سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبایی، برترین خصلت و دانش، برترین زیور و عطاست . [امام علی علیه السلام]
 صورت انسان، علاوه بر داشتن حس لامسه، محل قرار گیری ورودی چهار حس دیگر یعنی بینایی، شنوایی، بویایی و چشایی نیز هست.

صورت انسان نشان‌دهنده احساسات درونی است و در واقع تصویری است که هر انسان از وجود خود به دنیا عرضه می‌دارد.

اما اگر به هر دلیل صورت دیگر در جای خود وجود نداشته باشد، چه؟ اگرچه بروز آسیب‌های جدی به صورت در اثر حوادثی همچون سوختگی، برخی سرطان‌های خاص، اسیدپاشی و حمله و گازگرفتگی حیوانات بسیار نادر است، اما ادامه زندگی با وضع جدید بسیار دشوار خواهد بود.

در گذشته تنها راه ترمیم آسیب‌های جدی صورت، استفاده از پوست قسمتی دیگر از بدن فرد و پیوند آن به بخش آسیب‌دیده بود، اما این قطعات پوستی جدید، شباهت چندانی به پوست اولیه صورت فرد ندارد و نمی‌تواند ظاهر و نیز کارکرد اولیه صورت را به آن بازگرداند.

راه دیگری نیز برای ترمیم آسیب‌های شدید صورت وجود دارد. پیشرفت‌های حاصل شده در دانش پزشکی و فناوری‌های مرتبط با آن، امکان انجام پیوند کل یا قسمتی از صورت یک اهداکننده به فرد آسیب‌دیده را فراهم ساخته کرده.

نتیجه این‌گونه جراحی‌ها بسیار طبیعی‌تر از روش برداشتن پوست از قسمت دیگر بدن است، اما مسائلی را نیز به همراه دارد. در واقع بحث‌های زیادی درباره درستی این نوع جراحی از نظر اخلاقی در سراسر دنیا مطرح شده است.

تاریخچه پیوند عضو

ایده قراردادن یک عضو سالم به جای عضو بیمار، سال‌ها قبل از این که عملی شود، در جوامع پزشکی دنیا مطرح شده بود. اولین مشکل این بود که بدن انسان نسبت به عضو خارجی واکنشی تدافعی دارد.

در واقع سیستم ایمنی بدن در برابر ورود انواع باکتری، ویروس و هر نوع ماده بالقوه خطرناک واکنش شدید از خود نشان می‌دهد.

وقتی بافتی از بدن یک اهداکننده داخل بدن فرد بیمار قرار می‌گیرد، سیستم ایمنی بدن وی، آن را به چشم مهاجم خارجی می‌بیند و گلبول‌های سفید را به سراغ آن می‌فرستد. گلبول‌های سفید خون طی فرآیندی که در اصطلاح پزشکی «پس‌زدن» نامیده می‌شود، با آن مبارزه می‌کنند.

سال‌ها گذشت تا دانشمندان دریافتند، این مشکل در مواقعی که فرد اهداکننده و دریافت‌کننده عضو دوقلوی همسان باشند، روی نمی‌دهد. در واقع، شباهت‌های ژنتیک سبب جلوگیری از واکنش سیستم ایمنی می‌شود.

سال 1954 دکتر جوزف مورای از این روش استفاده کرد و نخستین عمل موفق پیوند کلیه را بین یک دوقلوی همسان انجام داد.

اما تعداد دوقلوهای همسان کم است و بسیاری از مردم از این قاعده مستثنا هستند. بالاخره اواخر دهه 1960 دانشمندان راهی برای انجام عمل پیوند بین دو فرد غریبه را یافتند.

در این روش با استفاده از داروهایی نظیر سایکلوسپرین اثر سیستم ایمنی بدن فرد پذیرنده را محدود کردند، اما مشکل دیگر این بود که این دارو بشدت خطرناک بود و خطر تضعیف سیستم ایمنی و عفونت‌های پس از آن را به همراه داشت. در واقع بسیاری از بیماران پس از انجام این عمل، زیاد عمر نمی‌کردند.

دهه 1980 داروهای ضد پس‌زدگی پیشرفت‌های زیادی کردند و از آن پس جراحی پیوند عضو بشدت رایج شد. همچنین آمار مرگ و میر ناشی از پیوندهای مختلف نظیر کلیه، قلب، کبد و شش بشدت پایین آمد.

پس از مدتی جراحان به پیوند سایر بخش‌های بدن پرداختند. اولین پیوند موفق دست، اواخر دهه 1990 در فرانسه و نیوزیلند صورت پذیرفت. حالا دیگر نوبت جراحی پیوند صورت رسیده بود.

بازگرداندن صورت

اولین گام مهم در راه پیوند صورت، سال 1994 انجام پذیرفت. سندیپ کاوور دختر 9 ساله هندی در حال خرد کردن علوفه برای تغذیه دام بود که ناگهان موهایش داخل دستگاه خرمنکوبی که کنارش بود، گیر کرد و بر اثر این اتفاق، کل صورت و پوست سر و موهایش کنده ‌شد.

خانواده وی بسرعت صورت کنده‌شده دخترشان را در یک کیسه قرار دادند و پس از سه ساعت و نیم سفر با یک موتورسیکلت قدیمی، او را به بزرگ‌ترین بیمارستان اطراف منتقل کردند.

وقتی پزشکان او را معاینه کردند، به این نتیجه رسیدند که برداشتن پوست از نواحی دیگر بدنش سبب بدشکلی صورتش خواهد شد. در مقابل، برای اتصال مجدد صورت دختر، دست به عمل جراحی زدند.

بدین شکل این عمل به عنوان اولین پیوند صورت انسان ثبت شد. در حال حاضر روی صورت ساندیپ جای چند زخم وجود دارد و صورتش کارکرد اولیه را نیز ندارد.

با این حال پس از این عمل توانسته به زندگی عادی خود بازگردد. پس از این جراحی، چند عمل مشابه در سراسر دنیا به اجرا در آمد.

پیوند بخشی از صورت

گام بعدی در مسیر پیوند صورت، برداشتن بخشی از صورت یک اهداکننده بود. اولین عمل پیوند بخشی از صورت روی یک زن 38 ساله فرانسوی به نام ایزابل دینووار صورت گرفت.

خانم دینووار ماه می ‌2005 پس از مصرف چند قرص خواب‌آور به رختخواب رفت و پس از این که بیدار شد و خواست سیگار بکشد، متوجه شد سیگار بین لب‌هایش نمی‌ماند.

با سرعت جلوی آینه رفت و متوجه حقیقت وحشتناکی شد. سگ خانگی‌اش قسمت پایین صورت او از جمله چانه، لب‌ها و بخش عمده بینی او را خورده بود.

او پس از این رویداد وحشتناک مجبور به مصرف غذا به شکل مایع و نیز ماسک زدن برای پوشاندن نقص ایجادشده در چهره‌اش بود. پزشکان پس از معاینه وی، راه‌های مختلف ترمیم صورت را بررسی کردند.

یکی از راه‌ها استفاده از بافت قسمت‌های دیگر بدن بود، اما در این صورت او توانایی تحرک خود را تا حد زیادی از دست می‌داد.

در این میان دو پزشک با نام‌ دکتر برنارد دواوچل و دکتر ژان میشل دونبارد (جراح اولین جراحی پیوند دست در سال 1998) ایده پیوند صورت وی را مطرح کردند. فرد اهداکننده زن 46 ساله‌ای بود که پس از تلاش برای خودکشی، دچار مرگ مغزی شده بود.

نوامبر 2005، دو تیم پزشکی که دربردارنده 50 پزشک بود، برای انجام جراحی دور هم گرد آمدند. پس از جدا کردن صورت اهداکننده در ساعت 10:30 دقیقه صبح روز یکشنبه، کار پیوند آن در ساعت 4 بعد از ظهر فردای آن روز به پایان رسید.

پس از یک روز بیمار می‌توانست حرف بزند و غذا بخورد، اما چند ماهی طول کشید تا توانایی حس‌کردن روی پوست جدید خود را باز یابد.

سال 2006، پزشکان با موردی چالش‌ برانگیزتر از خانم دینووار روبه‌رو شدند.سه سال قبل از آن، کشاورزی به نام لی جیگوژینگ طی حمله خرس به مزرعه‌اش بشدت زخمی شد.

در واقع بیشتر بخش‌های سمت راست صورت وی از میان رفت. حتی علاوه بر پوست، قسمتی از استخوان بینی و گونه او نیز از بین رفت. طی یک جراحی 15 ساعته، 18 پزشک توانستند بینی، لب بالایی، گونه و ابروی یک فرد دچار مرگ مغزی شده را به وی پیوند بزنند.

سومین جراحی پیوند بخشی از صورت روی مرد 29 ساله‌ای که دچار نوروفیبروماتوزیس بود، صورت گرفت. در این بیماری، تومورها روی اعصاب سراسر بدن رشد می‌کنند. با این که پیش از این 30 جراحی مختلف روی بدن این فرد انجام شده بود، اما او همچنان قادر به حرف‌زدن و غذاخوردن نبود.

در طول یک جراحی 15 ساعته، پزشکان بینی، دهان و گونه جدیدی را به صورت وی پیوند زدند. موفقیت این سه جراحی پیوند بخشی از صورت، پزشکان را به سمت انجام نخستین جراحی پیوند کامل صورت سوق داد.

پیوند کامل صورت

قبل از اجرای جراحی پیوند صورت، پزشکان ‌باید فردپذیرنده و اهداکننده‌ای مناسب را برای این کار می‌یافتند. فرد اهداکننده ‌باید بدقت انتخاب شود، زیرا بافت‌ها باید تا قبل از عمل به یک رگ فعال متصل شوند و بنابراین افرادی که دچار مرگ مغزی شده‌اند و دیگر امیدی به بازگشت آنها نیست، بهترین گزینه برای اهدای صورت هستند.

پس از آن پزشکان به بررسی سن و نوع پوست پذیرنده و اهداکننده می‌پردازند. اما آنچه مهم‌تر است، شباهت در خون و بافت است زیرا اگر این شباهت کم باشد، احتمال پس زدن عضو پیوندی جدید توسط سیستم ایمنی فرد پذیرنده بسیار بالا خواهد بود.

برای تعیین این که آیا انطباق مناسبی بین بافت‌های اهداکننده و پذیرنده وجود دارد یا خیر، پزشکان به بررسی آنتی‌ژن‌های موجود در سطح بافت‌ها می‌پردازند.

در جراحی پیوند خانم دینووار پزشکان حتی یک گام بیشتر برداشتند و با تزریق سلول‌های بنیادی فرد اهداکننده به بدن او، سیستم ایمنی وی را بیشتر برای پذیرش بافت جدید آماده کردند.

در آغاز جراحی پیوند صورت، ابتدا کل یا بخشی از صورت اهداکننده بریده می‌شود. بسته به نوع آسیب‌هایی که صورت فرد پذیرنده دارد، علاوه بر پوست حتی ممکن است چربی، عضلات، غضروف، اعصاب و رگ‌های فرد نیز برداشته شود. در برخی پیوند‌ها حتی لازم است بخشی از استخوان صورت نیز مورد استفاده قرار گیرد.

پس از برداشتن صورت، تیم پزشکی آن را در ظرف‌ محتوی یخ قرار داده، به مرکزی که فرد پذیرنده در آن بستری است، منتقل می‌کند. قبل از آغاز پیوند به فرد پذیرنده، بخش‌های آسیب‌دیده صورت پذیرنده نیز برداشته می‌شود.

سپس با استفاده از نخ و سوزن‌های میکروسکوپی، رگ‌های بافت به رگ‌های پذیرنده متصل می‌شود تا اکسیژن مورد نیاز برای بافت تامین شود. لازم نیست همه رگ‌ها به هم متصل شود.

اتصال چند تا از آنها می‌تواند خون مورد نیاز بافت صورت را تامین کند. همچنین رشته‌های عصبی و عضلات صورت به هم متصل می‌شود تا حس و نیز حرکت صورت امکان‌پذیر شود سپس صورت بریده شده روی جمجمه پذیرنده قرار گرفته، پس از قرارگیری دقیق، به پوست اطراف دوخته می‌شود.

فرد پذیرنده ‌باید تا پایان عمر از داروهای متوقف‌کننده فعالیت سیستم ایمنی استفاده کند تا از پس‌زدگی بافت پیشگیری شود.

خطرات و بحث‌ها پیرامون پیوند صورت

 

یکی از اصلی‌ترین پرسش‌هایی که درباره پیوند صورت به ذهن افراد جاری می‌شود، این است: «آیا فرد پذیرنده پس از عمل، چهره و ظاهری شبیه فرد اهداکننده خواهد داشت؟»

پاسخ این پرسش منفی است. پوست صورت تنها عامل تعیین‌کننده چهره نیست. استخوان‌های جمجمه هم نقش مهمی در آن دارند. فرد پذیرنده صورت جدید پس از پیوند، چهره‌ای میان چهره خود و چهره فرد اهداکننده خواهد داشت.

هر نوع جراحی با خود خطراتی را به همراه دارد و بی‌شک جراحی پیوند صورت ـ که یکی از پیچیده‌ترین جراحی‌های دانش پزشکی است ـ خطرات بیشتری به همراه دارد.

لخته شدن خون در یکی از رگ‌های متصل‌شده یا توقف خونرسانی به قسمتی از صورت جدید ـ که می‌تواند به از بین رفتن آن بافت بینجامد ـ از جمله این مخاطرات است. از آنجا که بافت صورت از شخص دیگری به بدن فرد پیوند زده می‌شود، خطر پس‌زدگی بافت همیشه وجود خواهد داشت.

داروهایی که برای مقابله با این مشکل وجود دارد، خالی از خطر نیست، زیرا این داروها سیستم ایمنی بدن را تضعیف کرده و بدن را در برابر انواع عفونت ضعیف‌تر خواهد کرد.

همچنین احتمال ابتلا به دیابت، بیماری‌های کلیه و نیز انواع عفونت و سرطان در بیمارانی که این نوع داروها را مصرف می‌کنند، بالاست.

افزون بر خطرات جسمی، افراد پذیرنده صورت جدید با مشکلات و مسائل ذهنی و روانشناختی نیز روبه‌رو خواهند بود. بی‌شک دیدن صورتی دیگر می‌تواند تا حدی آرامش فرد را بر هم زند. برای کنارآمدن با چنین مسائلی، جلسات مشاوره‌ ویژه‌ای برای این افراد برگزار می‌شود.

هفت ماه پس از اولین جراحی پیوند کامل صورت

ریچارد لی نوریس، مرد 37 ساله‌ای که حدود هفت ماه پیش، پیچیده‌ترین پیوند کامل صورت روی وی انجام شد، بهبود چشمگیری یافته است.

این جراحی، بیست و سومین پیوند صورت در دنیا محسوب می‌شود. او به خاطر حادثه‌ای در سال 1997 و در پی شلیک اشتباهی به صورتش، فک بالا و پایین، لب و بینی خود را از دست داد.

وی 15 سال از ماسک برای پوشاندن صورت خود استفاده می‌کرد و بندرت در میان مردم حضور می‌یافت، اما خودش می‌گوید، جراحی پیوند صورت علاوه بر چهره، زندگی‌اش را نیز دگرگون کرده است.

خودش می‌گوید: «طی این 15 سال مردم به خاطر نقص صورتم به من خیره می‌شدند، اما حالا از روی تعجب و تحسین این جراحی به من نگاه می‌کنند. الان براحتی در خیابان کنار مردم راه می‌روم و مثل گذشته کسی به من زل نمی‌زند. دوستانم طی این سال‌ها شغل خوبی یافته و تشکیل خانواده داده‌اند. با داشتن چهره جدید، من هم می‌توانم با خیال راحت عقب‌ماندگی‌های زندگی‌ام را جبران کنم.»

دکتر رودریگز که سرپرست تیم جراحی کاشت صورت آقای نوریس بود، می‌گوید: «هدف ما در انجام این جراحی از همان آغاز، بازگرداندن یکدست و تعادل کارکردی از طریق پیوند پیچیده استخوان‌های صورت، رشته‌های عصبی، ماهیچه‌ها، زبان، دندان و بافت‌های نرم صورت بود، اما نتیجه این جراحی از آنچه انتظار داشتیم، فراتر بود. البته ریچارد شایسته تقدیر فراوان است، زیرا ساعت‌ها به تمرین حرف‌زدن و تقویت ماهیچه‌های جدید صورتش پرداخته است. او یکی از متعهدترین و شجاع‌ترین افرادی است که تاکنون دیده‌ام.»

آقای نوریس می‌تواند از صورت خود برای انجام برخی کارهای ساده که قبل از بروز حادثه نیز می‌توانست انجام دهد، استفاده کند. او می‌تواند بخندد و احساسات خود را با چهره‌اش بیان کند.

پزشکان می‌گویند: «وی حدود 80درصد توانایی حرکتی سمت راست صورت خود را باز یافته است، اما این میزان برای سمت چپ صورت تنها 40 درصد است. او می‌تواند با دهانش غذا بخورد و توانایی بویایی و چشایی خود را نیز باز یافته است.»

خودش در این باره می‌گوید: «پیشرفتم خوب است. خیلی وقت‌ها به ماهیگیری و بازی گلف می‌روم. همچنین از بودن کنار دوستان و خانواده‌ام لذت می‌برم. البته هنوز هم باید جلساتی را با برخی پزشکان و درمانگران داشته باشم تا مطمئن شوم همه چیز خوب پیش می‌رود. در جلسات گفتار درمانی نیز شرکت می‌کنم. پیشرفتم در بازیابی توانایی حرف زدن فوق‌العاده بود. در کل، هر روز نسبت به دیروز در حال پیشرفت هستم.»

برخی از مشهورترین جراحی‌های پیوند صورت

*2005 اولین جراحی پیوند صورت در این سال روی صورت یک زن 38 ساله فرانسوی به نام ایزابل دینووار صورت گرفت. بیشتر قسمت‌های صورت این زن به خاطر حمله و گازگرفتگی سگ خانگی‌اش از میان رفته بود.

*2008 اولین فردی که در ایالات متحده تحت جراحی پیوند صورت قرار گرفت، کنی کالپ نام داشت. لب بالایی، بینی، سقف دهان، گونه‌ها و یکی از چشم‌های این زن پس از این که شوهر خشمگین او به صورتش شلیک کرد، از میان رفت. ماه‌ها تلاش جراحان برای ترمیم صورت او از طریق انجام جراحی‌های مختلف ناموفق بود. در نهایت برداشتن صورت فردی که تازه فوت کرده بود و پیوند آن به صورت این زن، توانست صورتی جدید به او ببخشد. گفتنی است، این جراحی اولین پیوند کامل صورت در دنیا محسوب می‌شود.

*2010 یک کشاورز اسپانیایی به نام اسکار سال 2005 به خاطر خطا در شلیک گلوله، بخشی از صورت خود را از دست داد و افزون بر این، از تنفس عادی، حرف‌زدن و خوردن غذا محروم شد. پس از 2 سال برنامه‌ریزی برای اجرای این جراحی، 30 پزشک اجرای پیوند صورت به مدت 24 ساعت را روی او انجام دادند. در این جراحی پوست صورت و ماهیچه‌های آن، پلک، بینی، فک بالایی و پایینی، استخوان‌های گونه و سقف دهان یک شخص اهداکننده ـ که تازه فوت کرده بود ـ به اسکار پیوند زده شد.

*2010 زنی به نام چارلا نش که بشدت توسط شامپانزه دوستش مورد حمله قرار گرفته بود، بینایی، دست‌ها و اجزای صورتش را از دست داد. سال 2010 در مجموع 72 ساعت جراحی روی وی انجام شد و صورت و دست‌های جدیدی به وی پیوند زده شد. البته بعدها دست پیوند زده شده او به علت عفونت از بدنش جدا شد.

*2011 تماس با سیم حامل ولتاژ بالا، سبب سوختگی شدید دالاس وینز و از بین رفتن بینایی و نیز لب‌ها، بینی و گونه‌های وی شد. مارس 2011 جراحی پیوند صورت روی وی انجام شد، اما جراحان نتوانستند بینایی وی را به او بازگردانند. در این جراحی، بینی، لب، پوست صورت، عضلات و اعصاب صورت جدیدی به صورت وی پیوند زده شد.

*2012 ـ پیچیده‌ترین جراحی پیوند کامل صورت در دنیا روی ریچارد لی نوریس انجام گرفت. سال 1997 و بر اثر خطا در شلیک تفنگ، بخش عمده‌ای از صورت وی از بین رفت. سال 2012 طی یک جراحی 36 ساعته، بخش عمده‌ای از یک صورت از جمله فک، دندان و حتی زبانی جدید به وی پیوند زده شد.

دشواری‌های جراحی پیوند صورت

پیوند صورت شبیه جراحی‌های روزمره و عادی دنیا نیست. این نوع جراحی بسیار پیچیده و ظریف و نیازمند مهارت و تمرین فراوان است لذا جای تعجب نیست که جراحان قبل از اجرای چنین جراحی پیچیده‌ای روی انسان آن را در جایی دیگر تمرین کنند.

در چین پزشکانی که پیوند صورت انجام دادند، ابتدا روی 50 خرگوش و جسد 10 انسان این کار را تمرین کرده بودند.

البته پیوند صورت، هنوز با نقطه ایده‌آل فاصله زیادی دارد و سال‌ها زمان لازم است تا دانش پزشکی به حدی از پیشرفت برسد که ظاهر فرد پس از انجام این نوع پیوند، بی‌نقص به نظر برسد. همچنین شناخت اثرات بلندمدت پیوند صورت سال‌ها زمان می‌طلبد. (جام جم - ضمیمه سیب)


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/22:: 2:29 عصر     |     () نظر

 دیگر زمان آن گذشته است که کار‌های معمول زندگی یک زن در قالب همسر، مادر و حتی همسر و مادر شاغل، توجیه قابل قبولی برای نداشتن تحرک روزانه تلقی شود. زندگی پرشتاب امروزی به هیچ خانمی فرصت نمی‌دهد تا آنچه برای رسیدن به الگوی زندگی سالم نیاز دارد به زمان دیگری واگذار کند، چرا که از دست رفتن جسم و روح سالم بهای اندکی نیست که براحتی قابل جبران باشد.

در واقع امروزه دیگر صحبت از ورزش کردن فقط به عنوان اقدامی که باید برای آن برنامه‌ریزی خاص داشت، نیست، بلکه هدف تلاش برای اصلاح الگوی زندگی برای حفظ نشاط روحی و سلامت خانواده است. چنین تلاشی حتی می‌تواند با نیم ساعت پیاده‌روی روزانه معنا پیدا کند و نیازی به زمان بیشتری ندارد.

اما حل مشکل کم بودن توجه عمومی زنان ایرانی به ورزش کردن تنها به اینجا ختم نمی‌شود بلکه از یکسو سیاستگذاری نامناسب در ورزش همگانی که بر سطح عمومی ورزش بانوان تاثیر دارد و نبود اعتقاد کافی به ورزش بانوان از سوی دست‌اندکاران ورزش کشور در کنار وجود برخی تنگناها چون گرانی کلاس‌ها و لوازم ورزشی، کمی باشگاه‌های خاص زنان و محدودیت ساعات ورزش در باشگاه برای زنان (بخصوص زنان شاغل) و اولویت‌دهی خانواده به ورزش فرزندان بویژه در شهرهای کوچک از دلایل نادیده گرفته شدن تحرک ورزشی زنان و پیامدهای پس از آن بر حفظ سلامت فیزیکی و روحی بر آنهاست.

برای بررسی ریشه‌های کم بودن اقبال عمومی زنان کشورمان به ورزش، به سراغ مسئولان سازمان ورزش شهرداری تهران رفتیم و پای صحبت معاون ورزش بانوان شهرداری نشستیم. میترا کریمی در گفت‌وگو با جام‌جم ضمن اشاره به عملکرد شهرداری تهران در بخش ورزش بانوان و اختصاص 57 مجموعه ورزشی و 33 مجموعه آبی اختصاصی برای ورزش بانوان در شهر تهران می‌گوید: متاسفانه سهم اختصاص یافته از سوی مسئولان وزارت ورزش کشور به ورزش بانوان کافی نیست، چراکه آنها به ورزش بانوان در کنار حفظ ارزش‌های اسلامی، اعتقاد کافی ندارند.

ورزش همگانی زنان

بررسی‌های دفتر مطالعات فرهنگی مرکز پژوهش‌ها نشان می‌دهد کمبود بودجه و تخصیص نیافتن مناسب آن و همچنین مسائل و مشکلات فرهنگی از بزرگ‌ترین موانع برای توسعه و گسترش ورزش بانوان است. کافی نبودن زیرساخت‌ها برای توسعه ورزش همگانی بانوان نیز بشدت بر پایین بودن سطح تحرک زنان جامعه نسبت به مردان تاثیر گذاشته است.

به گفته رضا قراخانلو، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و رئیس سابق کمیته ملی المپیک ایران بین 10 تا 15 درصد مردم در کشور به ورزش همگانی می‌پردازند که این آمار در کشورهای توسعه‌یافته به 80 درصد می‌رسد. در واقع ورزش همگانی در ایران نسبت به گذشته پیشرفت داشته، ولی تا شرایط ‌ایده‌آل فاصله زیادی دارد و به همین دلیل لازم است مدیریت و توسعه آن، مورد توجه قرار گیرد.

معاون ورزش بانوان شهرداری تهران نیز با اشاره به اقدامات شهرداری تهران برای کمک به توسعه یافتگی ورزش همگانی بانوان و ارائه خدمات رایگان از سوی 1010 ایستگاه تندرستی در سطح شهر تهران می‌گوید: با راه‌اندازی ایستگاه‌های تندرستی در پارک‌ها، ورزش بانوان از ده سال پیش شکل منسجمی به خود گرفته است.

در این ایستگاه‌ها با استخدام یک مربی، امکان ورزش صبحگاهی برای آقایان و بانوان فراهم شد. حتی در 640 ایستگاه، رشته‌هایی مثل آمادگی جسمانی و بدمینتون نیز به صورت حرفه‌ای از سوی مربیان آموزش داده می‌شود. در بعضی از مناطق مانند منطقه 12 و 13 که به لحاظ فرهنگی خانم‌ها ترجیح می‌دادند در فضای سرپوشیده ورزش کنند، شهرداری این امکان را برای آنها هم به وجود آورده است.

ورزش بانوان حامی ندارد

معاون ورزش بانوان شهرداری تهران حضور و موفقیت زنان کشورمان در مسابقات المپیک را حاصل تلاش‌های شخصی‌شان دانست نه سهمی که باید مسئولان وزارت ورزش کشور در کسب این موفقیت‌ها داشته باشند.

کریمی تاکید می‌کند: متاسفانه برای توسعه زیرساخت‌های ورزش بانوان تاکنون آن گونه که لازم است سرمایه‌گذاری صورت نگرفته و اماکن ورزشی اختصاصی برای بانوان به اندازه نیاز کشور، توسعه پیدا نکرده است.


نکته: متاسفانه برای توسعه زیرساخت‌های ورزش بانوان تاکنون آن گونه که لازم است سرمایه‌گذاری صورت نگرفته واماکن ورزشی اختصاصی برای بانوان به اندازه نیاز کشور، توسعه پیدا نکرده است

فریده شجاعی، نایب‌رئیس فدراسیون فوتبال بانوان و از پیشکسوتان عرصه ورزش بانوان کشور نیز در گفت‌وگو با جام‌جم می‌گوید: اگر منظور از ورزش بانوان، ورزش در سطح لیگ قهرمانی باشد، بدون شک اگر فضای لازم در اختیار بانوان در رشته‌هایی مانند بسکتبال و فوتبال قرار بگیرد، ظرفیت‌های بالایی حتی برای حضور در صحنه رقابت‌های بین‌المللی زنان ورزشکار ما وجود دارد، اما چون مسابقات بانوان در این رشته‌های مهارتی فاقد حمایت‌کننده مالی در کشور است، به دلیل آن که پخش تلویزیونی برای آن وجود ندارد، امکان حضور پررنگ در مسابقات برون مرزی برای ورزشکاران زن در این حوزه‌ها فراهم نیست. متاسفانه این وضع در مسابقات داخلی نیز چندان بهتر نیست، یعنی مشکلات مالی تیم‌ها و نبود حمایتگر مانع از حضورشان در بسیاری از مسابقات کشوری می‌شود.

 

وی با ابراز تاسف از روند موجود که مانع از رشد ورزشکاران حرفه‌ای زن ایرانی در عرصه‌های بین‌المللی می‌شود، می‌افزاید: در برخی از رشته‌های انفرادی که با درخشش ورزشکاران زن در المپیک همراه است نیز تنها حمایت‌های شخصی و خانوادگی ورزشکاران در موفقیت آنها نقش داشته است. به بیان دیگر وزارت ورزش، کمیته ملی المپیک و صدا و سیما این دیدگاه را ندارند که خانم‌های ورزشکار هم به اندازه آقایان برای رشد و پیشرفت، استعداد دارند و باید مورد حمایت قرار بگیرند.

ورزش در پارک‌ها؛ مفید یا مضر

شاید امروزه بسیاری از خانم‌ها، در شهرهای بزرگ برای حفظ سلامت و تناسب اندامشان به ورزش بخصوص ایروبیک و کار با دستگاه روی آورده‌اند، اما تعدادشان نسبت به تمام زنان جامعه بالا نیست. تعدادی از خانم‌هایی که علاقه‌مندند زمانی را روزانه یا یک روز در میان به ورزش در باشگاه‌های ورزشی اختصاص دهند نیز با بالابودن هزینه نام‌نویسی در این باشگاه‌ها مواجه و از ورزش کردن انصراف می‌دهند و در بهترین حالت به پیاده‌روی در پارک‌ها یا استفاده از وسایل ورزشی عمومی در آنها تن می‌دهند، غافل از آن که استفاده از این وسایل برای همه افراد و در تمام سنین مفید نیست.

معاون ورزش بانوان شهرداری تهران در این ارتباط می‌گوید: ما بارها تاکید کرده‌ایم برای استفاده از وسایل ورزشی داخل پارک‌ها، حتما باید از مربیانی که در پارک‌ها حضور دارند کمک بگیرید. همه کسانی که از این وسایل استفاده می‌کنند نباید از خاطر ببرند که استفاده از این وسایل، طبق روشی که روی هر دستگاه قید شده تنها برای افرادی که کاملا سالم هستند، در نظر گرفته شده است. یعنی افرادی که گردن درد، کمردرد یا مشکلات استخوانی و عضلانی دارند، بدون مشاوره نباید از آنها استفاده کنند.

پراکندگی سالن‌های ورزشی

معاونت ورزش بانوان شهرداری تهران در ارتباط با متناسب بودن پراکندگی سالن‌های ورزشی برای بانوان در مناطق شهری تهران می‌گوید: در بعضی مناطق مانند منطقه یک و سه تهران فضا کم است، ولی در مناطق دو، پنج و 20 امکان توسعه اماکن ورزشی برای خانم‌ها وجود دارد، البته تلاش می‌شود در کنار توسعه این مناطق، امکان استفاده رایگان یا با هزینه بسیار ناچیز برای استفاده از سالن‌های ورزشی، بخصوص در مناطق جنوبی شهر فراهم شود. چراکه در مناطق شمالی با برخورداری مردم از امکانات مالی بهتر، ورزشگاه‌های خصوصی با اقبال عمومی بیشتری مواجه است.

فریده شجاعی نیز در این باره می‌گوید: معتقدم نه‌تنها محدودیت‌های زیادی برای ورزش بانوان در اماکن عمومی و ورزشگاه‌ها از ابعاد مختلف وجود دارد، بلکه اماکن اختصاص یافته از سوی شهرداری تهران نیز برای جمعیت زنان این شهر بسیار ناکافی است. به این ترتیب آنچه در ارتباط با ضرورت ورزش زنان می‌گوییم با توجه به نبود امکانات مالی درصد بالایی از مردم، در حد شعار باقی می‌ماند. یعنی حتی خود من هم برای یافتن ورزشگاهی اختصاصی برای بانوان، با شهریه ارزان و ارائه خدمات در فضایی بهداشتی و استاندارد، دچار مشکل هستم.

ورزش بانوان به فردا چشم دوخته است

با وجود تنگناهای فرهنگی و اقتصادی و نبود باور و اعتقاد عمومی از سوی متولیان ورزش کشور برای حمایت از ورزش بانوان، موفقیت‌های چشمگیر ورزشکاران زن در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی نشانگر آن است که ورزش بانوان در کشور ما در حال پیشرفت است، اما با وجود تلاش‌هایی که از سوی نهادهای وابسته به ورزش بانوان کشور براى بهبود شرایط صورت می‌گیرد، همچنان فاصله میان امکانات موجود و تعداد پرشمار زنان ورزشکار فراوان است.

توسعه واقعی ورزش بانوان با رسیدن به دیدگاهی ممکن است که در آن قرار گرفتن این ورزش در مسیرى واحد، در کنار ورزش کشور و استفاده از تمام امکانات موجود برای توسعه ورزش بانوان مدنظر قرار بگیرد. به بیان دیگر اصلاح دیدگاه فرهنگی جامعه نسبت به ورزش بانوان، با توسعه زیرساخت‌ها، امکانات، تجهیزات و تربیت مربیان مجرب در حوزه ورزش بانوان می‌تواند ورزش را برای تمام زنان کشور به یکی از ضرورت‌های در دسترس زندگی سالم تبدیل کند.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/22:: 2:28 عصر     |     () نظر

 به گمانش نگون بخت نیست، اما معتقد است لااقل موهایش سپید بخت شده‌ است! او هر روز با کوله‌باری از تجربه و دنیایی خاطره روی نیمکتی می‌نشیند و مرور می‌کند گذشته را.بازنشستگی برای برخی پایان خط است و برای برخی نقطه سر خط! واقعا تاریخ انقضای آدم‌ها چه موقع است؟ بازنشستگی حادثه مهمی در چرخش زندگی است که باید آن را بپذیریم البته بازنشستگی همیشه با کهولت سن همراه نیست و می‌تواند دلایل گوناگونی داشته باشد.

 

 از جمله:کهولت سن، ناتوانی جسمی یا ذهنی، حوادث، مشکلات مادرزادی، زندگی شهری، بازنشستگی اجتماعی و جنگ.

با این حال آنچه در اینجا مورد نظر است گزینه نخست یعنی بازنشستگی بر اثر کهولت سن است. بازنشستگی ناشی از سالمندی مرحله خاصی از زندگی را شامل می‌شود که با توسعه اجتماعی ـ صنعتی عصر حاضر به درجه اهمیت آن افزوده شده است.

بررسی‌ها در جهان نشان می‌دهد در قرن اخیر به لحاظ پیشرفت‌های اجتماعی ـ اقتصادی، بهداشتی و درمانی و در پی آن، افزایش امید به زندگی، از میزان مرگ و میر کاسته و در مقابل به طول عمرها افزوده شده که در نتیجه شمار بازنشستگان و سالمندان را در جهان افزایش داده و سهم در خور توجهی در ترکیب جمعیتی کشورها پیدا کرده است؛ بر همین اساس نقش و اهمیت اجتماعی بازنشستگان در جامعه فزونی یافته است.

بازنشسته‌ها حمایت می‌خواهند

بازنشستگی ناشی از سالخوردگی آخرین مرحله چرخه زندگی است و نیاز به حمایت دارد که دولت‌ها این مهم را وظیفه خود می‌دانند.

امروزه در بیش از 170 کشور دنیا افراد با رسیدن به سن خاصی و براساس ضوابط معین مورد حمایت ساز و کارهای تامین اجتماعی قرار می‌گیرند.

با عنایت به افزایش در خور توجه جمعیت، می‌توان گفت در کشور ما جمعیت قابل ملاحظه‌ای در شرایط بازنشستگی و سالمندی به سرمی‌برند، که در آینده شمار آنها افزایش می‌یابد و لزوما توجه به وضع این گروه اجتماعی را، هم از لحاظ شناخت موقعیت هم از نظر برنامه‌ریزی و تدارک امکانات برای رفع مشکلات و بهبود زندگی آنان، افزون‌تر می‌نماید.

درد مشترک

بازنشستگان دارای وجوه مشترکی از جمله شرایط سنی نسبتا مشابه، پشت سرنهادن دوران اشتغال و وارد شدن به مرحله جدیدی از زندگی اجتماعی هستند.

بازنشستگی در ساختار جوامع پیشرفته حیطه‌ای است که به آنها به عنوان یک کارشناس خبره با تجاربی ذی‌قیمت نگریسته می‌شود.

برخی هم بازنشستگی را فرآیندی استرس‌زا در نظر می‌گیرند که در کاهش سلامت و بهداشت روانی دخالت دارد. عوامل شغلی مثل اجبار در رها کردن کار و نگرانی‌های مالی، استرس بعد از بازنشستگی را رقم می‌زند اما حمایت‌های اجتماعی، این استرس‌ها را کاهش می‌دهد.

البته رضایت خاطر از زندگی زناشویی در این دوران بیشتر می‌شود و در صورتی که رابطه زن و شوهر مثبت باشد، بازنشستگی می‌تواند رضایت خاطر آنها را افزایش دهد.

زمانی برای استراحت

در ایران سن بازنشستگی معمولا بین 50 تا 65 سال است. معمولا خویش‌فرمایان مدت طولانی‌تر در شغل خود باقی می‌مانند. در مقابل افرادی که ضعف سلامت، کار یکنواخت و خسته‌کننده دارند، بیشتر از بازنشستگی استقبال می‌کنند. عوامل اجتماعی نیز بر تصمیم‌گیری بازنشستگی تاثیر می‌گذارد.

وقتی کارکنان جوان‌تر و کم هزینه‌تری وجود دارند که جایگزین کارکنان مسن‌تر شوند، صاحبان صنایع ترجیح می‌دهند مشوق‌های بیشتری به افراد پیشنهاد کنند تا بازنشسته شوند.

تفاوت در مشاغل

مولفه‌های بسیاری در زندگی پس از نائل آمدن به بازنشستگی دخیل است. براساس آمار رسمی بیشترین تعداد بازنشستگان به ترتیب در رسته‌های آموزشی ـ فرهنگی، اداری ـ مالی و خدماتی هستند.

در این میان می‌توان حدس زد رسته‌های شغلی فنی مهندسی، فناوری اطلاعات و هیات علمی در رابطه با اشتغال مجدد پس از بازنشستگی کمتر دچار مشکل می‌شوند اما بازنشستگان رسته‌های شغلی خدماتی، امور اجتماعی و سیاسی احتمالا پس از بازنشستگی بیشتر با مشکل اشتغال مجدد مواجه خواهند بود.

نگاه بازنشستگان

نگرش بازنشستگان به موقعیتشان متفاوت است؛ برخی نقش بازنشستگی را بی‌نقشی توصیف می‌کنند. در جامعه‌ای که کار فی‌نفسه یک ارزش است، حرکت از یک نقش فعال مولد مشخص، به نقش بی‌نقشی این باور را برمی‌انگیزاند که بازنشستگی منجر به بیماری روحی و جسمی و بعضا مرگ زودرس می‌شود. برای بسیاری، کار یعنی زندگی؛ و بیکاری، مرگ در عین زنده بودن است اما برخی هم خلاف این نظر را دارند.

تولد نظام بازنشستگی

فکر کمک به افرادی که سال‌های زیادی را در امور خدماتی به سر برده‌اند در قرن 19 میلادی در برخی کشورهای اروپایی شکل گرفت. از سال 1869 قانونی در انگلستان وضع شد که به موجب آن به مقامات سیاسی پس از مدت معینی خدمت، حقوق بازنشستگی پرداخت می‌شد. بازنشستگی به شکل نمادین و قانونمند از سال 1881 ابتدا در آلمان و بسرعت در سایر کشورها به‌وجود آمد.

بازنشستگی در ایران

در ایران پس از برقراری حکومت مشروطه، در تاریخ یکم‌اردیبهشت‌‌1287 شمسی در مجلس اول قانونی موسوم به قانون وظایف وضع شد که برای عائله کارمندان متوفای دولت، حقوق برقرار شود. براساس این قانون پدر، مادر، همسر، اولاد و نوادگانی که تحت تکفل مستخدم متوفی بودند در مجموع از نصف حقوق ماهانه کارمند استفاده می‌کردند اما برای حقوق بازنشستگی و از کار افتادگی پیش‌بینی نشده بود.


نکته: سن بازنشستگی در ایران، کمتر از میانگین جهانی است. پایین بودن سن بازنشستگی و تناسب نداشتن آن با سن امید به زندگی، پایه‌های ناپایداری منابع و مصارف را به مخاطره می‌اندازد

 

در سال 1301 قانون استخدام کشوری و در سال 1302 قانون استخدام قضات به تصویب رسید که در هر دو قانون پرداخت حقوق بازنشستگی منظور شد، پس از آن قوانین دیگری وضع شد که به موجب آنها حقوق بازنشستگی به عموم کارکنان لشگری و کشوری تعلق می‌گرفت.

سال 1328 نخستین قانون کار به تصویب رسید و صندوقی به نام تعاون و بیمه کارگری تشکیل شد که به کارگران پیر و از کار افتاده حقوق پرداخت می‌کرد. در حقیقت می‌توان گفت بیست و دوم ‌آذر ‌1301 روز پیدایش نظام بازنشستگی در ایران است.

چرخه بازنشستگی

از دیدگاه جامعه‌شناسان بازنشستگی به شش مرحله تقسیم می‌شود:

مرحله نخست: آگاهی از نزدیک شدن زمان بازنشستگی تا حدی اثری امیدبخش برای آمادگی فرد برای دو عامل اساسی در بازنشستگی موفق یعنی «تامین مالی» و «مهارت‌های تفریحی» دارد.

مرحله دوم: درست پیش از بازنشستگی رخ می‌دهد و حکایت از حتمی بودن بازنشستگی می‌کند.

مرحله سوم: مرحله «ماه عسل» نامیده می‌شود و فرد احساس می‌کند در فضای جدیدی از آزادی غوطه می‌خورد و دلخوش به اموری می‌شود که امکانات مالی او اجازه می‌دهد نظیر مسافرت و دید و بازدید و.... البته همه از مرحله سوم عبور نمی‌کنند.

مرحله چهارم: مرحله «وانهادگی» است. میل شدید به سفرهای پی‌درپی و بازدیدهای خسته‌کننده. احتمالا تجربه سختی در این مرحله خواهند داشت.

مرحله پنجم: مرحله «بازیابی» است. فرد سعی می‌کند روالی را در زندگی خود پیش گیرد که بتواند آن را برای سالیانی ادامه دهد. لازمه این مرحله شناخت فرصت‌های جدید و انجام انتخاب‌های واقع‌گرایانه در پرتو علایق و مهارت‌های خود است.

مرحله ششم: مرحله پایداری یا تثبیت چرخه بازنشستگی است. بازنشسته فلسفه و الگویی از تصمیم‌گیری ایجاد کرده که نتیجه آن یک زندگی توام با سرگرمی منطقی، قابل پیش‌بینی و ارضاکننده است. او یک فرد بالغ و خودکفاست که نقش بی‌نقشی را به وضعی مورد احترام، مسئول و معنادار در جامعه تبدیل کرده است.

اگر زندگی ادامه پیدا کند، فرد می‌تواند وارد مرحله پایانی شود، جایی که بازنشسته دیگر خودکفا نیست، کاهش پشتیبانی مالی یا تقبل قوای جسمانی، مرحله پایانی بازنشستگی را رقم می‌زند.

مساله این است!

سن بازنشستگی برای بیشتر صندوق‌‌ها در ایران، کمتر از میانگین جهانی است. پایین بودن سن بازنشستگی و تناسب نداشتن آن با سن امید به زندگی، پایه‌های ناپایداری منابع و مصارف را به مخاطره می‌اندازد. اما افراد چگونه باید زندگی و خانواده‌شان را مدیریت کنند تا هر چه به پایان عمر نزدیک‌تر می‌شوند، مشکلات زندگیشان کمتر شود؟ نکته کلیدی اینجاست که هر چقدر سن بالاتر می‌رود، باوجود این‌که تجربه بیشتر شده، توان فیزیکی افت می‌کند و خطرپذیری هم کمتر می‌شود، چون فرصت جبران کمتر است.

ادبیات زندگی

در دنیا ادبیات زندگی وارد مراحل تازه‌ای شده است برای نمونه به مردم در دوره حقوق بگیری معافیت‌های مالیاتی می‌دهند به شرطی که آن دارایی‌ها را در دوره بازنشستگی‌شان نگه دارند. در آمریکا اگر کسی واحد صندوق‌های بازنشستگی را از بورس بخرد، از درآمد مشمول مالیاتش حذف می‌شود. یعنی اگر یک حقوق‌بگیر برود در صندوق‌های مشاع سرمایه‌گذاری کند، مالیات نمی‌دهد.

این موضوع باعث می‌شود او در دوران کاری‌اش میل به مصرف را پایین بیاورد و میل به پس‌انداز را بالا ببرد و به این ترتیب در دوران بازنشستگی کمتر به دولت فشار می‌آورد و توقعش کمتر است چون در دوران زندگی، خودش را برای آینده تربیت و تقویت کرده است.

چالش‌های آینده ما

براساس آمار در ایران از حدود 23 میلیون نفر جمعیت فعال، حدود هفت میلیون نفر بدون بیمه بازنشستگی هستند. با توجه به این‌که شمار ورودی‌های جدید به صندوق‌های بازنشستگی کاهش یافته و از سویی جمعیت سالمندی که بیشتر آنها جامعه بازنشستگان حقوق‌بگیر را تشکیل می‌دهد نیز رو به افزایش است، پرداخت مستمری بازنشستگان نسل‌های بعدی چگونه توجیه می‌شود و آینده جمعیت روبه افزایش سپیدمویان کشور چه خواهد بود؟


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/22:: 2:26 عصر     |     () نظر

 در طول تاریخ در میان ملل مختلف، عسل جایگاه خاصی را در میان داروهای سنتی به خود اختصاص داده است. در قرآن از آن به عنوان داروی شفابخش و درمان دردها نام‌برده شده و پیامبر عظیم‌الشان اسلام(ص) استفاده از آن را توصیه کرده است.

 

عسل نواحی مختلف، دارای ارزش غذایی و خواص درمانی متفاوت است، اما مطالعات بالینی و آزمایشگاهی بعضی خواص مشترک را برای عسل ثابت کرده است.

عسل دارای خواص ضد عفونی‌کننده قوی است. این خاصیت شاید به دلیل اثر اسمتیک و

اگر عسل را به صورت موضعی روی زخم‌ها استفاده کنید باعث تولید پراکسیر هیدروژن می‌شود که اثر ضد عفونی‌کننده دارد.

این ماده شفابخش در تسریع ترمیم زخم نیز موثر بوده و می‌تواند از رد زخم (اسکار) نیز جلوگیری کند. امروزه پمادهایی موضعی از عسل تهیه می‌شود که حتی در اعمال جراحی زیبایی برای جلوگیری از رد زخم و بخیه نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.

PH پایین و اسیدی عسل باشد. از این رو عسل را می‌توان برای ضد عفونی‌کردن زخم‌ها استفاده کرد.

PH

در واقع عسل با جذب آب موجود در بافت‌های متورم ترمیم زخم را تسریع می‌کند.

برخی مطالعات مصرف عسل و موم آن را در درمان آلرژی موثر دانسته است.

همچنین عسل یک داروی موثر در درمان زکام، سرماخوردگی، گلودرد و سرفه است. این خاصیت شاید به دلیل رقیق‌کننده و خلط‌آور بودن این ماده است.

هرچند که مصرف عسل می‌تواند به درمان اسهال عفونی کودکان کمک کند، اما این امر باید با نظر پزشک انجام شود.

خیلی‌ها فکر می‌کنند چون عسل یک ماده غذایی مقوی است، بنابراین باید برای نوزادان هم استفاده شود؛ اما این نکته بسیار مهم است که به علت احتمال وجود «اسپورهای بوتولونیوم» در عسل هرگز نباید به کودکان زیر ‌یک‌سال داده شود. این در حالی است که معده کودکان بزرگ‌تر و بالغ می‌تواند آن را هضم کند.


دکتر امیرهومن کاظمی - متخصص طب سوزنی و گیاهان دارویی

پایین و خاصیت اسیدی عسل از رشد باکتری‌ها جلوگیری می‌کند. برای درمان زخم‌های دیابتی، سوختگی‌ها و سایر زخم‌های عفونی، عسل می‌تواند یک جایگزین خوب باشد.

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/22:: 11:57 صبح     |     () نظر

 کشف گونه‌های جدید همیشه و برای همه، جالب و مهیج بوده است. این روزها حتی افراد عادی هم که مختصر علاقه‌ای به حیات‌ وحش و گیاهان دارند، در این زمینه گام‌های مثبتی برداشته‌اند.

 

البته از نظر حامیان محیط‌زیست این تلاش‌ها زمانی معنادارتر می‌شوند که حفاظت از سایر گونه‌ها، بالاخص گونه‌های در معرض خطر انقراض نیز تا همین اندازه جدی گرفته شوند. تا سال 1388 بالغ بر 19 هزار گونه جدید شناسایی و نامگذاری شده بود که هر ساله هم تعداد جدیدی به این آمار اضافه می‌شود.

تاکنون حدود دو میلیون گونه در سراسر جهان ثبت شده، اما بیشتر افراد بر این باورند که هنوز هم جا برای تحقیق بسیار است. حشره‌شناسان در این زمینه نسبت به سایرین بخت مساعدتری دارند. از نظر علمی در مورد گونه‌های مختلف حیات‌وحش حدود دو سال زمان لازم است که گونه‌های جدید رسما در سراسر جهان مورد تائید قرار گیرند.

بدیهی است هر ساله صدها گونه از نظرها دور مانده و شناسایی نمی‌شوند، اما مساله مهم این است که روند تخریب زیستگاه‌ها و انقراض گونه‌ها آنقدر جدی است که باعث می‌شود خیلی از این‌گونه‌ها برای همیشه از صفحه تاریخ محو شوند. این مساله که انقراض هرگونه‌ای به معنای گم شدن یکی از رازهای حیات است برای همیشه سر به مهر باقی خواهد ماند.

دانشمندان تخمین زده‌اند روند کنونی انقراض صد تا هزار مرتبه بیشتر از گذشته است. آنها برای چنین برآوردی متوسط میزان انقراض را در فسیل‌ها مبنا قرار داده‌اند. حتی عده کثیری معتقدند چنین روندی عملا در حال رقابت با سرعت انقراض دایناسورهاست. اما در هر صورت کشف گونه‌های جدید حیات‌وحش مستلزم نگرش دقیق و در نظر گرفتن جنبه‌های مختلف از زندگی جانوران است.

کشف یک گونه جدید معمولا ضریب احتمال کمی دارد، اما همین ضریب احتمال کم هم از آن پژوهشگرانی خواهد شد که اغلب تحقیقات خود را بر یک محیط خاص متمرکز و رابطه میان گونه‌های مختلف حیات‌وحش را با یکدیگر و با محیط اطرافشان بدرستی درک می‌کنند. معمولا در محیط‌های بکر و دست‌نخورده احتمال یافتن گونه جدید بیشتر است. یک نمونه منحصربه‌فرد از این نظر آمریکای جنوبی است.

تنها 4700 گونه ماهی آب شیرین در این اکوسیستم متفاوت شناخته شده‌اند، آمارها نشان می‌دهد سالانه بیش از صد گونه در این محدوده وسیع جغرافیایی کشف می‌شود. همه اینها سبب شده دامنه تحقیقات در این منطقه بیشتر شود. لازم به ذکر است محققان برای کشف یک گونه جدید تنها بر موجودات زنده تکیه نمی‌کنند، آنها حتی گاهی فسیل‌ها و سایر بقایای گونه‌های مختلف را از چند سال تا چند صد سال پیشتر هم مورد بررسی قرار می‌دهند. برای تائید یک گونه جدید مراحل زیادی طی می‌شود.


تکاور تنها، پرنده‌ای با نقاب سیاه

اوایل پاییز 1387 گروهی متشکل از چهار پرنده‌شناس توانستند در جنگل‌های ابر کشور پرو، گونه جدیدی را شناسایی کنند. از مشخصات ظاهری این پرنده می‌توان به دو مورد عمده اشاره کرد: نخست رنگ قرمز پرهای ناحیه سینه که در قسمت‌های پایین‌تر رفته‌رفته به رنگ زرد متمایل می‌شود و دوم رنگ سیاه بال‌ها که امتداد آن همچون یک چشم‌بند سیاه دور تا دور چشمان پرنده را پوشانده است. دانشمندان نام علمی این‌گونه جدید را به افتخار پروفسور جان دبلیو فیتزپاتریک سرپرست لابراتوار پرنده‌شناسی دانشگاه کورنل، کاپیتو فیتز پاتریک (CapitoFitzpatrick)‌ گذاشتند. پروفسور فیتزپاتریک در طول دوره کاری خود توانسته شش گونه پرنده جدید را شناسایی کند. کشور پرو زیستگاه این‌گونه تازه کشف شده، در سال‌های اخیر شاهد کشف گونه‌های جدیدی بوده و علت آن هم طبیعت بکر و وحشی این کشور است که سفرهای تحقیقاتی را با موانع متعددی روبه‌رو کرده است. حتی ظرف چند سال اخیر یک کلونی قابل توجه از میمون‌های دم زرد که بشدت در معرض خطر هستند، در این کشور یافت شدند. همه این موارد دست به دست هم داده و دانشمندان را بر آن داشته که چرخه حیات را در این کشور جدی‌تر بگیرند.

گونه‌های ناشناخته مورچه در فیلیپین

تابستان گذشته پروفسور دیوید جنرال و همکارانش اعلام کردند حدود 40 گونه جدید از مورچه‌ها در کشور فیلیپین کشف شده‌اند. در مقایسه با ماداگاسکار که به دلیل تنوع زیستی منحصربه‌فردش مشهور است، این رقم دو برابری یک رویداد بی‌نظیر حساب می‌شود. پروفسور جنرال ادعا می‌کند رده‌بندی تازه‌ای از مورچه‌ها را در جزیره لوزون شناسایی کرده‌اند، اما این رده‌بندی هنوز تائید نشده است.

از آنجا که دامنه این تحقیقات تنها به جزیره لوزون محدود بوده، لذا دانشمندان مجبور هستند با صرف زمان بیشتری تمام گونه‌های جدید را طبقه‌بندی کنند. در این خصوص حتی جزایر فاقد سکنه فیلیپین هم باید بررسی شوند. نظر به این‌که جنگل‌زدایی ممکن است برای همیشه برخی از گونه‌های ناشناخته را در معرض خطر انقراض قرار دهد، بنابر این برای شناخت شبکه حیات در جنگل‌های بارانی باید طرح‌های مطالعاتی و حفاظتی با هم همگام باشند.


مارمولک رنگین‌ کمان

مارمولک رنگین‌کمان گونه‌ای منحصربه‌فرد است که در یک زیستگاه کاملا عجیب کشف شده است. اواسط تابستان سال 1389 یک گونه مارمولک آبزی در کوهستان‌های سرد و خنک آندز کشف شد. از آنجا که مارمولک‌ها موجوداتی خونسرد هستند، لذا دانشمندان از یافتن این‌گونه آن هم در این مکان سرد شگفت زده شدند. مارمولک رنگین کمان با نام علمی P.montanicola یک گونه منزوی است و به همین سبب نیز محققان به صورت کاملا اتفاقی نزدیک یک نهر آب با آن مواجه شدند. ژرمن چاوز سرپرست تیم تحقیقاتی می‌گوید که وی از همان برخورد اول می‌دانسته این مارمولک ریز کاملا با گونه‌هایی که تاکنون شناخته شده، تفاوت دارد. تیم تحقیقاتی به مدت سه ماه متوالی در جستجوی نمونه‌هایی مشابه بوده تا بتواند این‌گونه را رسما به ثبت برساند. از آنجا که تیم جستجوگر برای بار دوم شب هنگام با کلونی‌ای از این‌گونه برخورد داشته، لذا بحث بر سر این‌که این‌گونه، انرژی برای جست و خیز در شب را چگونه کسب می‌کند، تا مدت‌ها ادامه داشت و هنوز هم مطالعات در این زمینه ادامه دارد.

گربه ماهی چوبخوار

تابستان 1389، دانشمندان گونه جدیدی از گربه ماهی را کشف کردند که از چوب تغذیه می‌کند. زیستگاه این جانور نیز در جنگل‌های دورافتاده آمازون و در کشور پرو است. پروفسور پائولو پتری از دانشگاه هاروارد برای نخستین بار توانست در پارک ملی آلتو پروس این‌گونه را شناسایی کند. جالب اینجاست که بومیان محلی کاملا با این‌گونه آشنایی داشته‌اند. آنها سال‌ها این‌گونه را با تفنگ شکار کرده و به عنوان غذا مصرف کرده‌اند. این جانور دندان‌های تیزی شبیه قاشق دارد که تغذیه را برایش تسهیل می‌کند. بررسی‌ها نشان داد روده این‌گونه در مقایسه با خویشاوندان نزدیکش 35 درصد کوچک‌تر است و این مساله به این دلیل است که مواد مغذی در بخش‌های ابتدایی یا میانی روده جذب می‌شوند. حتی آنزیم‌های هضم غذا در این‌گونه بسیار پیشرفته‌تر است. حداکثر اندازه بدن این حیوان 65 سانتی‌متر است. پروفسور پتری می‌گوید در مجموع 35 گونه از گربه‌ماهی‌ها در جهان شناخته شده‌اند. گربه‌ماهیان زره‌دار که از خانواده نزدیک این‌گونه هستند، تنها در آمریکای جنوبی یافت می‌شوند و تنوع منحصربه‌فردی نزدیک به 800 گونه دارند.


حشره‌ای با بال‌های توری

حشرات سبز رنگ با بال‌های توری برای بسیاری از شهرنشینان آشنا هستند. این حشرات در زیستگاه‌های مختلفی یافت می‌شوند، اما خاستگاه اصلی آنها جنگل‌های استوایی است. حشرات بالغ از گل‌ها تغذیه می‌کنند، در حالی که لاروها سایر حشرات را شکار می‌کنند. در تابستان گذشته رسما اعلام شد که گونه جدیدی از این حشرات در مالزی کشف شده است. طرح ظاهری بال این حشره کاملا با گونه‌های شناخته شده تفاوت دارد. عامل شناسایی این حشره مجموعه عکس‌هایی است که توسط گوئک هوک پینگ در پارک ایالتی سلانگور مالزی برداشت شد. حشره‌شناسان پس از اتفاق ‌نظر درباره این‌که با یک گونه کاملا جدید سر و کار دارند، درصدد زنده‌گیری این‌گونه برآمدند. لازم به ذکر است اگر نمونه زنده‌ای از گونه‌ای جدید یافت نشود، نمی‌توان آن را رسما تائید کرد. تنها یک سال پس از عکسبرداری، محققان توانستند یک نمونه از آن را در همان محل اولیه زنده‌گیری کنند.


عنکبوت نابینا

تابستان 1391 دانشمندان مرکز مطالعات شنکنبرگ فرانکفورت نخستین عنکبوت نابینای شکارچی را در جهان شناسایی کردند. نام علمی این‌گونه Sinopoda scurion است و هرچند یکی از بزرگ‌ترین عنکبوت‌های شکارچی نیست، اما بدون هیچ ‌تردیدی از میان 1100گونه عنکبوت شکارچی که تاکنون شناخته شده‌اند، این عنکبوت تنها گونه نابیناست. پروفسور پیتر جاگر سرپرست بخش تحقیقاتی بندپایان این مرکز اعلام کرده که شکارچی نابینا را از غاری در کشور جمهوری دموکراتیک خلق لائوس پیدا کرده است. وی درخصوص این‌گونه چنین اظهار نظر کرد که سایر خویشاوندان این‌گونه بینایی دارند، اما زیستگاه این یکی غارهایی است که همیشه از روشنایی نور خورشید محروم هستند و به همین دلیل اندام بینایی در آنها تکامل پیدا نکرده است. پروفسور جاگر تحقیق خود را مدیون لامپ‌های مخصوصی می‌داند که شرکت سوئدی اسکوریون برای انجام تحقیقاتش در اختیار وی گذاشته است. او برای قدردانی اسم این شرکت را روی این‌گونه گذارده است.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/22:: 11:56 صبح     |     () نظر

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها