سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به دوستی آن که به عهد خود وفا نمی کند، اعتماد مکن . [امام علی علیه السلام]


        شاگردان علامه، فرماندهان فرهنگی انقلاب اسلامی

                به بهانه سالگرد ارتحال مفسر بزرگ قرآن
                  علامه سید محمد حسین طباطبایی

همیشه نسبت به شخصیت علامه طباطبایی در قلبم احساس ارادتی توأم با عشق داشته‌ام. شاید شما هم اگر به چشمان نافذ علامه خیره شوید بخشی از گرمای این حس را در عمق وجودتان احساس کنید. چشمانی که در پشت آن اقیانوسی از علم، معرفت، تقوا و عرفان موج می‌زند. علامه سید محمدحسین قاضی طباطبایی، برای ما نام ناآشنایی نیست. مفسری بی‌نظیر که قرآن را در فضای حوزه‌های علمیه از مهجوریت بیرون آورد و تفسیر ارزشمندش به تعبیر استاد شهید مطهری «بزرگترین تفسیری است که از صدر اسلام تاکنون برای قرآن کریم نوشته شده است.» فیلسوفی بزرگ که فصلی جدید را در فلسفه صدرایی گشود و احیاگر فلسفه اسلامی در دوره معاصر لقب گرفت؛ از شاگردان برجسته عارف کامل آیت الله سید علی قاضی و به تعبیر یکی از مراجع بزرگ معاصر در علم و تقوا بی‌نظیر. در کنار همه این ویژگی‌های برجسته که هر کدامشان به تنهایی برای عظمت یک شخصیت کافی است، یک ویژگی ممتاز در شخصیت علامه طباطبایی وجود دارد که در کمتر عالمی یافت می شود و آن شاگردپروری ایشان است.
شاگردانی که در وجود هرکدامشان یک یا چند بعد از ابعاد شخصیتی علامه متجلی شده است. شاید تنها نام استاد شهید مرتضی مطهری به عنوان شاگرد شاخص علامه کافی باشد برای اینکه به بزرگی استاد پی ببریم.

در این میان یک نکته مهم درباره مکتب علامه وجود دارد که معمولاً از آن غفلت شده است. نقش محوری علامه و مکتب فکری ایشان در بسترسازی فرهنگی برای نهضت امام خمینی(ره) و شکل‌گیری و همچنین بقای انقلاب اسلامی، مسئله‌ای است که به ویژه در شاگردان ایشان بروز بیشتری دارد.

حلقه یاران علامه، که عمدتاً شاگردان و ارادتمندان شخصیت بی‌نظیر تاریخ حضرت امام خمینی بودند، نخستین هسته مرکزی را برای ایجاد یک نهضت فکری پویا گرد این عالم ربانی بوجود آوردند. بعد از رحلت مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت‌الله بروجردی(ره) جلسات درس فلسفه‌ علامه مدتی تعطیل و تبدیل به بحث پیرامون حکومت اسلامی شد. علامه مقالاتی پیرامون حکومت اسلامی نوشتند و یادآوری کردند که حکومت اسلامی سیاستی توانا دارد و به مسأله «ولایت فقیه» اشاره ‌کردند. حضرت علامه زمانی صحبت از حکومت اسلامی و زعامت روحانیت می‌کرد که حتی تصور آن از مغزهای بسیاری از روشنفکران هم به دور بود. اهمیت این مباحث تا حدی است که آیت الله مصباح یزدی می‌فرماید اگر این مباحث طرح نمی‌شد، معلوم نبود امروز راجع به مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام چگونه می‌اندیشیدیم؟

یکی از مهمترین ویژگی‌های نهضتی که امام خمینی(ره) با الهام از مبانی اعتقادی اسلام به راه انداختند و در پی آن به دنبال سرنگونی رژیم طاغوت و برپایی حکومت اسلامی بودند، جوشیدن از عمق اعتقادات و قلب‌های مردم مسلمان بود. دأب همیشگی حضرت امام در مردمی بودن تحرکات ضد حکومتی و مخالفت ایشان با اقدامات مسلحانه گروهک‌ها و فعالیت‌های حزبی و روشنفکرانه در جریان انقلاب، گواهی بر این مدعاست. بدین ترتیب مهمترین کار برای به ثمر نشستن چنین نهضت مردمی‌ای تبیین ابعاد مختلف فکری، فرهنگی و سیاسی آن برای عموم مردم جامعه بود؛ کاری که در درجه اول خود حضرت امام به خوبی به انجامش اهتمام داشتند. دقت کنید به این نکته که ایشان تمام مواضع و سخنان تاریخی خود را به عنوان یک مرجع تقلید در سخنرانی‌های عمومی و بر روی منبر با مردم در میان می‌گذاشتند.
 اساساً جریان توزیع اعلامیه‌های ایشان در بین مردم به همین جهت است.
 تبیین انقلاب در میان مردم برای همراه کردن قلب‌ها و افکار آنها با نهضت، مسئله‌ای است که نهضت‌های قبل از امام در آن دچار ضعف بودند و یکی از دلایل شکستشان نیز همین مسئله بود.

تبعید 15 ساله امام خمینی(ره) از ایران و دوری ظاهری رهبر انقلاب از مردم انقلابی‌اش می‌توانست برگ برنده‌ای برای رژیم شاه و جریان استعمار باشد؛ اما آنچه در این سال‌ها نقشه استعمار و استبداد را نقش بر آب کرد، تداوم نهضت روشنگری و تبیین مبانی فکری و اعتقادی انقلاب و حتی طرح مباحث حکومت اسلامی و ساختارهای پسا انقلابی، توسط یاران حضرت امام بود. اینجاست که نقش حلقه شاگردان مکتب فکری علامه عیان می‌شود. عالمانی که هریک به تنهایی استوانه‌ای برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بودند. یاران امام و شاگردان علامه طباطبایی در نقش فرماندهان فکری و فرهنگی جبهه انقلاب، وارد میدان مبارزه با طاغوت‌های سیاسی، فکری و فرهنگی شدند. نمی‌شود از تاریخ انقلاب سخن گفت اما از فردی چون شهید مطهری به عنوان علمدار مبارزه با طاغوت فرهنگی و التقاط فکری نام نبرد. نمی‌توان از اقدامات اساسی مبارزان نظام شاهنشاهی یاد کرد اما از شهید بهشتی و آینده نگری او درباره تبیین ساختارهای حکومتی نظام اسلامی در سال‌های دهه چهل و ایجاد تشکل قوی حزب جمهوری اسلامی سخن نگفت؛ همینطور کادرسازی و تربیت نیروی شهید قدوسی در مدرسه حقانی، امری غیر قابل انکار است.

نیروسازی علامه برای انقلاب تنها محدود به نیازهای قبل از پیروزی نبود. نقش پررنگ شاگردان مکتب علامه در نظام سازی و تدوین ساختارهای جمهوری اسلامی نیز به روشنی قابل رؤیت است. در ادامه با شرح مختصری درباره برخی از شاگردان برجسته مکتب علامه، نقش آنها را در تحکیم مبانی فکری، معرفتی، سیاسی و اخلاقی انقلاب و نظام اسلامی تبیین خواهیم کرد. 

 

      آیت الله مرتضی مطهری؛ شهید مبارزه با انحراف

رفعت مقام شهید مطهری را باید از گریه حضرت امام پس از شهادت وی شناخت؛ عظمت فکر استاد شهید را باید از این تعبیر رهبر معظم انقلاب فهمید که آثار شهید مطهری مبانی فکری جمهوری اسلامی است. (نقل به مضمون). اوج نزدیکی روحی و فکری این شهید والامقام به استادش علامه طباطبایی را هم باید از تعابیر عاشقانه علامه در وصف شاگردش، پس از شهادت وی متوجه شد. در میان همه ویژگی‌های برجسته استاد مطهری مانند جامعیت علمی، عالم زمان خویش بودن، بیان ساده مطالب غامض، عمق فهم فلسفی و ... مبارزه با انحرافات فکری و حساسیت بالای ایشان در برابر کوچکترین انحراف از خط اصیل اسلام و انقلاب، بارزترین ویژگی شخصیتی این عالم مبارز است. ویژگی که در نهایت منجر به شهادت ایشان نیز گردید. مقابله علمی و فلسفی با مارکسیست‌ها و ایستادن در برابر انحرافات جریان دکتر شریعتی از نمونه‌های بارز مقابله با التقاط در شهید مطهری است. ایشان در عین فعالیتهای عمیق فکری و فرهنگی از صحنه مبارزه و حضور سیاسی در عرصه نظام جمهوری اسلامی نیز غافل نبودند به طوری که حضرت امام ایشان را به عنوان رییس شورای انقلاب انتخاب کردند. درباره این استاد شهید صدها کتاب گفتنی وجود دارد که مجال آن در اینجا نیست.

 

 

آیت الله دکتر محمد حسینی بهشتی؛ به مثابه یک ملت

یکی از شاخص‌ترین چهره‌های موثر چه پیش از انقلاب و پس از آن، شاگرد جلسات بحث اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی ‌است. وی در آغاز دوران جوانی در جریان کودتای 28 مرداد 1332 سخنرانی تندی علیه رژیم پهلوی می‌نماید و بلافاصله به شهربانی احضار می‌شود و آن‌جاست که لزوم کادرسازی را درک کرده و دبیرستان دین‌ و ‌دانش را در قم تأسیس می‌نماید. او که در کنار تحصیلات حوزوی به درجه دکتری نیز نائل می‌شود، به دستور آیت الله بروجردی به مرکز اسلامی هامبورگ می‌رود و فعالیت تبلیغی دینی خود را در آنجا ادامه می‌دهد. در فروردین 57 با سفر به اروپا و آمریکا در بسط تفکر انقلاب و هماهنگی‌های سیاسی، با مخالفان رژیم تلاش می‌نماید. عضویت شورای انقلاب،‌ اصلاح ساختار و قوانین قضایی، نقش تأثیرگذار در تهیه و تدوین قانون اساسی و تأسیس حزب جمهوری اسلامی که دبیری حزب به خود وی سپرده شد از جمله فعالیت‌های اولیه و تأثیرگذار او پس از پیروزی انقلاب بود. روشنگری‌های شهید بهشتی سبب شد که پیکان تهاجم جریان نفاق به سرکردگی بنی‌صدر به سوی وی نشانه برود. هنوز یک هفته از رأی مجلس به عدم کفایت بنی‌صدر نگذشته بود که انفجار دفتر حزب جمهوری سبب شهادت این شهید مظلوم که به فرموده حضرت امام "به تنهایی یک ملت بود" شد.

 

 

آیت الله مصباح یزدی؛
 پرکننده خلأ علامه طباطبایی و شهید مطهری

آیت‌الله‌ مصباح یزدی نیز که سی سال افتخار درک محضر علامه طباطبایی(ره) را داشته است، یکی از ممتازترین شاگردان علامه طباطبایی است تا جایی که ایشان در وصف شاگرد گرانقدر خود فرموده‌اند: «مصباح در میان شاگردان من مانند انجیر در میان سایر میوه‌هاست. چرا که فکر او هیچ چیز زائد و دور ریختنی ندارد».

اگر بتوان آیت الله شهید مطهری را به عنوان برجسته‌ترین شاگرد مکتب فکری علامه پیش از انقلاب نام برد، می توان از آیت الله محمدتقی مصباح یزدی به عنوان برجسته‌ترین شاگرد این مکتب در حال حاضر نام برد. متفکر و فیلسوف برجسته ای که حضرت آیت الله خامنه‌ای در وصف ایشان فرمودند: «اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت‌هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم‌القدر، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می‌کند.» 

گرچه از نقش علامه مصباح یزدی در مبارزات قبل از انقلاب کمتر سخن به میان آمده است و جا دارد در اینجا به فعالیت‌های سیاسی ایشان مانند انتشار نشریه انتقام، مبارزات ایشان با انحرافات مانند جریان شریعتی و همچنین فعالیت‌های فکری فرهنگی ایشان در راستای اهداف انقلاب مانند همکاری با شهید بهشتی در تدوین مباحث حکومت اسلامی و همکاری با شهید قدوسی در مدرسه حقانی اشاره شود اما به دلیل اهمیت نقش ایشان در دوره سی ساله پس از انقلاب، اشاراتی کوتاه در همین رابطه بیان خواهد شد.

شاید بتوان سه ویژگی اساسی برای فعالیتهای علمی سیاسی آیت الله مصباح معرفی کرد. اولین ویژگی ایشان تلاش در جهت تبیین و تدوین مبانی فکری و فلسفی نظامات و ساختارهای حکومت اسلامی از راه تدوین فلسفه علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی است. در همین راستاست که ایشان ابتدا موسسه در راه حق و پس از آن موسسه امام خمینی(ره) را راه اندازی کرده‌اند.

دومین ویژگی برجسته این عالم انقلابی، مبارزه با التقاط فکری، انحراف فرهنگی و نفاق سیاسی است. زمانی که تهاجم فکری و فرهنگی دشمن در سال‌های پس از 76 به اوج خود رسیده بود، مجاهدت‌های مخلصانه حضرت آیت الله مصباح که حتی از آبروی خود برای دفاع از ارزش‌ها و مبانی اعتقادی ملت مسلمان ایران گذشت، فراموش ناشدنی است. همچنین نقش عمارگونه ایشان در فتنه 88 و روشنگری در غائله اخیر جریان انحراف از دیگر نمونه های مبارزات فکری این دانشمند برجسته است.

اما سومین ویژگی که می توان برای آیت الله مصباح برشمرد، تلاش برای کانال کشی فکری میان توده مردم و جوانان در جهت نشر افکار و عقاید ناب اسلامی و انقلابی است.  

 

آیت الله جوادی آملی؛

 برجسته ترین فیلسوف حال حاضر شیعه

آیت الله عبدالله جوادی آملی دیگر شاگرد علامه است که همچنان ابداعات علمی نابی در جهت تعمیق مبانی اسلام و انقلاب، ارائه می دهد. اهمیت تلاش ایشان در جهت تبیین معرفت شناسی اسلامی، زمانی روشن شد که بحث‌های مستدل و متین علمی ایشان، به خوبی از عهده پاسخگویی به شبهات معرفت شناسانه‌ای که در دهه هفتاد علیه اسلام و قرآن در کشور مطرح شد، برآمد. این ملّای برجسته که به تعبیر آیت الله مصباح، بزرگترین فیلسوف حال حاضر شیعه است، با ارائه نظریه علم دینی خود گام بلندی در جهت تولید علم و فکر که از مطالبات جدی رهبر انقلاب از حوزه های علمیه به شمار می‌رود، برداشته است .

 

 

آیت الله سید مصطفی خمینی؛ امید آینده اسلام

پسر ارشد امام که به فرمایش مقام معظم رهبری، خمینی آینده ایران بود و نبوغ پدر را به ارث برده بود، در 27 سالگی توانست به سطح اجتهاد دست یابد. او شرح اسفار را نزد علامه طباطبایی خوانده بود و مبارزات سیاسی را از سال 41 آغاز نمود و ارتباط نزدیکی با سید مجتبی نواب صفوی در جمعیت فدائیان اسلام داشت. اولین بار در سال 42 دستگیر شد و تنها 5 روز از آزادی، به ترکیه و سپس به عراق تبعید شد و با اوج‌گیری نهضت آزادی‌بخش فلسطین تلاش گسترده‌ای برای حمایت و جذب روحانیون خارجی به این نهضت داشت تا آن‌جا که پس از تهدیدهای مکرر سران عراق و ایران در سن 47 سالگی به طور مشکوکی به رحمت خدا رفت و حضرت امام در وصف او که مانند دیگر شاگردان علامه فعال سیاسی و نخبه حوزوی بود گفت: «من مصطفی را برای آینده اسلام می‌خواستم».

 

 

شهید آیتالله دکتر محمد مفتح؛
 سمبل وحدت حوزه و دانشگاه

در دورانی که با تبلیغات گسترده استعمارگران، تحصیلات دانشگاهی از نظر برخی علما نامطلوب و کفر آمیز توصیف می‌شد، آیت الله مفتح که از مدرسین حوزه علمیه بود با تشویق استاد فلسفه خود، علامه طباطبایی وارد دانشگاه شد و به تحصیل علوم جدید پرداخت و موفق به اخذ درجه دکتری فلسفه گردید. او که با ادبیات دو قشر مهم دانشجو و طلبه به خوبی آشنا بود طی سفرهای متعدد به شهرهای مختلف ایران در جلسات چندهزار نفری به تدریس و تبلیغ می‌پرداخت و در لابلای آن علیه حکومت پهلوی سخنرانی می‌نمود تا جایی که وی را به زاهدان تبعید کردند. وی پس از آزادی، در دانشگاه تهران همگام با شهید مطهری به تدریس پرداخت و با تعطیلی حسینیه ارشاد در مسجد جاوید ریاست گروه انقلابی‌ای را برعهده گرفت که با تدریس کلاس‌های مختلف، جوانان را به مسجد جذب می‌نمود و در سال 54 توسط رژیم، این مسجد تعطیل شد و مفتح به زندان افتاد. سرانجام این سمبل وحدت حوزه و دانشگاه، توسط گروه فرقان در روز 27 آذر 58 به شهادت رسید و به دلیل ارتباط برجسته‌ این حوزوی آشنا به علوم جدید با دانشگاه‌ها روز شهادت ایشان، روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گرفت.

 

شهید دکتر محمد جواد باهنر؛ 

                        
                                          شخصیتی که ناشناخته ماند

شاگرد درس تفسیر قرآن و شرح اسفار علامه طباطبایی که شش سال توفیق حضور در این کلاس را داشت، روحانی 25 ساله‌ای بود که علیه به رسمیت شناختن اسرائیل توسط دولت ایران سخنرانی تندی کرد و بازداشت شد. (یک سال از ماجرای فیضیه نگذشته بود که در سخنرانی علیه این اقدام رژیم مجددا به زندان افتاد).

وی در کنار آیت الله شهید بهشتی در وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار گردید که با توصیه علامه، مسوولیت برنامه‌ریزی دروس و تألیف کتب تعلیمات دینی و درس‌هایی از قرآن را پذیرفت و با ورود به مباحث عدالت‌خواهانه و ضد ظلم و ستم، در شکل‌گیری زمینه‌های فکری ضد استبدادی دانش‌آموزان دوره‌های راهنمایی و دبیرستان نقش ویژه‌ای داشت. شهید باهنر پیش از سال 50 که از ایراد سخنرانی منع شد در انجمن‌ اسلامی مهندسین و پزشکان و جمع معلمین و مربیان در مسجد هدایت و الجواد و حسینیه ارشاد مواضع انقلابیون را تبیین می‌کرد.

ایشان پس از شهادت آیت الله بهشتی، دبیر کل حزب جمهوری شده بود به عنوان نخست وزیر شهید رجایی منصوب گردید و در انفجار دفتر نخست وزیری در 8 شهریور 60 به شهادت رسید. رهبر معظم انقلاب در توصیف این شهید گرانقدر می‌فرمایند که وی از جمله افرادی است که شخصیت‌اش ناشناخته باقی مانده است.

 

 

آیت الله شهید علی قدوسی؛ صدقه جاریه

شهید قدوسی پس از سال‌ها تلمذ نزد حضرت علامه مورد توجه استاد خود قرار می‌گیرد و استاد او را به دامادی می‌پذیرد. شاگرد برجسته علامه طباطبایی که اصول فلسفه و روش رئالیسم را در محضر استاد فراگرفته بود مشی علامه را در تربیت شاگردان انقلابی با تأسیس مدرسه حقانی در سال 42 ادامه داد. این مدرسه که با همیاری دیگر شاگردان علامه نظیر آیت الله مصباح و شهید بهشتی شکل گرفته بود، تنها یک حرکت صرف علمی نبود، بلکه ثمرات گسترده سیاسی داشت که نتایج آن بعد از قیام 15 خرداد و تبعید امام خمینی(ره) نمایان شد.

این شهید بزرگوار توسط حکمی از جانب رهبر کبیر انقلاب به دادستانی کل انقلاب اسلامی تعیین شد که با مشورت شهید بهشتی، تصمیم به اخراج نیروهای نفوذی منافقین از دادستانی و دیگر ارگان‌‌های دولتی گرفت و در نهایت در حالی که به بررسی پرونده عاملان ترور شهیدان رجایی و باهنر مشغول بود، به وسیله انفجار بمب در ساختمان دادستانی در 14 شهریور 60 به شهادت رسید.

 

 

علامه حسن زاده آملی؛ ذوالفنون حوزهها

مجتهد، ‌استاد حوزه، استاد نجوم، استاد فلسفه و ریاضی‌دان؛ عناوینی است که این استاد بزرگوار را به "ذوالفنون" ملقب نموده است. ایشان که 17 سال توفیق شاگردی علامه طباطبایی را داشته‌اند، در هنگام نام‌بردن از اساتید خویش بسیار خاضعانه و با تجلیل فراوان به این امر می‌پردازند. تعابیر ایشان در مورد حضرت آقا نیز ویژه و شنیدنی است. ایشان در حالی که دو زانو در برابر آقا نشسته بودند، ایشان را مولا خطاب می‌کنند که با ناراحتی و نهی آقا همراه می‌شود. علامه پاسخ می‌دهد که اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمی‌کردم؛ و در جایی دیگر می‌گویند گوش‌تان به دهان رهبر باشد که ایشان گوش‌شان به دهان حجت‌بن‌الحسن است.

 

 

امام موسی صدر، مسیح لبنان

سید موسی صدر نیز از شاگردان علامه طباطبایی محسوب می‌شود. وی به توصیه اساتید خود و وصیت شرف‌الدین رهبر شیعیان لبنان، جانشینی او را می‌پذیرد. امام موسی صدر پس از دستگیری امام خمینی(ره) در سال 42 راهی واتیکان و مصر می‌شود تا برای آزادسازی امام، شاه را تحت فشار قرار دهد و تا آزادی امام سفر او ادامه پیدا می‌کند. رهبر شیعیان لبنان با اعزام جوانان به مصر جهت آموزش دوره‌های نظامی هسته‌ اولیه مقاومت لبنان را شکل داد. ایشان که توسط مسیحیان این کشور لقب مسیح لبنان گرفته بود، در سال 48 مجلس اعلای شیعیان لبنان را به عنوان اولین گام برنامه بلندمدت خود تشکیل داد. او در سال 57 ، "لوسین ژورژ" نماینده "روزنامه لوموند" در بیروت را به نجف فرستاد تا با اولین مصاحبه بین‌المللی امام خمینی، افکار عمومی جهان با حرکت عظیم امام آشنا شود.

امام موسی صدر در آخرین مرحله سفر دوره‌ای خود به کشورهای عربی، به دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و در 9 شهریور 57 ربوده و مفقود شد ولی در حال حاضر پس از سقوط قذافی، بازگشت وی همچنان در هاله‌ای از ابهام است.

 

 

آیت الله عزیز الله خوشوقت؛ درّ پنهان علامه

آیت الله عزیز الله خوشوقت که به گفته حجت الاسلام صدیقی اولین شاگرد علامه طباطبایی، هم به لحاظ تقدم زمانی و هم به لحاظ رتبه اخلاقی می‌باشد، حکمت و فلسفه را نزد علامه طباطبایی نیز آموخته است و به اصرار ایشان جلسه خصوصی درس اخلاق عملی علامه با حضور تعداد معدودی از شاگردان شکل می‌گیرد. این عالم بزرگوار پس از احراز مقام اجتهاد از قم به تهران عزیمت نمود تا با برگزاری جلسات صمیمی پرسش و پاسخ در تربیت نفوس و پرورش فکری جوانان مشتاق به بهره‌مندی از کلام یک اسلام‌شناس مبرّز همت گمارد. شاگرد اخلاق علامه طباطبایی پس از بازگشت به تهران با اصرار فراوان شهید آیت‌الله قدوسی مواجه می‌شود که خواستار بازگشت وی به قم و برپایی کرسی درس اخلاق بود. صحبت‌های رو در روی ایشان با مراجعه‌کنندگان بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد امام حسن مجتبی تهران با توجه به کهولت سن‌شان، عنایت این عالم گرانقدر را برای ارتباط با عموم مردم و جوانان روشن می‌سازد. از سویی دیگر شناخت کم‌نظیر این عالم انقلابی از اشخاص و جریانات سیاسی تاریخ معاصر و بصیرت بالا، ایشان را به مشاوری امین برای کارشناسان سیاسی و فرهنگی کشور تبدیل کرده است.

 

 

آیت الله علی سعادت پرور (پهلوانی تهرانی)؛
 مشاهدات توحیدی در درس علامه

آیت الله سعادت پرور که شاگرد شرح اسفار علامه طباطبایی بود، در سال 31 در سلک شاگردان اخلاقی عرفانی علامه قرار گرفت. ایشان نقل می‌کنند که علامه در جلسات درس از شاگردان می‌خواستند که درس جلسه قبل را بازگو کنند و سپس به تدریس بعدی می‌پرداختند.
همچنین اذعان داشته‌اند که پس از شرکت در این جلسات، حالات و مشاهدات خاصی برایشان در مسائل توحیدی پدید آمد.
آیت الله سعادت پرور می‌فرمودند که زندگی من دو رکن داشت. علامه طباطبایی و امام خمینی؛ که هر دو را از دست دادم. ایشان در 5 آذر 83 در اثر بیماری قلبی که شروع آن نیز از رحلت حضرت امام بوده است، دعوت حق را لبیک گفتند. شخصیت‌هایی مثل حجت‌الاسلام آقاتهرانی و حجت الاسلام پناهیان از محضر این استاد اخلاق بهره برده‌اند

               

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/23:: 11:51 صبح     |     () نظر

شأن نزول سوره
خداوند متعال در سوره دهر در ضمن آیاتى چنین مى فرماید:


(إِنَّ الاَْبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْس کانَ مِزاجُها کافُورًا * عَیْنًا یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیرًا * یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخافُونَ یَوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا * وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکینًا وَیَتیمًا وَأَسیرًا * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَلا شُکُورًا... إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَکانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورًا);1
این آیات درباره اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه وآله، یعنى: على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نازل شده و شأن نزول آن بدین شرح است:
روزى امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند، رسول خدا صلى الله علیه وآله به عیادت آن ها رفتند، على علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام و خدمتکارشان فضّه، نذر کردند که اگر امام حسن و امام حسین علیهما السلام از این بیمارى بهبود یابند، سه روز روزه بگیرند.
آن دو بزرگوار بهبود یافتند، اما در منزل، چیزى براى خوردن وجود نداشت. امیر مؤمنان على علیه السلام سه صاع (حدود سه من) جو قرض کردند. حضرت فاطمه علیها السلام یک صاع از آن را آسیاب کرد و از آن به تعداد افراد خانواده، پنج قرص نان فراهم نمود. على علیه السلام نماز مغرب را خواند و به منزل آمد، هنگامى که غذا را در برابر خود نهادند تا با آن افطار کنند، بینوایى نزد آن ها آمد و از آن ها کمک خواست.
آنان همگى غذاى خود را به او دادند و آن روز و آن شب چیزى نخوردند.
آنان روز دوم را روزه گرفتند. فاطمه علیها السلام صاع دیگرى از آن آرد را نان پخت. هنگامى که نان را آوردند تا با آن افطار کنند، یتیمى نزد آن ها آمد و غذا خواست، از همین رو آنان همگى غذاى خود را به او دادند.
سومین روز روزه فرا رسید و غذا را براى افطار کردن آماده کردند که در این هنگام اسیرى نزد آن ها آمد و از آن ها غذا خواست، آنان همگى غذاى خود را به او دادند و در این سه روز چیزى جز آب نخوردند.
در روز چهارم پیامبر صلى الله علیه وآله آن ها را دید که از شدّت گرسنگى مى لرزیدند و فاطمه علیها السلام از شدّت گرسنگى، چشمانش فرو رفته و شکمش به پشتش چسبیده بود. حضرت فرمودند:
واغوثاه یا الله، أهل بیت محمّد یموتون جوعاً;
خدایا! به فریادمان برس. خاندان محمّد از شدّت گرسنگى در حال مرگ هستند.
در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: بگیر آن چه را که خداوند در مورد اهل بیت به تو داده است.
پیامبر فرمود: اى جبرئیل! چه چیزى را بگیرم؟
در این هنگام، جبرئیل، براى ایشان سوره «هل أتى» را قرائت کرد.
همان گونه که برخى از عالمان ما گفته اند سوره «هل أتى» براى بیان فضایل اهل بیت علیهم السلام در جریان ماجراى مذکور، نازل شده است. آن چه در استدلال به این سوره اهمیت دارد، این است که آیات این سوره در شأن اهل بیت علیهم السلام و به این دلیل، نازل شده که آن ها غذاى سه روز خویش را به بینوا، یتیم و اسیر بخشیدند و با آن که روزه بودند خود را از غذا محروم کردند.
شیعه و سنّى اتّفاق نظر دارند که این آیات درباره اهل بیت علیهم السلام، نازل شده است; چرا که اصل خبر ـ البته با تفاوت هایى چند در واژگان ـ در کتاب هاى تفسیرى، حدیثى، شرح حال ها و مناقب وجود دارد.
برخى گفته اند: مى دانیم که سوره دهر به اتّفاق نظر همگان، سوره مکّى است و حال آن که على علیه السلام پس از جنگ بدر با فاطمه علیها السلام ازدواج کردند، و امام حسن علیه السلام در سال دوم هجرى، به دنیا آمد و امام حسین علیه السلام نیز در سال چهارم هجرى یعنى سال ها پس از نزول سوره دهر دیده به جهان گشود; از همین رو این دیدگاه که این آیات درباره آن ها نازل شده، دروغى است که بر علماى آگاه از نزول قرآن و احوال اهل بیت رضى الله عنهم پوشیده نیست.
قرطبى در تفسیر خود درباره آیه: (وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ)مى گوید:
سخن درست این است که این آیه درباره همه نیکان و نیکوکاران، نازل شده است و از همین رو به افراد به خصوصى اشاره ندارد.2
وى مى افزاید: نقاش، ثعلبى، قشیرى و بسیارى از مفسّران دیگر درباره داستان على، فاطمه علیهما السلام و خدمتکارشان حدیثى را ذکر کرده اند که صحیح نیست و اثبات نشده است.
ابن حجر عسقلانى دانشمند نامى اهل سنّت در تخریج الکشّاف مى نویسد:
این حدیث را ثعلبى از قاسم بن بهرام، از لیث بن ابوسلیم، از مجاهد از ابن عبّاس نقل کرده است.
وى از قول کلبى از ابن عبّاس درباره این سخن خداوند متعال که مى فرماید: (یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخافُونَ یَوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا * وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکینًا وَیَتیمًا وَأَسیرًا). روایتى را نقل کرده و در اثناى آن شعرى را نیز درباره على و فاطمه علیهما السلام اضافه نموده است.
وى در ادامه مى نویسد: حکیم ترمذى مى گوید: این، حدیث خوش عبارت و ساختگى است که تنها یک فرد احمق و جاهل آن را باور مى کند.3
ابن جوزى در کتاب الموضوعات این روایت را از ابوعبدالله سمرقندى، از محمّد بن کثیر، از اصبغ بن نباته با اندکى افزایش واژگان ـ که بخشى از متن روایت به صورت شعر آمده ـ نقل کرده، و آن گاه مى نویسد: در جعلى بودن این روایت، شکى نداریم.4
آن چه آوردیم در دو عنوان خلاصه مى شود که عنوان نخست اهمیت بیشترى دارد:
نخست آن که سوره دهر مکى است و پیش از ازدواج امیر مؤمنان على علیه السلام با حضرت فاطمه علیها السلام در مدینه و هم چنین چندین سال پیش از ولادت امام حسن و حسین علیهما السلام نازل شده است.
دوم آن که ترمذى و ابن جوزى این روایت را جعلى مى دانند.
البتّه طرف اصلى ما در این پژوهش، ابن تیمیه است که پیروانش به او «شیخ الاسلام» لقب داده اند.
ما شأن نزول سوره مبارکه دهر را در دو بخش بررسى مى نماییم:
بخش یکم: سند حدیث نزول سوره دهر و راویان اهل سنّت آن.
بخش دوم: مفهوم حدیث.
ما طى آن درباره دو اشکال مذکور به تفصیل، سخن خواهیم گفت، هم چنین به دیگر اشکالات مطرح شده در این زمینه به صورت گذرا اشاره خواهیم کرد.*

اعمالی برای این روز وارد شده که از عاملین به آن، التماس  دعا داریم.
-----------------------------
1 . سوره دهر: آیه 5 ـ 22.
2 . الجامع لأحکام القرآن معروف به تفسیر قرطبى: 19 / 182.
3 . تخریج الکشاف: 180.
41 . الموضوعات: 1 / 390 ـ 392.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/23:: 11:49 صبح     |     () نظر

شأن نزول سوره
خداوند متعال در سوره دهر در ضمن آیاتى چنین مى فرماید:


(إِنَّ الاَْبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْس کانَ مِزاجُها کافُورًا * عَیْنًا یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیرًا * یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخافُونَ یَوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا * وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکینًا وَیَتیمًا وَأَسیرًا * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَلا شُکُورًا... إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَکانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورًا);1
این آیات درباره اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه وآله، یعنى: على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نازل شده و شأن نزول آن بدین شرح است:
روزى امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند، رسول خدا صلى الله علیه وآله به عیادت آن ها رفتند، على علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام و خدمتکارشان فضّه، نذر کردند که اگر امام حسن و امام حسین علیهما السلام از این بیمارى بهبود یابند، سه روز روزه بگیرند.
آن دو بزرگوار بهبود یافتند، اما در منزل، چیزى براى خوردن وجود نداشت. امیر مؤمنان على علیه السلام سه صاع (حدود سه من) جو قرض کردند. حضرت فاطمه علیها السلام یک صاع از آن را آسیاب کرد و از آن به تعداد افراد خانواده، پنج قرص نان فراهم نمود. على علیه السلام نماز مغرب را خواند و به منزل آمد، هنگامى که غذا را در برابر خود نهادند تا با آن افطار کنند، بینوایى نزد آن ها آمد و از آن ها کمک خواست.
آنان همگى غذاى خود را به او دادند و آن روز و آن شب چیزى نخوردند.
آنان روز دوم را روزه گرفتند. فاطمه علیها السلام صاع دیگرى از آن آرد را نان پخت. هنگامى که نان را آوردند تا با آن افطار کنند، یتیمى نزد آن ها آمد و غذا خواست، از همین رو آنان همگى غذاى خود را به او دادند.
سومین روز روزه فرا رسید و غذا را براى افطار کردن آماده کردند که در این هنگام اسیرى نزد آن ها آمد و از آن ها غذا خواست، آنان همگى غذاى خود را به او دادند و در این سه روز چیزى جز آب نخوردند.
در روز چهارم پیامبر صلى الله علیه وآله آن ها را دید که از شدّت گرسنگى مى لرزیدند و فاطمه علیها السلام از شدّت گرسنگى، چشمانش فرو رفته و شکمش به پشتش چسبیده بود. حضرت فرمودند:
واغوثاه یا الله، أهل بیت محمّد یموتون جوعاً;
خدایا! به فریادمان برس. خاندان محمّد از شدّت گرسنگى در حال مرگ هستند.
در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: بگیر آن چه را که خداوند در مورد اهل بیت به تو داده است.
پیامبر فرمود: اى جبرئیل! چه چیزى را بگیرم؟
در این هنگام، جبرئیل، براى ایشان سوره «هل أتى» را قرائت کرد.
همان گونه که برخى از عالمان ما گفته اند سوره «هل أتى» براى بیان فضایل اهل بیت علیهم السلام در جریان ماجراى مذکور، نازل شده است. آن چه در استدلال به این سوره اهمیت دارد، این است که آیات این سوره در شأن اهل بیت علیهم السلام و به این دلیل، نازل شده که آن ها غذاى سه روز خویش را به بینوا، یتیم و اسیر بخشیدند و با آن که روزه بودند خود را از غذا محروم کردند.
شیعه و سنّى اتّفاق نظر دارند که این آیات درباره اهل بیت علیهم السلام، نازل شده است; چرا که اصل خبر ـ البته با تفاوت هایى چند در واژگان ـ در کتاب هاى تفسیرى، حدیثى، شرح حال ها و مناقب وجود دارد.
برخى گفته اند: مى دانیم که سوره دهر به اتّفاق نظر همگان، سوره مکّى است و حال آن که على علیه السلام پس از جنگ بدر با فاطمه علیها السلام ازدواج کردند، و امام حسن علیه السلام در سال دوم هجرى، به دنیا آمد و امام حسین علیه السلام نیز در سال چهارم هجرى یعنى سال ها پس از نزول سوره دهر دیده به جهان گشود; از همین رو این دیدگاه که این آیات درباره آن ها نازل شده، دروغى است که بر علماى آگاه از نزول قرآن و احوال اهل بیت رضى الله عنهم پوشیده نیست.
قرطبى در تفسیر خود درباره آیه: (وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ)مى گوید:
سخن درست این است که این آیه درباره همه نیکان و نیکوکاران، نازل شده است و از همین رو به افراد به خصوصى اشاره ندارد.2
وى مى افزاید: نقاش، ثعلبى، قشیرى و بسیارى از مفسّران دیگر درباره داستان على، فاطمه علیهما السلام و خدمتکارشان حدیثى را ذکر کرده اند که صحیح نیست و اثبات نشده است.
ابن حجر عسقلانى دانشمند نامى اهل سنّت در تخریج الکشّاف مى نویسد:
این حدیث را ثعلبى از قاسم بن بهرام، از لیث بن ابوسلیم، از مجاهد از ابن عبّاس نقل کرده است.
وى از قول کلبى از ابن عبّاس درباره این سخن خداوند متعال که مى فرماید: (یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخافُونَ یَوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا * وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکینًا وَیَتیمًا وَأَسیرًا). روایتى را نقل کرده و در اثناى آن شعرى را نیز درباره على و فاطمه علیهما السلام اضافه نموده است.
وى در ادامه مى نویسد: حکیم ترمذى مى گوید: این، حدیث خوش عبارت و ساختگى است که تنها یک فرد احمق و جاهل آن را باور مى کند.3
ابن جوزى در کتاب الموضوعات این روایت را از ابوعبدالله سمرقندى، از محمّد بن کثیر، از اصبغ بن نباته با اندکى افزایش واژگان ـ که بخشى از متن روایت به صورت شعر آمده ـ نقل کرده، و آن گاه مى نویسد: در جعلى بودن این روایت، شکى نداریم.4
آن چه آوردیم در دو عنوان خلاصه مى شود که عنوان نخست اهمیت بیشترى دارد:
نخست آن که سوره دهر مکى است و پیش از ازدواج امیر مؤمنان على علیه السلام با حضرت فاطمه علیها السلام در مدینه و هم چنین چندین سال پیش از ولادت امام حسن و حسین علیهما السلام نازل شده است.
دوم آن که ترمذى و ابن جوزى این روایت را جعلى مى دانند.
البتّه طرف اصلى ما در این پژوهش، ابن تیمیه است که پیروانش به او «شیخ الاسلام» لقب داده اند.
ما شأن نزول سوره مبارکه دهر را در دو بخش بررسى مى نماییم:
بخش یکم: سند حدیث نزول سوره دهر و راویان اهل سنّت آن.
بخش دوم: مفهوم حدیث.
ما طى آن درباره دو اشکال مذکور به تفصیل، سخن خواهیم گفت، هم چنین به دیگر اشکالات مطرح شده در این زمینه به صورت گذرا اشاره خواهیم کرد.*

اعمالی برای این روز وارد شده که از عاملین به آن، التماس  دعا داریم.
-----------------------------
1 . سوره دهر: آیه 5 ـ 22.
2 . الجامع لأحکام القرآن معروف به تفسیر قرطبى: 19 / 182.
3 . تخریج الکشاف: 180.
41 . الموضوعات: 1 / 390 ـ 392.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/23:: 11:47 صبح     |     () نظر

 

چارْلز دیکنْز (نویسنده معروف انگلیسی): اگر منظور امام حسین(ع) جنگ در راه خواسته های دنیایی بود، من نمی فهمیدم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می نماید که او فقط به خاطر اسلام، فداکاری خویش را انجام داد.

توماس کارْلایْل (فیلسوف و مورخ انگلیسی) :بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم، این است که حسین(ع) و یارانش ایمان اس

توار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوّق عددی در جایی که حق با باطل روبرو می شود و پیروزی حسین(ع) با وجود اقلّیتی که داشت، باعث شگفتی من است.
ادوارد براوْن (مستشرق معروف انگلیسی) : آیا قلبی پیدا می شود که وقتی دربارهء کربلا سخن می شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتّی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت انکار کنند.
فِرْدریک جمس : درس امام حسین(ع) و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا اصول ابدی و ترحّم و محبّت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین می رساند که هر گاه کسی برای این صفات مقاومت کند و بشر در راه آن پافشاری نماید، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند.
ل. م.بوید : در طیّ قرون، افراد بشر همیشه جرأت و پردلی و عظمت روح، بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشته اند و در همین هاست که آزادی و عدالت هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمی شود. این بود شهامت و این بود عظمت امام حسین(ع). و من مسرورم که با کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا می گویند شرکت کرده ام، هرچند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است.
واشنگتن ایروینگ (مورخ مشهور آمریکایی) : برای امام حسین(ع) ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن ارادهء یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی دادکه او یزید را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیّه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در ریگ های تفتیدهء عربستان*، روح حسین(ع) فناناپذیر است.
ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من، ای حسین(ع)!
* البتّه امام حسین(ع) در صحرای کربلا شهید شد، نه در ریگزارهای عربستان!

توماس ماساریک: گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصائب مسیح مردم را متأثر می سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین(ع) یافت می شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین(ع) مانند پرکاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.
موریس دو کبری : در مجالس عزاداری حسین(ع) گفته می شود که حسین(ع)، برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبهء اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت. پس بیایی ما هم شیوهء او را سرمشق قرار داده، از زیردستی استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزّت رابر زندگی با ذلّت ترجیح دهیم.
ماربین آلمانی (خاورشناس) : حسین(ع) با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیّت خود، به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت. این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست و بنای ستم هر چه ظاهراً عظیم و استوار باشد، در برابر حقّ و حقیقت چون پرکاهی بر باد خواهد رفت.
جُرج جُرداق (دانشمند و ادیب مسیحی) : وقتی یزید مردم را تشویق به قتل حسین(ع) و مأمور به خونریزی می کرد آنها می گفتند: “چه مبلغ می دهی؟” امّا انصار حسین(ع) به او می گفتند” ما با تو هستیم. اگر هفتاد بار کشته شویم، باز می خواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم.
آنطون بارا (مسیحی): اگر حسین از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی برمی افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا می نمودیم و مردم را با نام حسین(ع) به مسیحیّت فرا می خواندیم.
گیبون (مورخ انگلیسی): با آنکه مدّتی از واقعه گربلا گذسته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نیستیم، مع ذلک مشقّات و مشکلاتی که حضرت حسین(ع) تحمّل کرده، احساسات سنگین دل ترین خواننده را برمی انگیزد، چندانکه یک نوع عطوفت و مهربانی نسبت به آن حضرت در خود می یابد.
نیکِلْسون (خاورشناس معروف): بنی امیّه، سرکش و مستبد بودند، قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند … و چون تاریخ را بررسی کنیم، گوید: دین بر ضدّ فرمانفرمایی تشریفاتی قیام کرد و حکومت دینی در مقابل امپراطوری ایستادگی نمود. بنابراین، تاریخ از روی انصاف حکم می کند که خون حسین(ع) به گردن بنی امیّه است.
سر پرسی سایکسْ (خاورشناس انگلیسی) : حقیقتاً آن شجاعت و دلاوری که این عدّهء قلیل از خود بروز دادند، به درجه ای بوده است که در تمام این قرون متمادی هر کسی که آن را شنید، بی اختیار زبان به تحسین و آفرین گشود. این یک مشت مردم دلیر غیرتمند، مانند مدافعان ترموپیل، نامی بلند غیرقابل زوال برای خود تا ابد باقی گذاشتند.
تاملاس توندون (هندو، رئیس سابق کنگره ملّی هندوستان) : این فداکاری های عالی از قبیل شهادت امام حسین(ع) سطح فکر بشریت را ارتقا بخشیده است و خاطرهء آن شایسته است

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/23:: 9:35 صبح     |     () نظر

 استفان کاوی را بیشتر در ایران با کتاب معروفش “هفت عادت مردمان موثر” می شناسیم.کتابی که ترجمه بسیار زیبای خانم گیتی خوشدل بر لذت خواندن آن افزوده است. استفان کاوی یکی از معروفترین و برترین متخصصان مباحث مدیریت سازمانی و رهبری در دنیاست. در این مطلب که حاصل جمع آوری دیدگاه های اوست با 7 پند او برای خوب زیستن آشنا می شویم.


 

1) در مورد ضعف های خودت و دیگران مشاجره نکن! وقتی مرتکب اشتباهی شدی بپذیر! تصحیحش کن و تجربه ای بیاندوز.

مشکل: عملی بی فکر و غلط انجام داده ای یا اتفاقی ناگوار مانند طلاق یا ورشکستگی افتاده است. اکنون احساس گناه می کنی یا کسی یا چیزی را( همسر قبلیت یا شرایط بد اقتصادی) در آن سهیم می دانی.

راه حل: درست نگاه کن تا مطمئن شوی حداقل تا حدودی خودت مسئول بوده ای. شاید در زندگی خصوصیت به اندازه کافی اجتماعی و مهربان نبوده ای یا شاید قبل از شروع به کارت تحقیقات کافی نداشته ای. باید اشتباهت را بپذیری. سخت است! اما اعتراف به اشتباه نزد هرکسی که باشد موجب افزایش احترام و اعتبارت خواهد شد. سپس سعی کن آن را با یک معذرت خواهی صادقانه یا عملی تلافی جویانه جبران کنی! و در پایان تلاش کن تجربه ای از آن کسب کرده و دیگر تکرارش نکنی.

 

 

2) از تخیلاتت بیرون بیا! در گذشته زندگی نکن!

مشکل: اتفاق بدی در زندگی ات رخ داده است. کودکی غمگینی داشته ای یا با فقر دست و پنجه نرم کرده ای و یا بیماری ای را پشت سر گذاشته ای. این مسائل زندگی اکنونت را تحت تأثیر قرارداده و سرعت رشدت را کاهش داده است.

راه حل: بدان که گذشته ی تو آینده ات نیست. مطمئناً تا بحال سرگذشت تلخی داشته ای اما تو هنوز زنده ای و قلب و مغزت کار می کند و رؤیاهایت می بالد(ممکن است به همه چیز شک داشته باشی، که امری کاملاً طبیعی است). انعطاف پذیر باش و بهترین زندگی ها را در ذهنت تجسم کن همان ها که همیشه آرزویش را داشتی و آرام آرام قدم به آینده بگذار.

 

3) همیشه فکر می کنیم چیزها در واقع همان طوری هستند یا باید باشند که دیده می شوند و نگرش و رفتار ما هم بر اساس همین تصورات شکل می گیرد.

مشکل:  روزی یکی از معلمان قدیمی گفته است که تو نویسنده ی خوبی نخواهی شد. اگرچه به داستان و شعر علاقه مند هستی اما امیدی به انتشار آن ها نداری چون فکر می کنی آن پیشگویی درست بوده است و به همین دلیل حتی تلاش هم نمی کنی.

یا پدر و مادرت معتقد بوده اند پول شیطان است و در حالیکه ایده ای خوب و پرسود در سر داری هیچ اقدامی نمی کنی چون فکر می کنی حرفشان درست است.

راه حل: تصورات و تفکراتت را به چالش بکش! آن چه دیگران می گویند تنها در مورد خودشان صدق می کند نه تو! اگر پیام های منفی قدیمی را نمی توانی فراموش کنی سعی کن پیام های جدیدی ازکسانی که مورد اعتمادت هستند دریافت کرده و جایگزین آن ها کن. مهربانی و عشقی قوی طلب کن! استعداد ها و ایده های خوب باید پرورده شوند پس اجازه بده رشد کنند و بالنده شوند.

 

4) چراغی فراراه باش نه داوری سخت گیر! الگو باش نه منتقد!

مشکل: دیگران کارهایی انجام می دهند که مورد پسند تو نیست. می توانی از بالای گود فریاد لنگش کن سر دهی! و این انتقاد ها را با دیگران در میان بگذاری. اما بدان که این کار موجب تحقیر خودت می شود.

راه حل: بدان همیشه کسانی هستند که خلاف علایق و تمایلات تو گام بر می دارند و انتقاد و قضاوت کاری از پیش نمی برد و فایده ای نخواهد داشت. شاهد رفتارها و کارهای اشباه بودن آزاردهنده و ناامید کننده است. در مقابل این ناامیدی ها بایست و کاری انجام بده. سعی کن در همه ی امور الگو و نمونه باشی. مطمئن باش می توانی منشاء تغییرات مثبت برای دیگران و اغنا و ارضای خودت باشی.

 

 

5) یکی از مهم ترین شیوه های آشکار ساختن شرافت و صداقت وفادار ماندن به کسانی است که در جمع حضور ندارند. برای این کار باید در وهله ی اول اعتماد کسانی که حضور دارند را جلب کنیم.

مشکل: در یک مهمانی حضور داری و شخصی که در کنار تو است شروع به غیبت پشت سر یکی از دوستان مشترکتان می کند یا جوکی نژادپرستانه یا جنسیتی تعریف می کند. شما آن موقع اعتراضی نمی کنید تا جو سازی نشود و آدمی تعصبی و خشک نشان داده نشوید. وقتی به خانه می رسید احساس بدی به شما دست می دهد ولی به خودتان می گویید این فقط یک مهمانی ساده بود که بعدها هیچ کس چیزی به یاد نخواهد آورد.

راه حل: مهم نیست مهمانی ای کوچک بوده یا مراسمی بزرگ و باشکوه! این اظهارنظرها همه منجر به منفی نگری و پیش داوری خواهد شد. وقتی کسی چیزی می گوید که با آن مخالف هستی همان وقت مخالفتت را اعلام کن. در نگاه اول این کار ترسناک به نظر می رسد و  مطمئناً مورد بازخواست و انتقاد شخص قرار خواهی گرفت. ولی تمام کسانی که آن جا هستند به خاطر این عمل، تو را تشویق و تمجید خواهند کرد. احتمالاً آن ها هم با تو هم فکر هستند اما جرأت اظهار نظر ندارند. بگذار تو با شهامت باشی و افراد دیگر را نیز به این کار ترغیب نمایی.

 

6) وقتی تصمیم به تغییر خودمان می گیریم در مقایسه با زمانی که منتظر تغییر در اطرافمان می شویم  میزان کارایی و بهره وریمان به شدت بالا می رود.

مشکل: فرض کنید به شدت مقروض هستید، شغلی خسته کننده دارید و یا از رابطه ای که ایجاد کرده اید راضی و خشنود نیستید. در رؤیاهایتان تجسم می کنید در قرعه کشی یکی از بانک ها برنده شده اید، شغل مناسبی یافته اید و یا … ولی هیچ کدام رخ نمی دهد.

راه حل: با قدرت حرکت کن. همه چیز به خود تو بستگی دارد. قدم به قدم جلو بیا و موانع را از سر راه بردار. سعی کن هر ماه اندکی ذخیره کنی تا بتوانی قرضت را ادا کنی. هر روز به لیست مشاغل جدید سری بزن. در کلاس ها و گروه های جدید ثبت نام کن و با افراد جدید آشنا شو. حرکت منجر به پیشرفت می شود.

 

 

7) زندگی کن، عشق بورز و لبخند بزن

مشکل: با جدیت زندگی می کنی ولی در واقع زندگی ای در کار نیست! از صبح تا شب کارهای بسیار و مسئولیت های سنگین را به انجام می رسانی ولی ساعت خوشی نداری؟! خوشگذرانی و تفریح هایی که با دوستانت داشتی را به خاطر می آوری اما آن ها تکرارشدنی نیستند؟!

راه حل: مسئولیت هایت را سبک تر کن. سال های زیادی از عمرت باقی مانده است. از زندگی ات لذت ببر. تفریح کن به انسانها و حیوانات عشق بورز و بلند بخند. دوراندیش باش. دوست داری پس از مرگ اطرافیانت چه چیزهایی به یاد بیاورند؟ هنرت؟ کارهای خوبت؟ تفکرات عمیقت؟ زندگیت را تغییر بده و نشانی از خودت بر جای بگذار. از همین الان شروع کن.

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/23:: 9:16 صبح     |     () نظر

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها