سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس عقل، پس از ایمان به خداوند ـ عزّوجلّ ـ، دوستی با مردم است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
با وزیدن اولین باد سرد، سیستم ایمنی بدن آماده می شود تا با سرماخوردگی مقابله کند. اما سرما با خود افسردگی را هم به دنبال می آورد و همین افسردگی، قدرت دفاعی بدن را کاهش می دهد. برای آن که بدن تان را در برابر هر نوع بیماری فصول پاییز و زمستان مصون نگه دارید، به این هفت توصیه عمل کنید:

1- میوه و سبزی فراموش نشود
 
انتخاب یک رژیم غذایی سالم، متنوع و متعادل، بهترین راه برای قوی نگاه داشتن سیستم ایمنی بدن است. طی فصول سرد سال خوردن میوه و انواع سبزی را فراموش نکنید. حتی می توانید با برخی سبزی ها مانند هویج و کلم، سوپ درست کنید.

2- خوب بخوابید
 
برای سالم بودن باید به اندازه کافی خوابید. در فصل سرد سال بهتر است شب ها زودتر بخوابید تا صبح ها سرحال تر باشید.

3- به اندازه لباس بپوشید
 
اغلب با وزش اولین باد سرد، تا می توانیم لباس می پوشیم که خود را گرم نگه داریم. اما کارشناسان معتقدند که باید به اندازه و درست لباس پوشید. در رابطه با گرم کردن بیش از حد خانه یا اتاق کار نیز دقت کنید زیرا گرمای بیش از حد هم رخوت می آورد و هم می تواند سبب بیمار شدن شما در صورت خروج از منزل شود.
 

4- به قوانین شش ماه دوم سال احترام بگذارید
 
برای آن که ویروس آنفلوانزا به سراغ تان نیاید، مرتب دستان خود را پیش از غذا خوردن و پس از رفتن به دستشویی، یا دست دادن به دیگران بشویید. هر بار که آب بینی تان را می گیرید، دستمال آلوده را درون سطل آشغال بیندازید.

5- به طور مرتب ورزش کنید
 
یک فعالیت مرتب بدنی، سیستم ایمنی را تقویت کرده و در ضمن می توانید با شرایط استرس زا بهتر مقابله کنید.

6- مراقب پوست تان باشید
 
سرما سبب خشک شدن پوست می شود. برای حل این مشکل همیشه از کرم های مرطوب کننده به ویژه کرم بچه یا روغن بچه استفاده کنید.

7- در صورت لزوم واکسن آنفلوانزا بزنید
 
در صورتی که سیستم ایمنی بدن تان ضعیف است، حتماً‌ واکسن آنفلوانزا را از یاد نبرید. اگر سن شما بالای 65 سال است یا دچار نوعی بیماری طولانی مدت شده اید، حتماً این واکسن را بزنید. تزریق آن از دو ماهگی به بعد برای تمامی افراد آزاد است. امیدواریم امسال را بدون سرماخوردگی شدید بگذرانید.
منبع: نشریه کوچه ما، شماره 8

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/6/27:: 11:7 صبح     |     () نظر

اگر تنها یکی از کابل های قطوری که برای ارتباطات اینترنتی در زیرآب کشیده شده قطع شود، ارتباط جهانی اینترنت میان برلین، دوبی و دیگر نقاط جهان از دست خواهد رفت. در این مقاله به افرادی می پردازیم که نگاهبان این شبکه وسیع هستند
در پنج سال گذشته، "جان رنی" (John Rennie) در دل اقیانوس اطلس شمالی موج ها را شکافته تا شما بتوانید ای میل های خود را به راحتی دریافت کنید. او که یک مهندس اسکاتلندی است، برای ناوگان زیردریایی انگلستان کار می کند و کار او و همکارانش محافظت از سامانه های جهانی زیردریایی است که در زیر آب اقیانوس ها تعبیه شده است. او با گشت زنی در زیر آب اقیانوس ها، کابل های ناقص این سامانه را تعمیر و نگهداری می کند، کابل هایی قطور از جنس فیبرنوری که ارتباطات اینترنتی و تلفنی تمام نقاط جهان را از قاره ای به قاره دیگر ممکن می سازد.
هر روز در گوشه ای از جهان احتمال پارگی یا قطع شدن این کابل ها در اثر ضربات ناشی از تورهای ماهیگیری و یا لنگر کشتی ها وجود دارد. پارگی در یک قسمت به معنای قطع ارتباط میان بسیاری از نقاط است، و همین مسئله وظیفه رنی و همکارانش را سنگین می کند. در یکی از عملیات اخیر، این گروه 12 روز را در عمق 250 پایی و در فاصله 24 کیلومتری از ساحل جنوبی انگلستان در جست و جوی کابل پاره شده ای بود که ارتباط میان انگلستان و ایرلند را به هم زده بود. این گروه برای جست و جوی خود از یک زیردریایی غول پیکر به وزن 6 تن و با ارزشی بالغ بر 10 میلیون دلار استفاده می کند که قابلیت کنترل از راه دور را دارد و بسیاری نیز آن را "جانور" (TheBeast) می نامند. این دستگاه غول پیکر می تواند تا عمق دو و نیم کیلومتر فرو رفته و در چاله های بزرگ بستر دریا کار خود را انجام دهد و سرعت آن تا 3 گره در ساعت قابل افزایش است. رنی و گروه شش نفره او با استفاده از یک فرمان دوربین های ویدیویی و صوتی آن را به کار انداخته و با استفاده از یک فرمان دوربین های ویدیویی و صوتی آن را به کار انداخته و با استفاده از حسگرهای فلزی مکان دقیق کابل پاره شده را تشخیص می دهند. پیدا کردن یک کابل پاره شده در کف اقیانوس دقیقاً شبیه به پیدا کردن یک سوزن در انبار کاه است. جریان آب گاهی آن قدر پر قدرت است که حرکت ماشین را با دشواری همراه می کند و یا حتی اجازه توقف آن را در محل کابل نمی دهد. گاهی سطح دید بسیار پایین است و همین مسئله بعضی اوقات پیدا کردن کابل را بسیار طولانی می کند و آن را به فرایند بلندی از آزمون و خطار شبیه می سازد. اما از همه اینها دشوارتر، قطع کابل پاره شده و جدا کردن آن است چرا که این قسمت از کار باید با سرعت و ظرافت هرچه تمام تر انجام گیرد و تنها با یک تصویر ویدیویی امکان انجام عمل وجود دارد.
در عملیات اخیر وقتی گروه تحقیق، کابل پاره شده را در سواحل جنوبی انگلیس یافتند، بازوهای مکانیکی و قابل کنترل ماشین کابل را بریده و دو سر جدا شده را با سرعت به سطح آب آوردند و روی عرشه زیردریایی آن را تعمیر کرده و برای اطمینان از اتصال کامل آن را زیر پرتو ایکس قرار دادند و پس از آزمایش دوباره به کف دریا برگرداندند. از آنجا که فشار زیادی از سوی شرکت های صاحب شبکه برای اتصال مجدد آن وجود دارد، عملاً این فرایند باید در نهایت سرعت و ظرافت انجام شود. البته خیلی از کاربران متوجه بسیاری از پارگی های رخ داده در شبکه کابلی نمی شوند، چرا که شبکه آن قدر گسترده است که مثلاً دانلود کردن یک فیلم تنها یک صدم ثانیه یا شاید کمتر از آن به تأخیر می افتد و این به دلیل وسعت کابل های قرار گرفته در کف اقیانوس است. نگاه به نقشه های این شبکه سیمی، پیچیدگی و گستردگی آن را بیشتر نمایان می کند. شرکت های اینترنتی هنگام قطع شدن یک کابل می توانند به صورت موقت تغییر مسیر داده و از سیم دیگری استفاده کنند. اما اگر چند کابل در یک حادثه با هم قطع شود، مشکل دشوارتر خواهد شد.
در 19 دسامبر سال گذشته، آسیب دیدگی سه کابل در بستر اقیانوس مدیترانه ارتباط اینترنتی خاورمیانه و نقاطی از آسیای جنوب شرقی را قطع کرد. در این میان مصر بیشترین زیان را دید و حدود 80 درصد شبکه خود را از دست داد.
 

دسترسی به اینترنت در عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز تا حدود زیادی محدود شد و در کشورهایی چون مالزی و تایوان نیز شبکه به هم ریخت. هندوستان که یکی از پشتوانه های نرم افزاری غرب محسوب می شود نیز با اختلال عظیمی مواجه شد. در ماه ژانویه و فوریه نیز اختلالی مشابه در همین کشورها به وجود آمده بود. این حادثه یک نکته مهم را در مورد ماهیت اینترنت فاش می کند و آن این که این وسیله ارتباطی نیاز به نظارت و حفاظت فیزیکی همیشگی دارد و بدون کسانی چون "رنی"، کل شبکه به تدریج از دست خواهد رفت.
اگر کابل های پاره شده به موقع تعمیر نشوند، در مرحله اول کل ترافیک شبکه و حجم بالای آن بر روی چند کابل متمرکز خواهد شد و سپس ارتباط نقاط دیگر نیز شروع به اختلال خواهد کرد. در نتیجه، فعالیت های تجاری و صنعتی تا حدود زیادی زیان خواهد دید.

شبکه کجاست؟
 


از آنجا که در سال های گذشته ارتباطات ماهواره ای گسترش چشمگیری پیدا کرده، بسیاری از مردم گمان می کنند، اینترنت در امواجی است که اطراف ما حرکت می کنند. کافی است که از یک فرد معمولی این سوال را بپرسید و او بلافاصله از فناوری ماهواره سخن خواهد گفت. اما حقیقت این است که ماهواره ها تنها 10 درصد از بار اینترنت را به دوش می کشند. در واقع، اینترنت در شبکه کابلی 800هزار کیلومتری قرار دارد که در زیر آب دریاها تعبیه شده است. اینترنت برخلاف تصور بسایری از مردم، یک زیرساخت فیزیکی بسیار گسترده دارد که به لحاظ پیچیدگی و ابعاد بسیار شگفت انگیز است و البته به همین میزان نیز آسیب پذیری بالایی دارد.
بسیاری از مردم عادی هنوز نمی دانند که اطلاعات اینترنتی چطور در جهان جابه جا می شود. در واقع، صنعت ارتباطات و مخابرات، هم اکنون به اینترنت تغییر شکل داده و این ساختار گستره آسیب پذیری بالایی دارد و گاهی نیز در هنگام جنگ ها و درگیری های نظامی می تواند مورد حمله افراد درگیر قرار گیرد. در جنگ گرجستان، تابستان گذشته، اگر چه زیرساخت های اینترنتی مورد حمله قرار نگرفت و صرفاً این حمله یک حمله مجازی بود، اما در صورت تجاوز به شبکه زیرساخت، می توانست نتایج ویرانگری به همراه داشته باشد. حملات مجازی و ویروسی را با تمهیدات مختلف می توان پاسخ گفت، اما حمله فیزیکی به زیرساخت های پیچیده و گسترده اینترنت مسئله ای نیست که بتوان به راحتی با تبعات آن مقابله کرد. چرا که درصد زیادی از فعالیت های مالی، تجاری و اجتماعی بشر در سال های گذشته روی اینترنت رفته و پیامدهای خرابی و اخلال در آن به سختی قابل جبران است.
در قطعی اینترنت در خاورمیانه بسیاری گمان می کردند توطئه ای در کار است و با توجه به حضور نظامی آمریکا در منطقه و نیاز مبرم نیروی ارتش این کشور به ارتباطات اینترنتی، سر و صدای زیادی به پا شد؛ اما بعد مشخص شد که پارگی کابل در ماه دسامبر حاصل فعالیت های لرزه نگاری و پارگی آن در ماه ژانویه و فوریه در اثر لنگرگیری کشتی ها بوده است. خاورمیانه به دلیل زیرساخت ضعیف و آسیب پذیری که دارد، همواره می تواند در معرض خطر قطعی اینترنت باشد؛ و اگر غربی ها می خواهند ارتباطی ایمن تر و سالم تر را با این منطقه و دیگر مناطق آسیا داشته باشند، باید سرمایه گذاری بیشتری در این حوزه انجام دهند. در مناطقی چون جنوب چین نیز این وضعیت کم و بیش وجود دارد. در زلزله سال 2006، قطع سیم های ارتباطی میان تایوان و فیلیپین تا 90 درصد ارتباطات در منطقه را فلج کرد و اگرچه در یکی دو روز اول بعد از حادثه شبکه ای ابتدایی برای رفع نیاز منطقه احداث شد، اما تعمیر کامل آن بیش از یک ماه طول کشید.

تاریخچه کابل گذاری در زیر دریاها
 


نخستین کابل زیردریایی در سال 1850 میلادی در آب های انگلستان کار گذاشته شد. این کابل از جنس مس و باروکش ضد آب از جنس یک پلاستیک مقاوم بود. برای مهار این کابل در کنار دریا، از وزنه های مخصوص استفاده شد. این کابل تا سه روز توانست چند تلگراف را منتقل کند، تا این که یک ماهیگیر فرانسوی به اشتباه آن را پاره کرد.
کابل های جدید امروزی که از جنس فیبرنوری هستند، مقاومت و توانایی بسیار بیشتری دارند. امروزه 250 تا 300 کابل قطور در بستر اقیانوس کار انتقال اطلاعات را سامان می دهند و از آنجا که هر روز تقاضاهای بیشتری برای افزایش پهنای باند ارائه می شود، به کابل های بیشتر و بیشتری نیاز خواهد بود.
اما نکته دیگری که در این شکبه گسترده وجود دارد، مراکز تبادل است که نقش مهمی در خط دهی و سامان دادن به این شبکه وسیع سیمی را برعهده دارد. این مراکز که در روی زمین هستند، از ساختاری بسیار پیچیده برخوردارند و به مغز این شبکه تشبیه می شوند. مرکز "ترمارک" (Terremark) در میامی‌(ایالات متحده)، یکی از مهم ترین این مراکز است. این ساختمان 6 طبقه و 750 هزار فوت مربعی، هیچ پنجره ای ندارد؛ چرا که ساکنان اصلی این ساختمان رایانه ها هستند. در این ساختمان، سرورهایی از شرکت های بزرگ جهان چون تله کام آلمان، فیس بوک، وزارت دفاع آمریکا و چند اپراتور بزرگ دیگر حضور دارند. این ساختمان شاید یکی از پرسیم ترین نقاط جهان باشد. بیش از ده مرکز مشابه در ایالات متحده وجود دارد که کار تبادل اطلاعات را انجام می دهند. کابل های بزرگی که از اقیانوس اطلس وارد این ساختمان می شوند، از کف ساختمان بیرون زده و چند شاخه می شوند؛ و هر شاخه در اختیار یکی از صاحبان سرور قرار می گیرد. مهندسان بسیار زیادی در قسمت های مختلف این ساختمان حضور دارند و حتی در هنگام وقوع طوفان های شدید، این کادر 24 ساعت قبل در حال آماده باش قرار می گیرد و تا زمان اتمام طوفان از ساختمان خارج نمی شوند. تمام فعالیت های این گروه مهندسان نیز تحت نظارت کامل قرار دارد. این مرکز تبادل و دیگر مراکز تبادل، بسیار برای حیات اینترنت ضروری هستند؛ به همین دلیل از دیوارهایی 7 اینچی از جنس بتن آرمه برای ساخت آن استفاده شده، دیوارهایی که می توانند در برابر شدیدترین طوفان ها مقاومت نشان دهند. پایداری محیطی یکی از مهم ترین ویژگی های چنین ساختمانی است. این مراکز، ماهانه حدود 630 هزار دلار بهای برق مصرفی می پردازد. اما با این حال، یک سیستم ژنراتوری گسترده نیز برای پشتیبانی در زمان قطع برق ساخته شده است؛ دقیقاً مانند مراکز بیمارستانی و پلیس. پس ناگفته پیداست که این مراکز چه اهمیتی به لحاظ زیرساخت برای کشورهایی چون ایالات متحده دارد. از آنجا که اینترنت اساساً یک "شبکه بی مقیاس" است، اتصال ها به طور متوازن توزیع نمی شود. برخی نقاط اتصالات کمتر و برخی مانند مراکز تبادل، اتصالات بیشتری دارند. این مراکز هم نقطه قوت و هم نقطه ضعف شبکه می تواند تلقی شود. چرا که اگر مرکزی از کار بیفتد، مرکز دیگر موقتاً جای آن را می گیرد؛ اما اگر چند مرکز در آن واحد از کار بیفتند، شبکه دچار نقص می شود. در عمل هیچ راهی برای گریز از این مسئله وجود ندارد، چرا که این از ویژگی های یک شبکه بدون مقیاس است. تنها راه، حفاظت مداوم از این زیرساخت است. اما به هر حال خطر حمله به این مراکز وجود دارد و ارتقای تمهیدات امنیتی برای حفاظت از آن ها مسئله ای بسیار مهم است. کوچک ترین حمله تروریستی به بخشی از ساختمان این مراکز، فاجعه ای بزرگ را رقم می زند که جبران آن ماه ها طول خواهد کشید.
منابع:
PopularScience,April 2009 نشریه دانشمند شماره 549

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/6/26:: 12:3 عصر     |     () نظر

سروده‌ای از آیت الله صافی بمناسبت شهادت امام صادق(ع)
حضرت صـــادق، امــام راستین /  پیـــشـوا و مقتـدای اهــل دیـن

درّ بحـــر اصــطفـا، شمـس هُدا /  افتــــخار اصــفیــا و اولیــــا

کــرد احیا، شرع جدّش‌مصطفــی /  داد رونــق، رســم و آئیــن ولا

صیت فضلش عرصه‌ی غبرا گرفت /  نهضـــت او سر  بسر دنیا گرفت

مکــتب فقه و فضیلت بــاز کرد /  دعـــوت مردم ز نــو آغاز کرد

ذو المکارم ذوالفضائل ذو الکمال / عدل قـــرآن،  رهنمای بی‌همال

مــدرس او، مشعل تابـــان نور  /  علـم وحیـانی در آن اندر ظهـور

صف‌‌بصف در آن رجال علم ودین / از افاضات جنــابش خوشه‌چیـن

عالمان در مدرسش، چون مفلسان /  بــر در اعیــان و اشراف زمــان

از جهان شد سوی بستان وصــال /  بارگــــاه قرب حیّ ذو الجــلال

مـــتصل گردیـــد با غیب وجود /  گشت فارغ زین قیود و زین حدود

نکاتی که هنگام انتخاب موبایل بهتر است رعایت کنیم:


1 مقدار حافظه از لحاظ فنی اهمیت زیادی ندارد اما جوانان مهم ترین و بیشترین طرفداران آن هستند و به همین دلیل شرکت های تولید موبایل، با تولید انواع و اقسام مدل های متنوع و حافظه های بالا برای رقابت در میان این خریداران تلاش می کنند.
2 امکانات ارتباطی یک گوشی همراه نکته مهم د یگری است که باید به آن توجه کنید. این امکانات باید بر اساس نیازهای شما باشند. در حال حاضر تکنولوژی گوگل خوان و د یگر فید های خبری از محبوبیت بیشتری برخوردارند.
3 صفحه نمایش، سیمای تمام نمای امکانات گوشی را به نمایش می گذارد. در واقع هر آنچه در گوشی همراه ارائه شده، توسط یک صفحه خوب، بهتر دید ه می شود.
4 خاموش شدن گوشی و دسترسی نداشتن به شارژ، بزرگ ترین مشکل استفاده از موبایل است. به عمر باتری موبایل مورد نظر توجه کنید و اگر مجهز به پخش کنند ه موسیقی است، به باتری بهتری نیاز دارید.

یک همراه بهتر


نکاتی که هنگام خرید موبایل بهتر است به آنها توجه کنیم:
1 همخوانی موبایل با زند گی و فعالیت های شما، مثلا تاجرانی که همیشه در سفر هستند با کسانی که عمرشان را در جاد ه ها می گذرانند؛ یک گوشی هوشمند با امکانات GPS و صفحه نمایش بزرگ برای مشاهد ه وب، چک کرد ن برنامه های روزانه و ارسال و دریافت ای میل لازم دارند.
2 به شکل و طرح موبایل د قت کنید مدل های تاشو و یا کشویی از صفحه نمایش و صفحه کلید محافظت می کنند اما بزرگ تر هستند و به راحتی مدل های میله ای در جیب جا نمی شوند. بعد از انتخاب مدل موبایل، کلید های گوشی را امتحان کنید.
3 منوها و اینترفیس موبایل را هم بررسی کنید. قبل از خرید گوشی گشتی در منوی آن بزنید و ببینید کار کرد ن با آن آسان هست یا نه؟ اسکرین خوبی دارد؟ اندازه فونت ها چیست؟
4 قیمت موبایل را از چند مغازه مختلف بپرسید و قبل از خرید موبایل جدید، این سوال را از خود تان بپرسید. واقعا چه دلیلی برای این کار دارید؟ آیا موبایل قبلی نیازتان را برطرف نمی کند.

اجزای مهم


به این نکات درباره اجزای صفحه لمسی توجه کنید:
1 صفحه حساس به لمس: یک قاب شیشه ای شفاف با سطح حساس به لمس است. قاب لمسی در این حالت به نحوی قرار می گیرد که منطقه حساس قاب، منطقه قابل مشاهد ه صفحه نمایش را می پوشاند. گیرنده حساس آنها یک جریان الکتریکی دارد و لمس آنها باعث تغییر سیگنال و تغییر ولتاژ می شود.
2 کنترلر: یک pc card کوچک که ارتباط میان گیرند ه لمس و رایانه را برقرار می کند. با دریافت سیگنال های مخصوص از صفحه لمسی، آنها را به علائمی معنادار برای پردازنده تبد یل کرده و از طریق پورت USB یا serial به رایانه منتقل می کند.
3 درایور نرم افزاری: چگونگی تفسیر اطلاعات دریافت شده از کنترلر را برای سیستم عامل مشخص می کند. در تمامی فناوری های موجود اطلاعات از گیرنده حساس به کنترلر منتقل شده و کنترلر آنها را به علائم معنادار برای رایانه تبد یل می کند. درایو نرم افزاری چگونگی تفسیر اطلاعات فرستاده شده از کنترلر را معنا می کند.

با حافظه داخلی


اگر د لتان می خواهد راجع به حافظه گوشی تان بیشتر بدانید نکات زیر را مطالعه کنید
1 برنامه هایی که روی موبایلتان می ریزید، روی حافظه داخلی نصب نکنید.
2 فایل های صوتی و تصویری را روی حافظه داخلی ذ خیره نکنید. معمولا در تنظیمات کارخانه، محل ذ خیره ابتدایی این فایل ها حافظه داخلی است. شما به قسمت تنظیمات گوشی بروید و محل آنها را از حافظه داخلی به حافظه خارجی تغییر دهید.

3 حافظه داخلی گوشی خود را خالی نگه دارید. این نوع حافظه ها حجم کمی دارند و اگر بیش از حد اشغال شوند، گوشی شما کند می شود.
4 درست است که روی اس ام اس هایتان حساس هستید و نمی خواهید هر کسی از راه رسید به آنها دسترسی داشته باشد، درست است که بعضی اس ام اس ها آمد ه اند تا برای همیشه در گوشی ها بمانند و خاطره شوند اما بهتر است هر از گاهی اس ام اس های رسید ه و ارسالی خود را پاک کنید و بهتر است این پیامک ها در حافظه داخلی گوشی ذ خیره شوند تا دسترسی به آنها راحت تر باشد.

هشدارهای پلیسی


این هشدارها را جدی بگیرید:
1 گوشی خود را به افراد ناشناس ندهید و در مقابل وسوسه ای به نام کمک به همنوع مقاومت کنید.
2 گوشی موبایل خود را از فروشگاه های معتبر و با فاکتور و جعبه تهیه کنید. طبیعی است نباید گوشی تلفن همراه خود را از افراد دستفروش تهیه کنید.
3 هنگام رانندگی از تلفن همراه استفاده نکنید. پس از توقف در محل مناسب، گوشی را در دستی که به سمت پنجره است نگه ندارید.
4 تصاویر و فیلم های خصوصی خود را در گوشی نگهداری نکنید و توجه داشته باشید که گوشی تان را با جعبه و فاکتور از فروشگاه معتبر تهیه کنید. اگر هیچ کدام از این اتفاق ها یاری تان نکرد و جلوی سرقت را نگرفت، اگر گوشی یا سیم کارتتان سرقت شد، بلافاصله موضوع را به مرکز فوریت های پلیس 110 گزارش کرده و اقدام به سوزاندن سیم کارت کنید.

نکاتی برای خرید یک گوشی هوشمند


برای خرید یک گوشی هوشمند باید به چه نکاتی توجه کنید؟
گوشی های هوشمند معمولا به دو صورت موجودند:
1 گوشی های هوشمند PDA که در اصل یک دستگاه PDA یا کامپیوتر جیبی هستند. این گوشی های تلفن همراه، قابلیت برقراری تماس تلفنی را هم دارند.
2 مدل بعدی، گوشی هایی هستند که شبیه به یک گوشی تلفن همراه هستند و بعضی قابلیت های یک PDA مانند تقویم، ای میل، مرورگر وب و برنامه های آفیس را هم دارند. معمولا گوشی های PDA، صفحه نمایش بزرگ تری دارند و بیشتر صفحه نمایش های حساس به تماس هستند که با قلم با آنها کار می کنند. در نتیجه معمولا صفحه کلید ندارند و از صفحه کلید مجازی روی صفحه نمایش استفاده می کنند. برای انتخاب بین این دو مدل، شاید بیشتر شکل ظاهر و استفاد ه راحت تر از هر کدام می تواند تعیین کننده باشد. اگر شما یک گوشی می خواهید که تنها برقراری تماس و استفاد ه ساد ه، راحت باشد، گوشی های هوشمند را به شما پیشنهاد نمی کنیم چون استفاده از آنها خیلی ساده نیست.
منبع: همشهری دانستنی های ویژه نامه دیجیتال

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/6/26:: 12:1 عصر     |     () نظر

 روزی که چشم ایرانی با پرده سینما آشنا شد

21 شهریور ماه به عنوان روز ملی سینما نام گذاری شده است و این روز سرآغاز آشنایی ایرانی ها با پرده سینما و این هنر صنعت گسترده و جهانی به شمار می رود.

تاریخچه سینما:

برادران لومیر، در دسامبر 1895 دستگاهى را به راه انداختند که سینماتوگراف نام داشت. این دستگاه پیچیده عکس‌هاى متحرک را نشان مى‌داد. لومى‌یر با چرخاندن دستک آن عکس‌هاى متحرک را روى پرده‌اى سفید به نمایش مى‌گذاشتند. آنها پس از استقبال پاریسى‌ها از سینماتوگراف، نمایندگانى به کشورهاى مختلف فرستادند تا مردم آن کشورها را با این دستگاه آشنا کنند. اما ایران دوره? قاجار یکى از این کشورها نبود.
سینما زمانى‌که به سرزمین ما ایران رسید، اسباب‌بازى ملوکانه‌اى در دست شاه قاجار بود. و اگر سفر مظفر‌الدین‌شاه به فرنگ در شروع قرن مصادف با نمایش برادران لومیر نمى‌شد. سینما در ایران چه سرنوشتى پیدا مى‌کرد؟ مظفرالدین‌شاه سینماتوگراف را مى‌بیند و دستور خرید آن را مى‌دهد و به ایران مى‌آورد تا از آن به‌طور خصوصى استفاده کند و سینما در پس پرده? حرم باقى مى‌ماند. سینما را مظفرالدین‌شاه وارد مملکت کرد؛ اما نه به قصد خدمت به ملتش؛ بلکه در جهت ارضاى ذهن تنوع طلب و نوجویش.
چهار، پنج سال بعد از ورود خصوصى سینما به ایران نمایش فیلم توسط میرزا ابراهیم خان صحاف‌باشى که سفر به اروپا را تجربه کرده بود، علنى مى‌شود. صحاف‌باشى که با کاربرد سینما آشنا شده بود، آن‌را به میان مردم برد، این تاریخ (1905) براى نمایش فیلم در ایران سابقه‌اى آبرومند و هم‌عصر با اکثر کشورهاى پیشرفته? جهان ارائه مى‌دهد. کار نمایش فیلم بعد از فقط یک ماه بهم مى‌خورد و صحاف‌باشى در پى گرفتارى‌هاى مالى دستگیر و سپس تبعید مى‌شود و سرانجام به هند مى‌رود و حرکتش ناتمام مى‌ماند.
بعد این باور بوجود آمد که کار سینما را باید خارجى‌ها برعهده گیرند و لذا فعالیت‌هاى سینمادارى را افراد غیر ایرانى شکل دادند. در کار فیلم‌سازى نیز وضع به همین منوال بود.
با انقلاب مشروطه مجدداً اولین مباشران سینما در ایران اسامى غیرایرانى داشتند: روسى‌خان (ایوانف)، آقایوف، اسماعیلوف، لوین و یاکوسبن. اولین ایرانى خالصى که نخستین فیلم ناطق را مى‌سازد، در آن‌سوى مرزها، در هند اجازه? کار پیدا مى‌کند.
از همان ابتدا، اقتباس و تقلید، ساختار سینماى ایران را دچار تشتت کرد و بنایى بدون استحکام، فکر، ذوق و سلیقه پى‌ریزى شد.
پیشگامان سینماى ایران هنر سینما را سال‌ها پیش در این ملک متولد ساختند، کسانى چون: آوانس اوگانیانس، عبدالحسین سپنتا، خان بابا معتضدی، ابراهیم مرادی، اسماعیل کوشان، محسن بدیع، احمد شیرازی، ساموئل خاچیکیان، مهدى امیرقاسم‌خانی، واهاک وارطانیان، آرمان، مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی، على حاتمی، بهرام بیضایی، نعمت حقیقی، فرخ غفاری، ابراهیم گلستان، عباس کیارستمی، امیر نادری، محمدعلى فردین، اسفندیار منفرزاده، بهروز وثوقی، روبیک منصوری، ناصر ملک‌مطیعی، سهراب شهید ثالث، پرویز کیمیاوی، محسن مخملباف، ابراهیم حاتمى‌کیا، رخشان بنى‌اعتماد، و انبوه زنان و مردان دیگرى که این هنر را کشف کردند، به بلوغ رساندند و گسترش بخشیدند.
در تمام این سال‌ها، سینما در هر دوره و زمانه‌اى به شکلى درآمد. گاه هنر ناب بود و گاه وسیله? تبلیغ، گاه، اسباب تفریح و سرگرمى زمینه‌اى براى انتقال پیام. سینماى ایران در این سال‌ها انبوهى علاقمند را با خود همراه کرد.
امروزه دوربین و سینما که آن را صنعت تصویر نیز گفته‌اند، ابزارى است توانمند در دست هنرمندانى که مى‌کوشند به نگریستن معناى تازه‌اى ببخشند.

 

 

ورود سینما به ایران:

مظفرالدینشاه در فروردین سال 1279 از تهران به مقصد اروپا حرکت کرد. در این سفر بود که با سینما آشنا شد. در سفرنامه? مبارکه مظفرالدینشاه آمده است که شاه روز یکشنبه هفدهم تیر 1279 به اتفاق میرزا ابراهیم خان عکاسباشى به تماشاى دستگاه سینموفتوگراف و لانترن ماژیک رفته است. این حادثه پنج سال پس از رواج اختراع برادران لومیر در پاریس رخ داد؛ (شاه این دوربین را اشتباهاً سینموفتوگراف مىنامید.)
در هفته بعد، مظفرالدینشاه مجدداً به دیوار سینما رفت. حدود یک ماه پس از اولین دیدار مظفرالدینشاه با سینما، در سهشنبه 23 مرداد 1279 در شهر اوستاند در ساحل دریا در بلژیک، جشن روز عید گل برگزار شد و میرزا ابراهیمخان عکاسباشى مشغول عکس سینموفتوگرافاندازى از شاه شد.
به این ترتیب بانى ورود نخستین دوربین فیلمبردارى و نمایش فیلم، مظفرالدینشاه است و نخستین فیلمبردار ایرانى نیز ابراهیم خان عکاسباشى محسوب مىشود.
 


اولین تجربه در سینماى ایران :

عبدالحسین سپنتا متولد 1286 تهران بود. وى در مدرسه? سنلوئى و مدرسه? زرتشتیان تهران و نیز در اصفهان و کالج امریکایى تحصیل کرد و علاقه? زیادى به تاریخ و ادبیات ایران باستان داشت. سپنتا سفرهایى به هند داشت و آثارى را منتشر نمود. در سال 1307 اولین روزنامهاش را با نام دورنماى ایران منتشر کرد. وى پس از سفر به ایران مجدداً به هند رفت.
آشنایى وى با سینما بهطور تصادفى و از طریق اردشیر ایرانى صورت گرفت. پس از مطالعه در این زمینه بصورت تئوری، سناریو با نظر فنى اردشیر ایرانى نوشته شد. مشکل اساسى این دو در تهیه فیلم، انتخاب بازیگران بود که مىبایست با زبان فارسى آشنایى مىداشتند. پس از جستجوى بسیار، سرانجام همسر یکى از کارمندان استودیو بنام روحانگیر جهت ایفاى نقش دختر لُر برگزیده شد. نقشهاى بعدى را هادى شیرازى و سهراب پورى ایفا مىکردند و نقشهاى فرعى را خود سپنتا با تغییر صدا و لحن صحبت مىکرد. پس از هفت ماه کار مداوم، نخستین فیلم ایرانى ناطق موجودیت یافت. از این فیلم بعدها بنام جعفر و گلنار یاد مىشد. نقش اساسى در تهیه? این فیلم، به سپنتا تعلق داشت، گرچه ساخته? اردشیر ایرانى ذکر شد و در واقع کارگردانى هنرى با سپنتا و کارگردانى فنى با اردشیر ایرانى بود. فیلم دختر لُر در مهر 1312 آماده نمایش شد و در 30 آبان 1312 نمایش فیلم در سینما مایاک در خیابان لالهزار آغاز شد و با استقبال بىسابقهاى روبرو شد و پس از 37 روز نمایش، موفقیت بىنظیرى کسب کرد. سپس از دى ماه به مدت 120 روز در سینما سپه اکران شد و حتى سال بعد یک ماه در سینما مایاک و 50 روز در سینما سپه نمایش مجدد یافت. و نمایش سومى نیز در سینما سپه داشت. توفیق دختر لُر فیلمهاى صامت را از رونق انداخت.

 

 

سینمای ایران بعد از انقلاب :

با پیروزى انقلاب، در ابتدا این تصور مطرح شد که حاکمیت دینى با سینما سر سازگارى ندارد و سینما از حیات فرهنگى این سرزمین حذف خواهد شد؛ اما با سخنان رهبر انقلاب این ذهنیت برطرف شد و با تأیید فیلم گاو ساخته? داریوش مهرجویى از طرف ایشان، بعنوان سینمایى سالم، تلقى تازهاى در مورد آینده? سینماى ایران پدید آمد؛ اما بهرحال برخوردها متفاوت بود.
با پیروزى انقلاب وزارت فرهنگ و هنر در وزارت علوم ادغام شد. در روز نخست دستور بازگشایى سینماها صادر شد و بسیارى از آثار انقلابى یا حتى استعمارى به نمایش درآمد. دفتر کمپانىهاى خارجى در اول سال 1358 تعطیل شد. در جلسه? مشترک شوراى تهیهکنندگان، واردکنندگان، سینماداران و هنرمندان در تیرماه 1358، تصمیم بر این گرفته شد که از ورود هر نوع فیلم خارجى جلوگیرى شود. و سپس پروانه? نمایش فیلمهاى ایرانى که از سال 58 تا 59 مجوز گرفته بودند لغو شد.
بعد از انقلاب ممیزى نیز ویژگىهاى تازهاى یافت. در سالهاى نخست پس از انقلاب در جریان تنشهاى حادّ سیاسی، سینما به نازلترین حد خود از لحاظ کمى و کیفى رسید. تولید فیلم تحت تأثیر بىثباتى سیاسی، تغییر مداوم مسؤولان و نوسان معیارهاى ممیزى و در نتیجه عدم امنیت در سرمایهگذاری، ورود فیلمهاى خارجى رونق یافته بود.
در این بین، تعدادى از تولیدکنندگان فیلمهاى ایرانى تلاش کردند تولید فیلم را بار دیگر به جریان اندازند. به گونهاى که با آرمانهاى اسلامى نیز انطباق داشته باشد. فیلمهاى برزخىها، فریاد مجاهد، سرباز اسلام و ... حاصل این تلاشند.
بعد از سال 1360 مجموعه? امور سیاسی، فرهنگی، اقتصادى و صنفى سینما تحت نظارت دولت قرار گرفت و تأثیر مثبت آن با محدودیت ورود فیلمهاى خارجی، حذف عوارض سنگین از فیلمهاى داخلی، نظم بخشیدن به ارتباط میان صاحبان سینما و صاحبان فیلم، پرداخت وام بانکى به تهیهکنندگان و بسیارى موارد دیگر خود را نشان داد. اصلاحات انجام شده متأثر از اراده? عام سینماگران ایرانى بود. اما این سیاست سینمایى تبلیغات منفى نیز در پى داشت که بخشى از آن در بحث ممیزى قابل توجه مىباشد.
بتدریج از سال 1364 با ایجاد رابطه مناسبتر میان سیاستگذاران و سینماگران، آثارى خلق شد که توانست نظر منتقدان و روشنفکران را نیز بخود جلب نماید و با اقبال عمومى نیز مواجه شد و در عین حال سینماى ایران را در سطح جشنوارههاى جهانى مطرح کند.
دهه? شصت فوران کارهاى درخشان نسل دوم سینماى جدید ایرانى است. در ابتداى دهه? هفتاد با تصمیم دولت، یارانه حذف شد. رویداد دیگر این سال تأسیس مؤسسه? رسانههاى تصویرى بعنوان سازماندهنده? فعالیتهاى قانونى شبکه ویدئویى کشور بود. این اتفاق در پى آزادسازى ویدئو مطرح شد.
در این دوره حضور فیلمهاى ایرانى در جشنوارههاى جهانى و کسب جایزه براى مدیریت سینمایى بخودى خود ارزشمند نبود.
در سال 1379، پیشنویس قانون سینما ارائه شد که در آن دادگاه صالحه براى رسیدگى به خطاهاى سینمایى پیشبینى شده است. همچنین استراتژى سینماى ایران در برنامه? پنجساله? سوم توسعه انتشار یافت. ویژگى و مشخصه? این دوره که به سینماى بعد از دوم خرداد مشهور است، بحث سنت و مدرنیته مىباشد.

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/6/25:: 10:38 صبح     |     () نظر

 عوامل ستون پنجم، بیش از هر موقع، به داخل شهر نفوذ کرده بودند. در پست‌های دیده‌بانی افرادی دیده می‌شدند که در شب با چراغ‌دستی علامت می‌دادند. بعدازظهر یکی از روزها به استادیوم رفتیم. قرار بود آموزش تخریب یاد بدهند. هنوز از شروع جلسه چیزی نگذشته بود که صداهای آژیری به گوش رسید.

کتاب «سفر هفتم» یادداشت‌های روزانه شهید «نصرالله ایمانی» است. وقتی صدای شنی تجاوز در گوش خاک ما پیچید و لوله‌های توپ و تانک، پنجره‌ خانه‌های ما را نشانه رفت، نصرالله و گروهی از جوانان همشهری‌اش، با لباس خاکی رنگ، خود را میان دشت‌ها و نخلستان‌های جنوب دیدند.

این آغاز سفری بود که هفت سفر را به دنبال خود داشت. سفرهایی که رنج‌ها و امیدهایش را در سینه سپید دفترچه یادداشتی که به همراه داشت،‌ می‌نوشت و حالا شما آن را می‌خوانید. اما این سفر، 7 منزل بیشتر طول نکشید و نصرالله در سفر هفتم، مثل ستاره‌ای درخشان، همسایه خدا شد. متن زیر بخشی از «سفر اول» شامل خاطرات «هویزه تا محاصره سوسنگرد» است:

از شوق آمدن به جبهه، سخت‌ترین آموزش‌ها را به جان خریدم

جنگ، روز به روز شدت می‌گرفت. چند ماهی بیشتر نبود که از خدمت سربازی فارغ شده بودم؛ شور و بلوایی در شهر به راه افتاده بود. بیش از هر چیز، اخبار رادیو اهمیت داشت. یک رادیو کوچک تهیه کرده بودم و آن را مرتب با خودم، به همه‌جا می‌بردم.

مغازه پارچه فروشی داشتم. بازار پارچه، رونق خوبی داشت. چند روز از شروع جنگ گذشته بود. نزدیکی‌های غروب در مغازه بودم که آیت‌الله منتظری پیام داد: «هر کس نظامی‌گری بلد هست باید برود از سرزمین اسلامی دفاع کند، دفاع واجب است، اگر نروید خیانت است.»

همان لحظه مصمم شدم در اولین لحظه به جبهه بروم. مغازه را تعطیل کردم و به طرف بسیج رفتم. بعد از ثبت‌نام به خانه برگشتم.

فردای آن روز برای آموزش به پادگان نظامی شهر رفتم. از شوق آمدن به جبهه، سخت‌ترین آموزش‌ها را به جان خریدار بودم. از کسانی که آمده بودند تا آموزش ببینند، کمتر کسی مرا از لحاظ خانوادگی می‌شناخت و من هم از این بابت خیلی خوشحال بودم. تقریباً سه یا چهار روز آموزش دیدم. روز چهارم، نزدیکی‌های ظهر برادر کیاوش نماینده مردم اهواز ـ و برادرم و چند نفر دیگر آمدند و بعد از سخنرانی اعلام داشتند «به همین زودی، شماها به جبهه اعزام می‌شوید.»

نماز ظهر به جماعت خوانده شد و بعد از ناهار، مرخصی شهری دادند تا هر کس وسایل لازم را فراهم کند. با خوشحالی فراوان، به منزل رفتم و هر چه لازم بود، تهیه کردم. بعد به پادگان برگشتیم و شب را در آنجا گذراندیم. صبح فردا، کمی نرمش کردیم و تا ساعت 11، اسلحه و تجهیزات گرفته، همه آماده شدیم. بعضی‌ها به برنو و بعضی‌ها به ‌‌ام‌ ـ یک مسلح بودند. دو نفری تیربار ‌‌ام ـ ژ ث را و چند نفر دیگر تیربار کالیبر 30 و دو نفر هم بازوکا داشتند و تنی چند هم خمپاره 60.

بچه‌ها با شاخه گل و مادران با سبد میوه به بدرقه رزمندگان آمده بودند

فردای آن روز، بعد از طلوع آفتاب، گروه گروه به طرف بسیج که در استادیوم شهر بود، حرکت کردیم. جمعاً 80 نفر بودیم. قرار بود بعد از مراسم جشن و بدرقه مردم، ما را به اهواز اعزام کنند. جمعیت زیادی در اطراف ساختمان بسیج ازدحام کرده بودند. در دست بچه‌های کوچک، شاخه‌های گل دیده می‌شد که با شادی، مرتب آن را تکان می‌دادند. پدران و مادران، سبدهای میوه به همراه داشتند.

همه برادران، تبسم‌ شادی بر لب داشتند. مرتب از صحنه‌ها فیلمبرداری می‌شد. اشک شادی در چشم‌ها حلقه زده بود. خواهرم را دیدم با پاکتی پر از میوه و جعبه‌های شیرینی، کنار باغچه ایستاده بود. رفتم جلو، سلام کردم و گفتم: «از اینکه آمده‌اید، خیلی ممنونم.» کمی جلوتر، برادرم را دیدم که با چند نفر دیگر ایستاده بودند، از اینکه او را دیدم، در خود احساس حقارت کردم. بعد از سلام، کمی مرا نصیحت کرد. همدیگر را بوسیدیم و از دیگران هم خداحافظی کردم و بلافاصله با مینی‌بوس به طرف پادگان راه افتادیم. وسایل شخصی را برداشتیم و بعد سوار شدیم. از بسیج تا پادگان مردم پیاده، ما را مشایعت کردند. سپس با گفتن تکبیر، روانه اهواز شدیم. آن روز 27 مهر 1359 بود.

سردادن سرود کربلا کربلا

در مسیر راه، همگی با هم سرود «کربلا یا کربلا» می‌خواندیم. از همان لحظه حرکت، با «غلامرضا بستانپور» که قبلاً او را می‌شناختم، دوست شدم. دلبستگی ما به هم هر لحظه افزون می‌شد. آقای «انصاری» و «سعادت» دو روحانی عزیز با ما همسفر بودند. ظهر که شد، نماز را به جماعت خواندیم و شب در سپاه بهبهان ماندیم. آقای انصاری، درباره نماز و غسل چند مسئله مطرح کرد.

صبح فردا تقریباً ساعت 7:5 بود که به طرف اهواز حرکت کردیم. نزدیکی‌های ظهر به اهواز رسیدیم. خیابان‌های اهواز را تا حدودی می‌شناختم؛ چون که سربازی‌‌ام در اهواز بود؛ اگرچه این اهواز، اهواز سابق نبود. در شهر، رفت و آمدی نمی‌شد. انبوه برگ‌های خشک درختان بر آسفالت خیابان‌ها و سکوت مرگباری که در هه جا خلأ ایجاد کرده بود، بر فضای شهر سنگینی می‌ کرد.

نخستین دیدار با علم‌الهدی

بالای در اتاق نوشته شده بود: «اتاق جنگ، داخل نشوید.» اتاق نسبتاً بزرگی بود. تعدادی میز و نیمکت در آن چیده بودند. تابلوی بزرگی از روبه‌رو دیده می‌شد. پشت میزها نشستیم. بعد از مدتی کوتاه، فردی آمد و نقشه‌ای روی تابلو کشید. روی نقشه، اهواز، سوسنگرد، هویزه، بستان و یزدنو را مشخص کرد و بعد، با نام خدا شروع به صحبت کرد.

ـ «علم‌الهدی» هستم. انشاء‌الله شما‌ها به هویزه می‌روید.

بعد، از روی نقشه، موقعیت جغرافیائی هویزه را نشان داد. سپس ادامه داد: شما مدتی در آنجا می‌مانید تا به وضع جنگ آشنا شوید و به صداهای توپ و خمپاره‌ها ـ که الان برایتان تازگی دارد ـ عادت کنید. امام علی (ع) می‌فرماید: «در جنگ، کاسه سرتان را به خدا بسپارید. اگر کوه‌ها از جا کنده شوند، تو همچنان استوار باش.» انشاء‌الله مؤید باشید... .

کلاس تعطیل شد. شور و نشاطی در برادران پیدا شده بود. احساس شادی می‌کردند. لحظه‌ها به کندی می‌گذشت و ما می‌خواستیم هر چه زودتر به هویزه برسیم.

حدود ساعت 2:30 سوار مینی‌بوس شدیم. به طرف سوسنگرد. بعد از طی مسافتی، تعدادی از نیروهای ارتش را دیدم که در کنار جاده سنگر داشتند. بچه‌ها با تکان دادن دست، برای آنها ابراز احساسات می‌کردند. بله! مثل اینکه واقعاً جنگ است! ولی این سؤال پیش می‌آمد که مرز کجاست؟ اگر تانک‌ها کنار مرز هستند، پس ما کجا می‌رویم؟ و این سؤالی بود که برای همه ما بی‌جواب مانده بود! کمی جلوتر، تانک‌هایی را دیدم که به گل نشسته و یا برجک‌های آن کنده شده و به حالت مذلتی که حاکی از ضعف دشمن بود، در فاصله‌ای دورتر از بدنه افتاده بود.

نزدیکی‌های غروب بود که به سوسنگرد رسیدیم و روبه‌روی ساختمان سپاه توقف کردیم. بعد از یکی دو لحظه، ماشین ما که یک مینی‌بوس سفید بود، توسط چند نفر از بچه‌ها گل مالیده شد تا استتار شود. بعد به طرف هویزه حرکت کردیم. تقریباً 20 کیلومتر باید می‌رفتیم تا به هویزه برسیم. راننده سعی می‌کرد که تمام مسیر را با چراغ خاموش حرکت کند.

هوا مهتاب بود. حدود ساعت 5/7 به هویزه رسیدیم. کنار پل قدیمی هویزه پیاده شدیم. نمی‌دانستیم در آن لحظه باید چه کار کنیم. بعد از چند دقیقه‌ای، ما را به مسجدی بردند. فکر می‌کنم شب جمعه بود. شب را در مسجد گذراندیم.

اقامت ما در هویزه، بعد از دو سه روز، وضع عادی به خود گرفت. هویزه، در جنوب غربی سوسنگرد واقع شده است؛ با ساختمان‌های آجری ساده و تنها رودخانه‌ای از کنار آبادی می‌گذرد و با ساحلی پر از خارهای بیابانی. پرواز غازهای نیمه وحشی در کرانه‌های دور از شهر، چشم‌انداز جالبی داشت. مغازه‌های کلبه‌ مانند، تنها خیابان اصلی شهر را حصاری کوتاه کشیده بودند.

دردآور‌ترین شبی بود که در هویزه داشتم

در هویزه، هندوانه زیاد بود و این خود بزرگ‌ترین عاملی بود که از مریضی بچه‌ها جلوگیری می‌کرد؛ چون مرتب غذاهای روزانه، یا لوبیا بود یا کنسرو بادمجان یا ماهی.

فردای آن روزی که توپ به شهر زدند، اکثر مردم کوچ کردند. آنها همچون آوارگان، با تعدادی گاو و گوسفند خود، از هویزه بیرون می‌رفتند. یک شب حدود ساعت یک، هوا بی‌اندازه تاریک بود. همه جا را سکوت فراگرفته بود. من و غلامرضا نگهبان بودیم. چشم‌ها به خوبی کار نمی‌کرد. صدای انفجار توپ‌ها، مرتب گوشم را آزار می‌داد. گاهی سگ‌های ولگرد با هم پارس می‌کردند. با غلامرضا دائم از دردهای گذشته صحبت می‌کردیم. او عقده‌های فراوانی در دل داشت و همیشه سعی می‌کرد تا می‌تواند بروز ندهد. صدای ضعیفی از دور شنیده می‌شد که هر لحظه نزدیک‌تر می‌آمد. در نزدیکی‌های پست نگهبانی که رسید، ایست دادم. آشنا بود. فکر کردم از بچه‌های بومی است. بعد دیدم که اکبر پیرویان و «صمد نحاسی» هم پشت سر او نشسته است. اکبر، خسته و کوفته آمده بود تا با صمد تعدادی پتو برای دیگر بچه‌ها ببرد. هوا زیاد سرد بود. اکبر گفت: «ایمانی! بیا این پتوها را با موتورسیکلت ببر. صمد هم با تو می‌آید.»

سوار موتور شدم؛ ولی حتی گلگیر موتور را هم نمی‌دیدم. راه تقریباً دور بود. گفتم: «اکبر! تو نگهبانی بده؛ من با صمد و غلامرضا می‌رویم.»

قبول نکرد. تعدادی پتو برداشتیم، به راه افتادیم و از کوچه‌ها گذشتیم. در میان راه، سگ‌های ولگرد زیاد مزاحم می‌شدند. بی‌خود هر سه نفر به لرزه افتاده بودیم. راه دقیقاً شناسایی نشده بود. خاک‌های نرم، سطح زمین را پوشانده بود. سگ‌ها دائم خرناس می‌کشیدند؛ مثل اینکه از ما کینه به دل داشتند. گرچه آن شب اتفاق جالبی نیفتاد، ولی دردآور‌ترین شبی بود که در این مدت در هویزه داشتم.

در تمام این مدتی که در هویزه بودیم، دائم حسین علم‌الهدی می‌آمد و برای بچه‌های سپاه صحبت می‌کرد. تمام بچه‌ها کم‌کم بی‌حوصله می‌شدند و از اینکه عراقی‌ها به مکان ما حمله نمی‌بردند، ناراحت بودند. اکبر پیرویان و «رضا پیرزاده» و چند نفری از بچه‌های بومی هویزه، اغلب ساعات روز به شناسایی می‌رفتند. همیشه خبرهای ناگوار، قلب‌ها را آزار می‌داد. روزی می‌گفتند که بستان سقوط کرد. روز دیگر خبر می‌رسید پاسگاه سابله سقوط کرد و بعد خرمشهر سقوط کرد. همه خبرها دردآور بود. سیاست‌های رئیس‌جمهور ـ بنی‌صدر ـ را درک نمی‌کردم. ابتدای کار معتقد بودم که بنی‌صدر انسان سالمی است و خیانت نمی‌کند؛ چرا که هنوز موضوع به خصوصی را از نزدیک ندیده بودم. در این مدت، دوستان جدیدی پیدا کردم؛ بیشتر آنها از اهواز بودند از مسجد جزایری؛ محمود یاسین ـ فرهاد شیر آلی ـ عبدالرضا آهنکوب ـ رضا پیرزاده ـ حسین احتیاطی ـ اصغرگندمکار ـ حسن رکابی ـ محمد کریم کریمی.            


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محسن یزدانی زازرانی 91/6/20:: 1:57 عصر     |     () نظر

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها