه او نیز بخشیده شوند و روزى او وسیع گردد. فرشته مرگ به هنگام مردن، با او مدارا کند و به آسانى جانش را بگیرد.(1)
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) کیفیّت نماز را این گونه بیان فرمود که، در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت به یک سلام) در هر رکعت، سوره «حمد» یک مرتبه، سوره «قل هو الله» سه مرتبه و سوره هاى «فلق» و «ناس» را یک مرتبه بخواند; و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کند، سپس بگوید:
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ
جنبش و نیرویى نیست جز به خداى والاى بزرگ
آنگاه بگوید:
یا عَزیزُ یا غَفّارُ، اِغْفِرْ لى ذُ نُوبى، وَذُ نُوبَ جَمیـعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ
اى نیرومند اى بسیار آمرزنده بیامرز گناهانم را و گناهان همه مردان مؤمن و زنان با ایمان را که نیامرزد کسى
الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ.(2)
گناهان را جز تو.
از ذیل این روایت استفاده مى شود که این اعمال را در غیر این ماه نیز، مى توان انجام داد.

سه روز روزه در این ماه:
از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) روایت شده است، هر کس روزهاى پنج شنبه، جمعه و شنبه از ماههاى حرام را روزه بگیرد، عبادت یک سال براى او نوشته شود.(3)

شب پانزدهم ماه:
از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) روایت شده است که شب پانزدهم ماه ذى القعده، شب مبارکى است و خداوند در این شب، به بندگان مؤمن، نظر رحمت مى افکند و آن کس که در این شب به اطاعت خداوند مشغول باشد، پاداش بسیار زیادى دارد.
در ادامه فرمود: چون شب به نیمه رسید، به عبادت خدا و نماز بپرداز و از خداوند حاجت بطلب که در این شب، حاجت کسى بدون پاسخ نخواهد ماند!(4)

روز بیست و پنجم (روز دحوالارض):
همان گونه که پیش از این گفته شد، روز بیست و پنجم ذى القعده، روزى است که نخستین خشکى ها از زیر آب سربرآورد، و سپس گسترش یافت. براى این روز اعمالى نقل شده است:
الف) در روایتى از امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل شده است: اوّل رحمتى که از آسمان به زمین نازل شد، روز بیست و پنجم ذى القعده بود; بنابراین اگر کسى آن روز را روزه بگیرد، و آن شب را به عبادت بپردازد، پاداش عبادت یکصد سال را دارد.
همچنین فرمود: در آن روز، اگر گروهى به ذکر خدا بپردازند، خداوند حاجتشان را پیش از آن که متفرّق شوند برآورده سازد; خداوند در این روز هزار هزار رحمت نازل مى کند که قسمتى از آن شامل کسانى است که جمع گردند و به ذکر خدا بپردازند و روزش را روزه بدارند و شبش را عبادت کنند.(5)
ب) مستحب است در آغاز روز (هنگامى که آفتاب کمى بلند شود) دو رکعت نماز بجا آورد و در هر رکعت، بعد از سوره حمد پنج مرتبه سوره والشمس را بخواند و پس از سلام نماز، این دعا را بخواند:
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ، یا مُقیلَ الْعَثَراتِ، اَقِلْنى عَثْرَتى،
جنبش و نیرویى نیست جز به خداى والاى بزرگ اى نادیده گیر لغزشها، نادیده گیر لغزشم را
یا مُجیبَ الدَّعَواتِ، اَجِبْ دَعْوَتى، یا سامِعَ الاَْصْواتِ، اِسْمَعْ صَوْتى،
اى اجابت کننده دعاها اجابت کن دعایم را اى شنواى صداها بشنو صدایم را
وَارْحَمْنى وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتى وَما عِنْدى، یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ.(6)
و به من رحم کن و از گناهانم و آنچه بدى دارم درگذر اى صاحب جلالت و بزرگوارى.
ج) «شیخ طوسى» فرمود: مستحب است در این روز، این دعا را بخواند:
اَللّـهُمَّ داحِىَ الْکَعْبَةِ، وَفـالِقَ الْحَـبَّةِ، وَصارِفَ اللَّزْبَةِ، وَکاشِفَ کُـلِّ
خدایا اى گسترنده خانه کعبه و شکافنده دانه و برطرف کننده سختى و گشاینده هر
کُـرْبَـة، اَسْئَلُکَ فى هذَا الْیَوْمِ مِنْ اَیّامِکَ الَّتى اَعْظَمْتَ حَقَّها، وَاَقْدَمْتَ
غم و گرفتارى از تو خواهم در این روز از روزهایت که بزرگ گرداندى حقش را و در سبقت
سَبْقَها، وَجَعَلْتَها عِنْدَ الْمُؤْمِنینَ وَدیعَةً، وَ اِلَیْکَ ذَریعَةً، وَ بِرَحْمَتِکَ
پیشش انداختى و در نزد مؤمنین آن را به ودیعت نهادى و آن را وسیله اى براى آمدن به پیشگاهت و رسیدن برحمت
الْوَسیعَةِ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ، فِى الْمیثاقِ الْقَریبِ
وسیعت قراردادى که درود فرستى بر محمّد بنده برگزیده ات در روز میثاق نزدیک که
یَوْمَ التَّلاقِ، فاتِقِ کُلِّ رَتْق، وَداع اِلى کُلِّ حَقٍّ، وَعَلى اَهْلِ بَیْتِهِ الاَْطْهارِ
روز دیدار و ملاقات است آن بزرگوارى که هر در بسته اى را گشود و به هر حقى دعوت فرمود و بر خاندان پاکیزه
الْهُداةِ الْمَنارِ، دَعائِمِ الْجَبّارِ، وَوُلاةِ الْجَنَّةِ وَالنّارِ، وَاَعْطِنا فى یَوْمِنا هذا
و راهنمایان روشنى بخش و پایه هاى دین خدا و زمامداران کار بهشت و دوزخند و عطا کن به ما در این روز
مِنْ عَطآئِکَ الْمَخْزُونِ، غَیْرَ مَقْطوُع وَلا مَمْنوُن، تَجْمَعُ لَنا بِهِ التَّوْبَةَ،
از عطاى موجود در خزینه ات که نه پایان دارد و نه منّتى در آن است گردآورى بدان براى ما توبه
وَحُسْنَ الاَْوْبَةِ، یا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَاَکْرَمَ مَرْجُوٍّ، یا کَفِىُّ یا وَفِىُّ، یا مَنْ لُطْفُهُ
و بازگشت خوبى را بسوى خودت اى بهترین خوانده شدگان و بزرگوارترین مایه امید اى کفایت کننده اى وفادار اى که لطفش در
خَفِىٌّ، اُلْطُفْ لى بِلُطْفِکَ، وَاَسْعِدْنى بِعَفْوِکَ، وَاَیِّدْنى بِنَصْرِکَ، وَلا تُنْسِنى
نهان و خفاست بلطف خویش بر من لطف فرما و به عفوت سعادتمندم کن و به یاریت کمکم ده و از یاد
کَریمَ ذِکْرِکَ، بِوُلاةِ اَمْرِکَ، وَحَفَظَةِ سِرِّکَ، وَ احْفَظْنى مِنْ شَوائِبِ الدَّهْرِ،
کریمانه ات فراموشم مکن به حق زمامداران کار خود و نگهبانان رازت و نگاهم دار از آلودگیهاى روزگار
اِلى یَوْمِ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ، وَاَشْهِدْنى اَوْلِیآئَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسى، وَحُلُولِ
تا روز حشر و برانگیخته شدن و گواه گیر برایم دوستانت را هنگام جان دادنم و سرازیر
رَمْسى، وَانْقِطاعِ عَمَلى، وَانْقِضآءِ اَجَلى، اَللّهُمَّ وَاذْکُرْنى عَلى طُولِ
شدنم در قبر و به پایان رسیدن کردارم و بسر آمدن عمرم خدایا یادم کن در دوران دراز
الْبِلى، اِذا حَلَلْتُ بَیْنَ اَطْباقِ الثَّرى، وَنَسِیَنِى النّاسُونَ مِنَ الْوَرى،
پوسیده شدنم در آن هنگام که میان توده هاى خاک وارد شوم و مردم فراموشکار یکسره فراموشم کرده اند
وَاَحْلِلْنى دارَ الْمُقامَةِ، وَ بَوِّئْنى مَنْزِلَ الْکَرامَةِ، وَاجْعَلْنى مِنْ مُرافِقى
و در خانه ماندنى (بهشت) فرودم آر و در منزل کرامت جایم ده و از رفقاى دوستانت و
اَوْلِیآئِکَ، وَاَهْلِ اجْتِبآئِکَ وَأصْفِیائِکَ، وَبارِکْ لى فى لِقآئِکَ، وَارْزُقْنى
برگزیدگان و مخصوصانت قرارم ده و دیدارت را بر من مبارک گردان و حسن عمل روزیم کن
حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الاَْجَلِ، بَریئاً مِنَ الزَّلَلِ وَسُوءِ الْخَطَلِ، اَللّـهُمَّ وَ
پیش از آن که عمرم بسر رسد در حالى که پاک از لغزش و بد کردارى باشم خدایا
اَوْرِدْنى حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَاسْقِنى مِنْهُ
مرا به حوض پیامبرت محمّد درود خدا بر او و خاندانش باد (یعنى حوض کوثر) واردم کن و بنوشان مرا از آن
مَشْرَباً رَوِیّاً سآئِغاً هَنیئاً، لا اَظْمَأُ بَعْدَهُ، وَلا اُحَلاَُّ وِرْدَهُ، وَ لا عَنْهُ اُذادُ،
حوض نوشاندنى سیراب کننده و روان و گوارا که دیگر تشنه نشوم و از ورود بدان جلوگیریم نکنند و بازم ندارند
وَاجْعَلْهُ لى خَیْرَ زاد، وَ اَوْفى میعاد، یَوْمَ یَقُومُ الاَْشْهادُ، اَللّهُمَّ وَالْعَنْ
و آن را برایم بهترین توشه راه و کاملترین وعده گاه در روز به پا خواستن گواهان قرار ده خدایا دور ساز
جَبابِرَةَ الاَْوَّلینَ وَالاْخِرینَ، وَبِحُقُوقِ اَوْلِیآئِکَ الْمُسْتَاْثِرینَ، اَللّـهُمَّ
از رحمتت سرکشان اوّلین و آخرین را و آنان که به حقوق دوستان برگزیده ات تجاوز و تعدّى کردند خدایا
وَاقْصِمْ دَعآئِمَهُمْ، وَاَهْلِکْ اَشْیاعَهُمْ وَ عامِلَهُمْ، وَ عَجِّلْ مَهالِکَهُمْ،
پایه هاى حکومتشان را در هم شکن و پیروان و عمالشان را نابود گردان و به هلاکتشان تعجیل کن
وَاسْلُبْهُمْ مَمالِکَهُمْ، وَضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسالِکَهُمْ، وَالْعَنْ مُساهِمَهُمْ
و مملکتهاشان را از ایشان بگیر و راهها را بر ایشان تنگ فرما و آنان که با ایشان سهیم
وَمُشارِکَهُمْ، اَللّـهُمَّ وَعَجِّلْ فَرَجَ اَوْلِیآئِکَ، وَارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظالِمَهُمْ،
و شریک هستند نیز از رحمتت دور کن خدایا شتاب کن در فرج دوستانت و حقوق از دست رفته شان را به آنها باز گردان
وَاَظْهِرْ بِالْحَقِّ قآئِمَهُمْ، وَاجْعَلْهُ لِدینِکَ مُنْتَصِراً، وَبِاَمْرِکَ فى اَعْدآئِکَ
و قائمشان را به حق ظاهر گردان و یارى ستاننده دینت و فرمانرواى در میان دشمنانت قرارش ده
مُؤْتَمِراً، اَللّـهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ، وَبِما اَلْقَیْتَ اِلَیْهِ مِنَ الاَْمْرِ فى لَیْلَةِ
خدایا فرشتگان یارى دهنده را گرداگردش قرار ده و بدان دستورى که در شب قدر بر او فرستى وى را
الْقَدْرِ، مُنْتَقِماً لَکَ حَتّى تَرْضى، وَیَعُودَ دینُکَ بِهِ وَعَلى یَدَیْهِ جَدیداً
انتقام کشَنده براى خودت قرار ده بدان حد که تو خشنود گردى و دین تو به وسیله او و بدست او بصورت نو و تازه اى
غَضّاً، وَیَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضاً، وَیَرْفِضَ الْباطِلَ رَفْضاً، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ
درآید و حق کاملاً خالص گردد و باطل یکسره از بین برود خدایا درود فرست بر او و
وَعَلى جَمیعِ آبائِهِ، وَاجْعَلْنا مِنْ صَحْبِهِ وَاُسْرَتِهِ، وَابْعَثْنا فى کَرَّتِهِ، حَتّى
بر همه پدرانش و قرار ده ما را از اصحاب و نزدیکانش و در زمان رجعت او ما را برانگیز تا
نَکُونَ فى زَمانِهِ مِنْ اَعْوانِهِ، اَللّهُمَّ اَدْرِکْ بِنا قِیامَهُ، وَاَشْهِدْنا اَیّامَهُ، وَصَلِّ
ما در زمان او جزء یارانش باشیم خدایا توفیق درک زمان قیام او را نصیب ما گردان و در روزگار ظهورش ما را حاضر کن و درود فرست
عَلَیْهِ، وَعَلَیْهِ السَّلامُ، وَارْدُدْ اِلَیْنا سَلامَهُ، وَرَحْمَـةُ اللهِ وَبَرَکـاتُهُ.(7)
بر او و سلام او را بسوى ما بازگردان و سلام و تحیت و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.
1. اقبال، صفحه 308.
2. همان مدرک.
3. همان مدرک.
4. همان مدرک، صفحه 309.
5. اقبال، صفحه 312.
6. همان مدرک، صفحه 314.
7. مصباح المتهجّد، صفحه 669.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/7/12:: 10:3 صبح     |     () نظر

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها