خداوند ـ عزّوجلّ ـ به داوود علیه السلام وحی کرد :«ای داوود ! به من شادمان باش و از یادم لذّت ببر و با مناجات من متنعّم شو که به زودی، خانه را از فاسقانْ خواهم پرداخت ولعنت خود را بر ظالمان قرار خواهم داد» . [امام صادق علیه السلام]
شأن نزول سوره
خداوند متعال در سوره دهر در ضمن آیاتى چنین مى فرماید:


(إِنَّ الاَْبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْس کانَ مِزاجُها کافُورًا * عَیْنًا یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیرًا * یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخافُونَ یَوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا * وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکینًا وَیَتیمًا وَأَسیرًا * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَلا شُکُورًا... إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَکانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورًا);1
این آیات درباره اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه وآله، یعنى: على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نازل شده و شأن نزول آن بدین شرح است:
روزى امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند، رسول خدا صلى الله علیه وآله به عیادت آن ها رفتند، على علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام و خدمتکارشان فضّه، نذر کردند که اگر امام حسن و امام حسین علیهما السلام از این بیمارى بهبود یابند، سه روز روزه بگیرند.
آن دو بزرگوار بهبود یافتند، اما در منزل، چیزى براى خوردن وجود نداشت. امیر مؤمنان على علیه السلام سه صاع (حدود سه من) جو قرض کردند. حضرت فاطمه علیها السلام یک صاع از آن را آسیاب کرد و از آن به تعداد افراد خانواده، پنج قرص نان فراهم نمود. على علیه السلام نماز مغرب را خواند و به منزل آمد، هنگامى که غذا را در برابر خود نهادند تا با آن افطار کنند، بینوایى نزد آن ها آمد و از آن ها کمک خواست.
آنان همگى غذاى خود را به او دادند و آن روز و آن شب چیزى نخوردند.
آنان روز دوم را روزه گرفتند. فاطمه علیها السلام صاع دیگرى از آن آرد را نان پخت. هنگامى که نان را آوردند تا با آن افطار کنند، یتیمى نزد آن ها آمد و غذا خواست، از همین رو آنان همگى غذاى خود را به او دادند.
سومین روز روزه فرا رسید و غذا را براى افطار کردن آماده کردند که در این هنگام اسیرى نزد آن ها آمد و از آن ها غذا خواست، آنان همگى غذاى خود را به او دادند و در این سه روز چیزى جز آب نخوردند.
در روز چهارم پیامبر صلى الله علیه وآله آن ها را دید که از شدّت گرسنگى مى لرزیدند و فاطمه علیها السلام از شدّت گرسنگى، چشمانش فرو رفته و شکمش به پشتش چسبیده بود. حضرت فرمودند:
واغوثاه یا الله، أهل بیت محمّد یموتون جوعاً;
خدایا! به فریادمان برس. خاندان محمّد از شدّت گرسنگى در حال مرگ هستند.
در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: بگیر آن چه را که خداوند در مورد اهل بیت به تو داده است.
پیامبر فرمود: اى جبرئیل! چه چیزى را بگیرم؟
در این هنگام، جبرئیل، براى ایشان سوره «هل أتى» را قرائت کرد.
همان گونه که برخى از عالمان ما گفته اند سوره «هل أتى» براى بیان فضایل اهل بیت علیهم السلام در جریان ماجراى مذکور، نازل شده است. آن چه در استدلال به این سوره اهمیت دارد، این است که آیات این سوره در شأن اهل بیت علیهم السلام و به این دلیل، نازل شده که آن ها غذاى سه روز خویش را به بینوا، یتیم و اسیر بخشیدند و با آن که روزه بودند خود را از غذا محروم کردند.
شیعه و سنّى اتّفاق نظر دارند که این آیات درباره اهل بیت علیهم السلام، نازل شده است; چرا که اصل خبر ـ البته با تفاوت هایى چند در واژگان ـ در کتاب هاى تفسیرى، حدیثى، شرح حال ها و مناقب وجود دارد.
برخى گفته اند: مى دانیم که سوره دهر به اتّفاق نظر همگان، سوره مکّى است و حال آن که على علیه السلام پس از جنگ بدر با فاطمه علیها السلام ازدواج کردند، و امام حسن علیه السلام در سال دوم هجرى، به دنیا آمد و امام حسین علیه السلام نیز در سال چهارم هجرى یعنى سال ها پس از نزول سوره دهر دیده به جهان گشود; از همین رو این دیدگاه که این آیات درباره آن ها نازل شده، دروغى است که بر علماى آگاه از نزول قرآن و احوال اهل بیت رضى الله عنهم پوشیده نیست.
قرطبى در تفسیر خود درباره آیه: (وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ)مى گوید:
سخن درست این است که این آیه درباره همه نیکان و نیکوکاران، نازل شده است و از همین رو به افراد به خصوصى اشاره ندارد.2
وى مى افزاید: نقاش، ثعلبى، قشیرى و بسیارى از مفسّران دیگر درباره داستان على، فاطمه علیهما السلام و خدمتکارشان حدیثى را ذکر کرده اند که صحیح نیست و اثبات نشده است.
ابن حجر عسقلانى دانشمند نامى اهل سنّت در تخریج الکشّاف مى نویسد:
این حدیث را ثعلبى از قاسم بن بهرام، از لیث بن ابوسلیم، از مجاهد از ابن عبّاس نقل کرده است.
وى از قول کلبى از ابن عبّاس درباره این سخن خداوند متعال که مى فرماید: (یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخافُونَ یَوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا * وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکینًا وَیَتیمًا وَأَسیرًا). روایتى را نقل کرده و در اثناى آن شعرى را نیز درباره على و فاطمه علیهما السلام اضافه نموده است.
وى در ادامه مى نویسد: حکیم ترمذى مى گوید: این، حدیث خوش عبارت و ساختگى است که تنها یک فرد احمق و جاهل آن را باور مى کند.3
ابن جوزى در کتاب الموضوعات این روایت را از ابوعبدالله سمرقندى، از محمّد بن کثیر، از اصبغ بن نباته با اندکى افزایش واژگان ـ که بخشى از متن روایت به صورت شعر آمده ـ نقل کرده، و آن گاه مى نویسد: در جعلى بودن این روایت، شکى نداریم.4
آن چه آوردیم در دو عنوان خلاصه مى شود که عنوان نخست اهمیت بیشترى دارد:
نخست آن که سوره دهر مکى است و پیش از ازدواج امیر مؤمنان على علیه السلام با حضرت فاطمه علیها السلام در مدینه و هم چنین چندین سال پیش از ولادت امام حسن و حسین علیهما السلام نازل شده است.
دوم آن که ترمذى و ابن جوزى این روایت را جعلى مى دانند.
البتّه طرف اصلى ما در این پژوهش، ابن تیمیه است که پیروانش به او «شیخ الاسلام» لقب داده اند.
ما شأن نزول سوره مبارکه دهر را در دو بخش بررسى مى نماییم:
بخش یکم: سند حدیث نزول سوره دهر و راویان اهل سنّت آن.
بخش دوم: مفهوم حدیث.
ما طى آن درباره دو اشکال مذکور به تفصیل، سخن خواهیم گفت، هم چنین به دیگر اشکالات مطرح شده در این زمینه به صورت گذرا اشاره خواهیم کرد.*

اعمالی برای این روز وارد شده که از عاملین به آن، التماس  دعا داریم.
-----------------------------
1 . سوره دهر: آیه 5 ـ 22.
2 . الجامع لأحکام القرآن معروف به تفسیر قرطبى: 19 / 182.
3 . تخریج الکشاف: 180.
41 . الموضوعات: 1 / 390 ـ 392.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/23:: 11:49 صبح     |     () نظر

شأن نزول سوره
خداوند متعال در سوره دهر در ضمن آیاتى چنین مى فرماید:


(إِنَّ الاَْبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْس کانَ مِزاجُها کافُورًا * عَیْنًا یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیرًا * یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخافُونَ یَوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا * وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکینًا وَیَتیمًا وَأَسیرًا * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَلا شُکُورًا... إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَکانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورًا);1
این آیات درباره اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه وآله، یعنى: على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نازل شده و شأن نزول آن بدین شرح است:
روزى امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند، رسول خدا صلى الله علیه وآله به عیادت آن ها رفتند، على علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام و خدمتکارشان فضّه، نذر کردند که اگر امام حسن و امام حسین علیهما السلام از این بیمارى بهبود یابند، سه روز روزه بگیرند.
آن دو بزرگوار بهبود یافتند، اما در منزل، چیزى براى خوردن وجود نداشت. امیر مؤمنان على علیه السلام سه صاع (حدود سه من) جو قرض کردند. حضرت فاطمه علیها السلام یک صاع از آن را آسیاب کرد و از آن به تعداد افراد خانواده، پنج قرص نان فراهم نمود. على علیه السلام نماز مغرب را خواند و به منزل آمد، هنگامى که غذا را در برابر خود نهادند تا با آن افطار کنند، بینوایى نزد آن ها آمد و از آن ها کمک خواست.
آنان همگى غذاى خود را به او دادند و آن روز و آن شب چیزى نخوردند.
آنان روز دوم را روزه گرفتند. فاطمه علیها السلام صاع دیگرى از آن آرد را نان پخت. هنگامى که نان را آوردند تا با آن افطار کنند، یتیمى نزد آن ها آمد و غذا خواست، از همین رو آنان همگى غذاى خود را به او دادند.
سومین روز روزه فرا رسید و غذا را براى افطار کردن آماده کردند که در این هنگام اسیرى نزد آن ها آمد و از آن ها غذا خواست، آنان همگى غذاى خود را به او دادند و در این سه روز چیزى جز آب نخوردند.
در روز چهارم پیامبر صلى الله علیه وآله آن ها را دید که از شدّت گرسنگى مى لرزیدند و فاطمه علیها السلام از شدّت گرسنگى، چشمانش فرو رفته و شکمش به پشتش چسبیده بود. حضرت فرمودند:
واغوثاه یا الله، أهل بیت محمّد یموتون جوعاً;
خدایا! به فریادمان برس. خاندان محمّد از شدّت گرسنگى در حال مرگ هستند.
در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: بگیر آن چه را که خداوند در مورد اهل بیت به تو داده است.
پیامبر فرمود: اى جبرئیل! چه چیزى را بگیرم؟
در این هنگام، جبرئیل، براى ایشان سوره «هل أتى» را قرائت کرد.
همان گونه که برخى از عالمان ما گفته اند سوره «هل أتى» براى بیان فضایل اهل بیت علیهم السلام در جریان ماجراى مذکور، نازل شده است. آن چه در استدلال به این سوره اهمیت دارد، این است که آیات این سوره در شأن اهل بیت علیهم السلام و به این دلیل، نازل شده که آن ها غذاى سه روز خویش را به بینوا، یتیم و اسیر بخشیدند و با آن که روزه بودند خود را از غذا محروم کردند.
شیعه و سنّى اتّفاق نظر دارند که این آیات درباره اهل بیت علیهم السلام، نازل شده است; چرا که اصل خبر ـ البته با تفاوت هایى چند در واژگان ـ در کتاب هاى تفسیرى، حدیثى، شرح حال ها و مناقب وجود دارد.
برخى گفته اند: مى دانیم که سوره دهر به اتّفاق نظر همگان، سوره مکّى است و حال آن که على علیه السلام پس از جنگ بدر با فاطمه علیها السلام ازدواج کردند، و امام حسن علیه السلام در سال دوم هجرى، به دنیا آمد و امام حسین علیه السلام نیز در سال چهارم هجرى یعنى سال ها پس از نزول سوره دهر دیده به جهان گشود; از همین رو این دیدگاه که این آیات درباره آن ها نازل شده، دروغى است که بر علماى آگاه از نزول قرآن و احوال اهل بیت رضى الله عنهم پوشیده نیست.
قرطبى در تفسیر خود درباره آیه: (وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ)مى گوید:
سخن درست این است که این آیه درباره همه نیکان و نیکوکاران، نازل شده است و از همین رو به افراد به خصوصى اشاره ندارد.2
وى مى افزاید: نقاش، ثعلبى، قشیرى و بسیارى از مفسّران دیگر درباره داستان على، فاطمه علیهما السلام و خدمتکارشان حدیثى را ذکر کرده اند که صحیح نیست و اثبات نشده است.
ابن حجر عسقلانى دانشمند نامى اهل سنّت در تخریج الکشّاف مى نویسد:
این حدیث را ثعلبى از قاسم بن بهرام، از لیث بن ابوسلیم، از مجاهد از ابن عبّاس نقل کرده است.
وى از قول کلبى از ابن عبّاس درباره این سخن خداوند متعال که مى فرماید: (یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخافُونَ یَوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا * وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکینًا وَیَتیمًا وَأَسیرًا). روایتى را نقل کرده و در اثناى آن شعرى را نیز درباره على و فاطمه علیهما السلام اضافه نموده است.
وى در ادامه مى نویسد: حکیم ترمذى مى گوید: این، حدیث خوش عبارت و ساختگى است که تنها یک فرد احمق و جاهل آن را باور مى کند.3
ابن جوزى در کتاب الموضوعات این روایت را از ابوعبدالله سمرقندى، از محمّد بن کثیر، از اصبغ بن نباته با اندکى افزایش واژگان ـ که بخشى از متن روایت به صورت شعر آمده ـ نقل کرده، و آن گاه مى نویسد: در جعلى بودن این روایت، شکى نداریم.4
آن چه آوردیم در دو عنوان خلاصه مى شود که عنوان نخست اهمیت بیشترى دارد:
نخست آن که سوره دهر مکى است و پیش از ازدواج امیر مؤمنان على علیه السلام با حضرت فاطمه علیها السلام در مدینه و هم چنین چندین سال پیش از ولادت امام حسن و حسین علیهما السلام نازل شده است.
دوم آن که ترمذى و ابن جوزى این روایت را جعلى مى دانند.
البتّه طرف اصلى ما در این پژوهش، ابن تیمیه است که پیروانش به او «شیخ الاسلام» لقب داده اند.
ما شأن نزول سوره مبارکه دهر را در دو بخش بررسى مى نماییم:
بخش یکم: سند حدیث نزول سوره دهر و راویان اهل سنّت آن.
بخش دوم: مفهوم حدیث.
ما طى آن درباره دو اشکال مذکور به تفصیل، سخن خواهیم گفت، هم چنین به دیگر اشکالات مطرح شده در این زمینه به صورت گذرا اشاره خواهیم کرد.*

اعمالی برای این روز وارد شده که از عاملین به آن، التماس  دعا داریم.
-----------------------------
1 . سوره دهر: آیه 5 ـ 22.
2 . الجامع لأحکام القرآن معروف به تفسیر قرطبى: 19 / 182.
3 . تخریج الکشاف: 180.
41 . الموضوعات: 1 / 390 ـ 392.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/23:: 11:47 صبح     |     () نظر

 

چارْلز دیکنْز (نویسنده معروف انگلیسی): اگر منظور امام حسین(ع) جنگ در راه خواسته های دنیایی بود، من نمی فهمیدم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می نماید که او فقط به خاطر اسلام، فداکاری خویش را انجام داد.

توماس کارْلایْل (فیلسوف و مورخ انگلیسی) :بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم، این است که حسین(ع) و یارانش ایمان اس

توار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوّق عددی در جایی که حق با باطل روبرو می شود و پیروزی حسین(ع) با وجود اقلّیتی که داشت، باعث شگفتی من است.
ادوارد براوْن (مستشرق معروف انگلیسی) : آیا قلبی پیدا می شود که وقتی دربارهء کربلا سخن می شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتّی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت انکار کنند.
فِرْدریک جمس : درس امام حسین(ع) و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا اصول ابدی و ترحّم و محبّت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین می رساند که هر گاه کسی برای این صفات مقاومت کند و بشر در راه آن پافشاری نماید، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند.
ل. م.بوید : در طیّ قرون، افراد بشر همیشه جرأت و پردلی و عظمت روح، بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشته اند و در همین هاست که آزادی و عدالت هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمی شود. این بود شهامت و این بود عظمت امام حسین(ع). و من مسرورم که با کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا می گویند شرکت کرده ام، هرچند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است.
واشنگتن ایروینگ (مورخ مشهور آمریکایی) : برای امام حسین(ع) ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن ارادهء یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی دادکه او یزید را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیّه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در ریگ های تفتیدهء عربستان*، روح حسین(ع) فناناپذیر است.
ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من، ای حسین(ع)!
* البتّه امام حسین(ع) در صحرای کربلا شهید شد، نه در ریگزارهای عربستان!

توماس ماساریک: گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصائب مسیح مردم را متأثر می سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین(ع) یافت می شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین(ع) مانند پرکاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.
موریس دو کبری : در مجالس عزاداری حسین(ع) گفته می شود که حسین(ع)، برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبهء اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت. پس بیایی ما هم شیوهء او را سرمشق قرار داده، از زیردستی استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزّت رابر زندگی با ذلّت ترجیح دهیم.
ماربین آلمانی (خاورشناس) : حسین(ع) با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیّت خود، به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت. این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست و بنای ستم هر چه ظاهراً عظیم و استوار باشد، در برابر حقّ و حقیقت چون پرکاهی بر باد خواهد رفت.
جُرج جُرداق (دانشمند و ادیب مسیحی) : وقتی یزید مردم را تشویق به قتل حسین(ع) و مأمور به خونریزی می کرد آنها می گفتند: “چه مبلغ می دهی؟” امّا انصار حسین(ع) به او می گفتند” ما با تو هستیم. اگر هفتاد بار کشته شویم، باز می خواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم.
آنطون بارا (مسیحی): اگر حسین از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی برمی افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا می نمودیم و مردم را با نام حسین(ع) به مسیحیّت فرا می خواندیم.
گیبون (مورخ انگلیسی): با آنکه مدّتی از واقعه گربلا گذسته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نیستیم، مع ذلک مشقّات و مشکلاتی که حضرت حسین(ع) تحمّل کرده، احساسات سنگین دل ترین خواننده را برمی انگیزد، چندانکه یک نوع عطوفت و مهربانی نسبت به آن حضرت در خود می یابد.
نیکِلْسون (خاورشناس معروف): بنی امیّه، سرکش و مستبد بودند، قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند … و چون تاریخ را بررسی کنیم، گوید: دین بر ضدّ فرمانفرمایی تشریفاتی قیام کرد و حکومت دینی در مقابل امپراطوری ایستادگی نمود. بنابراین، تاریخ از روی انصاف حکم می کند که خون حسین(ع) به گردن بنی امیّه است.
سر پرسی سایکسْ (خاورشناس انگلیسی) : حقیقتاً آن شجاعت و دلاوری که این عدّهء قلیل از خود بروز دادند، به درجه ای بوده است که در تمام این قرون متمادی هر کسی که آن را شنید، بی اختیار زبان به تحسین و آفرین گشود. این یک مشت مردم دلیر غیرتمند، مانند مدافعان ترموپیل، نامی بلند غیرقابل زوال برای خود تا ابد باقی گذاشتند.
تاملاس توندون (هندو، رئیس سابق کنگره ملّی هندوستان) : این فداکاری های عالی از قبیل شهادت امام حسین(ع) سطح فکر بشریت را ارتقا بخشیده است و خاطرهء آن شایسته است

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/23:: 9:35 صبح     |     () نظر

 استفان کاوی را بیشتر در ایران با کتاب معروفش “هفت عادت مردمان موثر” می شناسیم.کتابی که ترجمه بسیار زیبای خانم گیتی خوشدل بر لذت خواندن آن افزوده است. استفان کاوی یکی از معروفترین و برترین متخصصان مباحث مدیریت سازمانی و رهبری در دنیاست. در این مطلب که حاصل جمع آوری دیدگاه های اوست با 7 پند او برای خوب زیستن آشنا می شویم.


 

1) در مورد ضعف های خودت و دیگران مشاجره نکن! وقتی مرتکب اشتباهی شدی بپذیر! تصحیحش کن و تجربه ای بیاندوز.

مشکل: عملی بی فکر و غلط انجام داده ای یا اتفاقی ناگوار مانند طلاق یا ورشکستگی افتاده است. اکنون احساس گناه می کنی یا کسی یا چیزی را( همسر قبلیت یا شرایط بد اقتصادی) در آن سهیم می دانی.

راه حل: درست نگاه کن تا مطمئن شوی حداقل تا حدودی خودت مسئول بوده ای. شاید در زندگی خصوصیت به اندازه کافی اجتماعی و مهربان نبوده ای یا شاید قبل از شروع به کارت تحقیقات کافی نداشته ای. باید اشتباهت را بپذیری. سخت است! اما اعتراف به اشتباه نزد هرکسی که باشد موجب افزایش احترام و اعتبارت خواهد شد. سپس سعی کن آن را با یک معذرت خواهی صادقانه یا عملی تلافی جویانه جبران کنی! و در پایان تلاش کن تجربه ای از آن کسب کرده و دیگر تکرارش نکنی.

 

 

2) از تخیلاتت بیرون بیا! در گذشته زندگی نکن!

مشکل: اتفاق بدی در زندگی ات رخ داده است. کودکی غمگینی داشته ای یا با فقر دست و پنجه نرم کرده ای و یا بیماری ای را پشت سر گذاشته ای. این مسائل زندگی اکنونت را تحت تأثیر قرارداده و سرعت رشدت را کاهش داده است.

راه حل: بدان که گذشته ی تو آینده ات نیست. مطمئناً تا بحال سرگذشت تلخی داشته ای اما تو هنوز زنده ای و قلب و مغزت کار می کند و رؤیاهایت می بالد(ممکن است به همه چیز شک داشته باشی، که امری کاملاً طبیعی است). انعطاف پذیر باش و بهترین زندگی ها را در ذهنت تجسم کن همان ها که همیشه آرزویش را داشتی و آرام آرام قدم به آینده بگذار.

 

3) همیشه فکر می کنیم چیزها در واقع همان طوری هستند یا باید باشند که دیده می شوند و نگرش و رفتار ما هم بر اساس همین تصورات شکل می گیرد.

مشکل:  روزی یکی از معلمان قدیمی گفته است که تو نویسنده ی خوبی نخواهی شد. اگرچه به داستان و شعر علاقه مند هستی اما امیدی به انتشار آن ها نداری چون فکر می کنی آن پیشگویی درست بوده است و به همین دلیل حتی تلاش هم نمی کنی.

یا پدر و مادرت معتقد بوده اند پول شیطان است و در حالیکه ایده ای خوب و پرسود در سر داری هیچ اقدامی نمی کنی چون فکر می کنی حرفشان درست است.

راه حل: تصورات و تفکراتت را به چالش بکش! آن چه دیگران می گویند تنها در مورد خودشان صدق می کند نه تو! اگر پیام های منفی قدیمی را نمی توانی فراموش کنی سعی کن پیام های جدیدی ازکسانی که مورد اعتمادت هستند دریافت کرده و جایگزین آن ها کن. مهربانی و عشقی قوی طلب کن! استعداد ها و ایده های خوب باید پرورده شوند پس اجازه بده رشد کنند و بالنده شوند.

 

4) چراغی فراراه باش نه داوری سخت گیر! الگو باش نه منتقد!

مشکل: دیگران کارهایی انجام می دهند که مورد پسند تو نیست. می توانی از بالای گود فریاد لنگش کن سر دهی! و این انتقاد ها را با دیگران در میان بگذاری. اما بدان که این کار موجب تحقیر خودت می شود.

راه حل: بدان همیشه کسانی هستند که خلاف علایق و تمایلات تو گام بر می دارند و انتقاد و قضاوت کاری از پیش نمی برد و فایده ای نخواهد داشت. شاهد رفتارها و کارهای اشباه بودن آزاردهنده و ناامید کننده است. در مقابل این ناامیدی ها بایست و کاری انجام بده. سعی کن در همه ی امور الگو و نمونه باشی. مطمئن باش می توانی منشاء تغییرات مثبت برای دیگران و اغنا و ارضای خودت باشی.

 

 

5) یکی از مهم ترین شیوه های آشکار ساختن شرافت و صداقت وفادار ماندن به کسانی است که در جمع حضور ندارند. برای این کار باید در وهله ی اول اعتماد کسانی که حضور دارند را جلب کنیم.

مشکل: در یک مهمانی حضور داری و شخصی که در کنار تو است شروع به غیبت پشت سر یکی از دوستان مشترکتان می کند یا جوکی نژادپرستانه یا جنسیتی تعریف می کند. شما آن موقع اعتراضی نمی کنید تا جو سازی نشود و آدمی تعصبی و خشک نشان داده نشوید. وقتی به خانه می رسید احساس بدی به شما دست می دهد ولی به خودتان می گویید این فقط یک مهمانی ساده بود که بعدها هیچ کس چیزی به یاد نخواهد آورد.

راه حل: مهم نیست مهمانی ای کوچک بوده یا مراسمی بزرگ و باشکوه! این اظهارنظرها همه منجر به منفی نگری و پیش داوری خواهد شد. وقتی کسی چیزی می گوید که با آن مخالف هستی همان وقت مخالفتت را اعلام کن. در نگاه اول این کار ترسناک به نظر می رسد و  مطمئناً مورد بازخواست و انتقاد شخص قرار خواهی گرفت. ولی تمام کسانی که آن جا هستند به خاطر این عمل، تو را تشویق و تمجید خواهند کرد. احتمالاً آن ها هم با تو هم فکر هستند اما جرأت اظهار نظر ندارند. بگذار تو با شهامت باشی و افراد دیگر را نیز به این کار ترغیب نمایی.

 

6) وقتی تصمیم به تغییر خودمان می گیریم در مقایسه با زمانی که منتظر تغییر در اطرافمان می شویم  میزان کارایی و بهره وریمان به شدت بالا می رود.

مشکل: فرض کنید به شدت مقروض هستید، شغلی خسته کننده دارید و یا از رابطه ای که ایجاد کرده اید راضی و خشنود نیستید. در رؤیاهایتان تجسم می کنید در قرعه کشی یکی از بانک ها برنده شده اید، شغل مناسبی یافته اید و یا … ولی هیچ کدام رخ نمی دهد.

راه حل: با قدرت حرکت کن. همه چیز به خود تو بستگی دارد. قدم به قدم جلو بیا و موانع را از سر راه بردار. سعی کن هر ماه اندکی ذخیره کنی تا بتوانی قرضت را ادا کنی. هر روز به لیست مشاغل جدید سری بزن. در کلاس ها و گروه های جدید ثبت نام کن و با افراد جدید آشنا شو. حرکت منجر به پیشرفت می شود.

 

 

7) زندگی کن، عشق بورز و لبخند بزن

مشکل: با جدیت زندگی می کنی ولی در واقع زندگی ای در کار نیست! از صبح تا شب کارهای بسیار و مسئولیت های سنگین را به انجام می رسانی ولی ساعت خوشی نداری؟! خوشگذرانی و تفریح هایی که با دوستانت داشتی را به خاطر می آوری اما آن ها تکرارشدنی نیستند؟!

راه حل: مسئولیت هایت را سبک تر کن. سال های زیادی از عمرت باقی مانده است. از زندگی ات لذت ببر. تفریح کن به انسانها و حیوانات عشق بورز و بلند بخند. دوراندیش باش. دوست داری پس از مرگ اطرافیانت چه چیزهایی به یاد بیاورند؟ هنرت؟ کارهای خوبت؟ تفکرات عمیقت؟ زندگیت را تغییر بده و نشانی از خودت بر جای بگذار. از همین الان شروع کن.

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/23:: 9:16 صبح     |     () نظر

 صورت انسان، علاوه بر داشتن حس لامسه، محل قرار گیری ورودی چهار حس دیگر یعنی بینایی، شنوایی، بویایی و چشایی نیز هست.

صورت انسان نشان‌دهنده احساسات درونی است و در واقع تصویری است که هر انسان از وجود خود به دنیا عرضه می‌دارد.

اما اگر به هر دلیل صورت دیگر در جای خود وجود نداشته باشد، چه؟ اگرچه بروز آسیب‌های جدی به صورت در اثر حوادثی همچون سوختگی، برخی سرطان‌های خاص، اسیدپاشی و حمله و گازگرفتگی حیوانات بسیار نادر است، اما ادامه زندگی با وضع جدید بسیار دشوار خواهد بود.

در گذشته تنها راه ترمیم آسیب‌های جدی صورت، استفاده از پوست قسمتی دیگر از بدن فرد و پیوند آن به بخش آسیب‌دیده بود، اما این قطعات پوستی جدید، شباهت چندانی به پوست اولیه صورت فرد ندارد و نمی‌تواند ظاهر و نیز کارکرد اولیه صورت را به آن بازگرداند.

راه دیگری نیز برای ترمیم آسیب‌های شدید صورت وجود دارد. پیشرفت‌های حاصل شده در دانش پزشکی و فناوری‌های مرتبط با آن، امکان انجام پیوند کل یا قسمتی از صورت یک اهداکننده به فرد آسیب‌دیده را فراهم ساخته کرده.

نتیجه این‌گونه جراحی‌ها بسیار طبیعی‌تر از روش برداشتن پوست از قسمت دیگر بدن است، اما مسائلی را نیز به همراه دارد. در واقع بحث‌های زیادی درباره درستی این نوع جراحی از نظر اخلاقی در سراسر دنیا مطرح شده است.

تاریخچه پیوند عضو

ایده قراردادن یک عضو سالم به جای عضو بیمار، سال‌ها قبل از این که عملی شود، در جوامع پزشکی دنیا مطرح شده بود. اولین مشکل این بود که بدن انسان نسبت به عضو خارجی واکنشی تدافعی دارد.

در واقع سیستم ایمنی بدن در برابر ورود انواع باکتری، ویروس و هر نوع ماده بالقوه خطرناک واکنش شدید از خود نشان می‌دهد.

وقتی بافتی از بدن یک اهداکننده داخل بدن فرد بیمار قرار می‌گیرد، سیستم ایمنی بدن وی، آن را به چشم مهاجم خارجی می‌بیند و گلبول‌های سفید را به سراغ آن می‌فرستد. گلبول‌های سفید خون طی فرآیندی که در اصطلاح پزشکی «پس‌زدن» نامیده می‌شود، با آن مبارزه می‌کنند.

سال‌ها گذشت تا دانشمندان دریافتند، این مشکل در مواقعی که فرد اهداکننده و دریافت‌کننده عضو دوقلوی همسان باشند، روی نمی‌دهد. در واقع، شباهت‌های ژنتیک سبب جلوگیری از واکنش سیستم ایمنی می‌شود.

سال 1954 دکتر جوزف مورای از این روش استفاده کرد و نخستین عمل موفق پیوند کلیه را بین یک دوقلوی همسان انجام داد.

اما تعداد دوقلوهای همسان کم است و بسیاری از مردم از این قاعده مستثنا هستند. بالاخره اواخر دهه 1960 دانشمندان راهی برای انجام عمل پیوند بین دو فرد غریبه را یافتند.

در این روش با استفاده از داروهایی نظیر سایکلوسپرین اثر سیستم ایمنی بدن فرد پذیرنده را محدود کردند، اما مشکل دیگر این بود که این دارو بشدت خطرناک بود و خطر تضعیف سیستم ایمنی و عفونت‌های پس از آن را به همراه داشت. در واقع بسیاری از بیماران پس از انجام این عمل، زیاد عمر نمی‌کردند.

دهه 1980 داروهای ضد پس‌زدگی پیشرفت‌های زیادی کردند و از آن پس جراحی پیوند عضو بشدت رایج شد. همچنین آمار مرگ و میر ناشی از پیوندهای مختلف نظیر کلیه، قلب، کبد و شش بشدت پایین آمد.

پس از مدتی جراحان به پیوند سایر بخش‌های بدن پرداختند. اولین پیوند موفق دست، اواخر دهه 1990 در فرانسه و نیوزیلند صورت پذیرفت. حالا دیگر نوبت جراحی پیوند صورت رسیده بود.

بازگرداندن صورت

اولین گام مهم در راه پیوند صورت، سال 1994 انجام پذیرفت. سندیپ کاوور دختر 9 ساله هندی در حال خرد کردن علوفه برای تغذیه دام بود که ناگهان موهایش داخل دستگاه خرمنکوبی که کنارش بود، گیر کرد و بر اثر این اتفاق، کل صورت و پوست سر و موهایش کنده ‌شد.

خانواده وی بسرعت صورت کنده‌شده دخترشان را در یک کیسه قرار دادند و پس از سه ساعت و نیم سفر با یک موتورسیکلت قدیمی، او را به بزرگ‌ترین بیمارستان اطراف منتقل کردند.

وقتی پزشکان او را معاینه کردند، به این نتیجه رسیدند که برداشتن پوست از نواحی دیگر بدنش سبب بدشکلی صورتش خواهد شد. در مقابل، برای اتصال مجدد صورت دختر، دست به عمل جراحی زدند.

بدین شکل این عمل به عنوان اولین پیوند صورت انسان ثبت شد. در حال حاضر روی صورت ساندیپ جای چند زخم وجود دارد و صورتش کارکرد اولیه را نیز ندارد.

با این حال پس از این عمل توانسته به زندگی عادی خود بازگردد. پس از این جراحی، چند عمل مشابه در سراسر دنیا به اجرا در آمد.

پیوند بخشی از صورت

گام بعدی در مسیر پیوند صورت، برداشتن بخشی از صورت یک اهداکننده بود. اولین عمل پیوند بخشی از صورت روی یک زن 38 ساله فرانسوی به نام ایزابل دینووار صورت گرفت.

خانم دینووار ماه می ‌2005 پس از مصرف چند قرص خواب‌آور به رختخواب رفت و پس از این که بیدار شد و خواست سیگار بکشد، متوجه شد سیگار بین لب‌هایش نمی‌ماند.

با سرعت جلوی آینه رفت و متوجه حقیقت وحشتناکی شد. سگ خانگی‌اش قسمت پایین صورت او از جمله چانه، لب‌ها و بخش عمده بینی او را خورده بود.

او پس از این رویداد وحشتناک مجبور به مصرف غذا به شکل مایع و نیز ماسک زدن برای پوشاندن نقص ایجادشده در چهره‌اش بود. پزشکان پس از معاینه وی، راه‌های مختلف ترمیم صورت را بررسی کردند.

یکی از راه‌ها استفاده از بافت قسمت‌های دیگر بدن بود، اما در این صورت او توانایی تحرک خود را تا حد زیادی از دست می‌داد.

در این میان دو پزشک با نام‌ دکتر برنارد دواوچل و دکتر ژان میشل دونبارد (جراح اولین جراحی پیوند دست در سال 1998) ایده پیوند صورت وی را مطرح کردند. فرد اهداکننده زن 46 ساله‌ای بود که پس از تلاش برای خودکشی، دچار مرگ مغزی شده بود.

نوامبر 2005، دو تیم پزشکی که دربردارنده 50 پزشک بود، برای انجام جراحی دور هم گرد آمدند. پس از جدا کردن صورت اهداکننده در ساعت 10:30 دقیقه صبح روز یکشنبه، کار پیوند آن در ساعت 4 بعد از ظهر فردای آن روز به پایان رسید.

پس از یک روز بیمار می‌توانست حرف بزند و غذا بخورد، اما چند ماهی طول کشید تا توانایی حس‌کردن روی پوست جدید خود را باز یابد.

سال 2006، پزشکان با موردی چالش‌ برانگیزتر از خانم دینووار روبه‌رو شدند.سه سال قبل از آن، کشاورزی به نام لی جیگوژینگ طی حمله خرس به مزرعه‌اش بشدت زخمی شد.

در واقع بیشتر بخش‌های سمت راست صورت وی از میان رفت. حتی علاوه بر پوست، قسمتی از استخوان بینی و گونه او نیز از بین رفت. طی یک جراحی 15 ساعته، 18 پزشک توانستند بینی، لب بالایی، گونه و ابروی یک فرد دچار مرگ مغزی شده را به وی پیوند بزنند.

سومین جراحی پیوند بخشی از صورت روی مرد 29 ساله‌ای که دچار نوروفیبروماتوزیس بود، صورت گرفت. در این بیماری، تومورها روی اعصاب سراسر بدن رشد می‌کنند. با این که پیش از این 30 جراحی مختلف روی بدن این فرد انجام شده بود، اما او همچنان قادر به حرف‌زدن و غذاخوردن نبود.

در طول یک جراحی 15 ساعته، پزشکان بینی، دهان و گونه جدیدی را به صورت وی پیوند زدند. موفقیت این سه جراحی پیوند بخشی از صورت، پزشکان را به سمت انجام نخستین جراحی پیوند کامل صورت سوق داد.

پیوند کامل صورت

قبل از اجرای جراحی پیوند صورت، پزشکان ‌باید فردپذیرنده و اهداکننده‌ای مناسب را برای این کار می‌یافتند. فرد اهداکننده ‌باید بدقت انتخاب شود، زیرا بافت‌ها باید تا قبل از عمل به یک رگ فعال متصل شوند و بنابراین افرادی که دچار مرگ مغزی شده‌اند و دیگر امیدی به بازگشت آنها نیست، بهترین گزینه برای اهدای صورت هستند.

پس از آن پزشکان به بررسی سن و نوع پوست پذیرنده و اهداکننده می‌پردازند. اما آنچه مهم‌تر است، شباهت در خون و بافت است زیرا اگر این شباهت کم باشد، احتمال پس زدن عضو پیوندی جدید توسط سیستم ایمنی فرد پذیرنده بسیار بالا خواهد بود.

برای تعیین این که آیا انطباق مناسبی بین بافت‌های اهداکننده و پذیرنده وجود دارد یا خیر، پزشکان به بررسی آنتی‌ژن‌های موجود در سطح بافت‌ها می‌پردازند.

در جراحی پیوند خانم دینووار پزشکان حتی یک گام بیشتر برداشتند و با تزریق سلول‌های بنیادی فرد اهداکننده به بدن او، سیستم ایمنی وی را بیشتر برای پذیرش بافت جدید آماده کردند.

در آغاز جراحی پیوند صورت، ابتدا کل یا بخشی از صورت اهداکننده بریده می‌شود. بسته به نوع آسیب‌هایی که صورت فرد پذیرنده دارد، علاوه بر پوست حتی ممکن است چربی، عضلات، غضروف، اعصاب و رگ‌های فرد نیز برداشته شود. در برخی پیوند‌ها حتی لازم است بخشی از استخوان صورت نیز مورد استفاده قرار گیرد.

پس از برداشتن صورت، تیم پزشکی آن را در ظرف‌ محتوی یخ قرار داده، به مرکزی که فرد پذیرنده در آن بستری است، منتقل می‌کند. قبل از آغاز پیوند به فرد پذیرنده، بخش‌های آسیب‌دیده صورت پذیرنده نیز برداشته می‌شود.

سپس با استفاده از نخ و سوزن‌های میکروسکوپی، رگ‌های بافت به رگ‌های پذیرنده متصل می‌شود تا اکسیژن مورد نیاز برای بافت تامین شود. لازم نیست همه رگ‌ها به هم متصل شود.

اتصال چند تا از آنها می‌تواند خون مورد نیاز بافت صورت را تامین کند. همچنین رشته‌های عصبی و عضلات صورت به هم متصل می‌شود تا حس و نیز حرکت صورت امکان‌پذیر شود سپس صورت بریده شده روی جمجمه پذیرنده قرار گرفته، پس از قرارگیری دقیق، به پوست اطراف دوخته می‌شود.

فرد پذیرنده ‌باید تا پایان عمر از داروهای متوقف‌کننده فعالیت سیستم ایمنی استفاده کند تا از پس‌زدگی بافت پیشگیری شود.

خطرات و بحث‌ها پیرامون پیوند صورت

 

یکی از اصلی‌ترین پرسش‌هایی که درباره پیوند صورت به ذهن افراد جاری می‌شود، این است: «آیا فرد پذیرنده پس از عمل، چهره و ظاهری شبیه فرد اهداکننده خواهد داشت؟»

پاسخ این پرسش منفی است. پوست صورت تنها عامل تعیین‌کننده چهره نیست. استخوان‌های جمجمه هم نقش مهمی در آن دارند. فرد پذیرنده صورت جدید پس از پیوند، چهره‌ای میان چهره خود و چهره فرد اهداکننده خواهد داشت.

هر نوع جراحی با خود خطراتی را به همراه دارد و بی‌شک جراحی پیوند صورت ـ که یکی از پیچیده‌ترین جراحی‌های دانش پزشکی است ـ خطرات بیشتری به همراه دارد.

لخته شدن خون در یکی از رگ‌های متصل‌شده یا توقف خونرسانی به قسمتی از صورت جدید ـ که می‌تواند به از بین رفتن آن بافت بینجامد ـ از جمله این مخاطرات است. از آنجا که بافت صورت از شخص دیگری به بدن فرد پیوند زده می‌شود، خطر پس‌زدگی بافت همیشه وجود خواهد داشت.

داروهایی که برای مقابله با این مشکل وجود دارد، خالی از خطر نیست، زیرا این داروها سیستم ایمنی بدن را تضعیف کرده و بدن را در برابر انواع عفونت ضعیف‌تر خواهد کرد.

همچنین احتمال ابتلا به دیابت، بیماری‌های کلیه و نیز انواع عفونت و سرطان در بیمارانی که این نوع داروها را مصرف می‌کنند، بالاست.

افزون بر خطرات جسمی، افراد پذیرنده صورت جدید با مشکلات و مسائل ذهنی و روانشناختی نیز روبه‌رو خواهند بود. بی‌شک دیدن صورتی دیگر می‌تواند تا حدی آرامش فرد را بر هم زند. برای کنارآمدن با چنین مسائلی، جلسات مشاوره‌ ویژه‌ای برای این افراد برگزار می‌شود.

هفت ماه پس از اولین جراحی پیوند کامل صورت

ریچارد لی نوریس، مرد 37 ساله‌ای که حدود هفت ماه پیش، پیچیده‌ترین پیوند کامل صورت روی وی انجام شد، بهبود چشمگیری یافته است.

این جراحی، بیست و سومین پیوند صورت در دنیا محسوب می‌شود. او به خاطر حادثه‌ای در سال 1997 و در پی شلیک اشتباهی به صورتش، فک بالا و پایین، لب و بینی خود را از دست داد.

وی 15 سال از ماسک برای پوشاندن صورت خود استفاده می‌کرد و بندرت در میان مردم حضور می‌یافت، اما خودش می‌گوید، جراحی پیوند صورت علاوه بر چهره، زندگی‌اش را نیز دگرگون کرده است.

خودش می‌گوید: «طی این 15 سال مردم به خاطر نقص صورتم به من خیره می‌شدند، اما حالا از روی تعجب و تحسین این جراحی به من نگاه می‌کنند. الان براحتی در خیابان کنار مردم راه می‌روم و مثل گذشته کسی به من زل نمی‌زند. دوستانم طی این سال‌ها شغل خوبی یافته و تشکیل خانواده داده‌اند. با داشتن چهره جدید، من هم می‌توانم با خیال راحت عقب‌ماندگی‌های زندگی‌ام را جبران کنم.»

دکتر رودریگز که سرپرست تیم جراحی کاشت صورت آقای نوریس بود، می‌گوید: «هدف ما در انجام این جراحی از همان آغاز، بازگرداندن یکدست و تعادل کارکردی از طریق پیوند پیچیده استخوان‌های صورت، رشته‌های عصبی، ماهیچه‌ها، زبان، دندان و بافت‌های نرم صورت بود، اما نتیجه این جراحی از آنچه انتظار داشتیم، فراتر بود. البته ریچارد شایسته تقدیر فراوان است، زیرا ساعت‌ها به تمرین حرف‌زدن و تقویت ماهیچه‌های جدید صورتش پرداخته است. او یکی از متعهدترین و شجاع‌ترین افرادی است که تاکنون دیده‌ام.»

آقای نوریس می‌تواند از صورت خود برای انجام برخی کارهای ساده که قبل از بروز حادثه نیز می‌توانست انجام دهد، استفاده کند. او می‌تواند بخندد و احساسات خود را با چهره‌اش بیان کند.

پزشکان می‌گویند: «وی حدود 80درصد توانایی حرکتی سمت راست صورت خود را باز یافته است، اما این میزان برای سمت چپ صورت تنها 40 درصد است. او می‌تواند با دهانش غذا بخورد و توانایی بویایی و چشایی خود را نیز باز یافته است.»

خودش در این باره می‌گوید: «پیشرفتم خوب است. خیلی وقت‌ها به ماهیگیری و بازی گلف می‌روم. همچنین از بودن کنار دوستان و خانواده‌ام لذت می‌برم. البته هنوز هم باید جلساتی را با برخی پزشکان و درمانگران داشته باشم تا مطمئن شوم همه چیز خوب پیش می‌رود. در جلسات گفتار درمانی نیز شرکت می‌کنم. پیشرفتم در بازیابی توانایی حرف زدن فوق‌العاده بود. در کل، هر روز نسبت به دیروز در حال پیشرفت هستم.»

برخی از مشهورترین جراحی‌های پیوند صورت

*2005 اولین جراحی پیوند صورت در این سال روی صورت یک زن 38 ساله فرانسوی به نام ایزابل دینووار صورت گرفت. بیشتر قسمت‌های صورت این زن به خاطر حمله و گازگرفتگی سگ خانگی‌اش از میان رفته بود.

*2008 اولین فردی که در ایالات متحده تحت جراحی پیوند صورت قرار گرفت، کنی کالپ نام داشت. لب بالایی، بینی، سقف دهان، گونه‌ها و یکی از چشم‌های این زن پس از این که شوهر خشمگین او به صورتش شلیک کرد، از میان رفت. ماه‌ها تلاش جراحان برای ترمیم صورت او از طریق انجام جراحی‌های مختلف ناموفق بود. در نهایت برداشتن صورت فردی که تازه فوت کرده بود و پیوند آن به صورت این زن، توانست صورتی جدید به او ببخشد. گفتنی است، این جراحی اولین پیوند کامل صورت در دنیا محسوب می‌شود.

*2010 یک کشاورز اسپانیایی به نام اسکار سال 2005 به خاطر خطا در شلیک گلوله، بخشی از صورت خود را از دست داد و افزون بر این، از تنفس عادی، حرف‌زدن و خوردن غذا محروم شد. پس از 2 سال برنامه‌ریزی برای اجرای این جراحی، 30 پزشک اجرای پیوند صورت به مدت 24 ساعت را روی او انجام دادند. در این جراحی پوست صورت و ماهیچه‌های آن، پلک، بینی، فک بالایی و پایینی، استخوان‌های گونه و سقف دهان یک شخص اهداکننده ـ که تازه فوت کرده بود ـ به اسکار پیوند زده شد.

*2010 زنی به نام چارلا نش که بشدت توسط شامپانزه دوستش مورد حمله قرار گرفته بود، بینایی، دست‌ها و اجزای صورتش را از دست داد. سال 2010 در مجموع 72 ساعت جراحی روی وی انجام شد و صورت و دست‌های جدیدی به وی پیوند زده شد. البته بعدها دست پیوند زده شده او به علت عفونت از بدنش جدا شد.

*2011 تماس با سیم حامل ولتاژ بالا، سبب سوختگی شدید دالاس وینز و از بین رفتن بینایی و نیز لب‌ها، بینی و گونه‌های وی شد. مارس 2011 جراحی پیوند صورت روی وی انجام شد، اما جراحان نتوانستند بینایی وی را به او بازگردانند. در این جراحی، بینی، لب، پوست صورت، عضلات و اعصاب صورت جدیدی به صورت وی پیوند زده شد.

*2012 ـ پیچیده‌ترین جراحی پیوند کامل صورت در دنیا روی ریچارد لی نوریس انجام گرفت. سال 1997 و بر اثر خطا در شلیک تفنگ، بخش عمده‌ای از صورت وی از بین رفت. سال 2012 طی یک جراحی 36 ساعته، بخش عمده‌ای از یک صورت از جمله فک، دندان و حتی زبانی جدید به وی پیوند زده شد.

دشواری‌های جراحی پیوند صورت

پیوند صورت شبیه جراحی‌های روزمره و عادی دنیا نیست. این نوع جراحی بسیار پیچیده و ظریف و نیازمند مهارت و تمرین فراوان است لذا جای تعجب نیست که جراحان قبل از اجرای چنین جراحی پیچیده‌ای روی انسان آن را در جایی دیگر تمرین کنند.

در چین پزشکانی که پیوند صورت انجام دادند، ابتدا روی 50 خرگوش و جسد 10 انسان این کار را تمرین کرده بودند.

البته پیوند صورت، هنوز با نقطه ایده‌آل فاصله زیادی دارد و سال‌ها زمان لازم است تا دانش پزشکی به حدی از پیشرفت برسد که ظاهر فرد پس از انجام این نوع پیوند، بی‌نقص به نظر برسد. همچنین شناخت اثرات بلندمدت پیوند صورت سال‌ها زمان می‌طلبد. (جام جم - ضمیمه سیب)


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/8/22:: 2:29 عصر     |     () نظر

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها