با موبایل خیس چهکار کنیم؟
|
![]() |
![]() |
حتما تا کنون حداقل یک بار پیش آمده که موبایل، لپ تاپ، تبلت و دیگر دستگاه های دیجیتالتان در معرض آب خوردگی فرار بگیرد. اما آیا میدانید اگر وسایل شما خیس شد چه کاری باید انجام دهید؟ یا از انجام چه کارهایی پرهیز کنید؟
بایدها:
1- سریعا موبایل را از محیط مرطوب و خیس بیرون بکشید. طولانی شدن این زمان در افزایش شانس صدمه دیدن موبایل موثر است. 2- اگر میخواهید چک کنید که آیا موبایل کار میکند یا خیر، دست نگه دارید، فشردن دکمهها شانس تاثیر مخرب رطوبت را به شدت افزایش میدهد و موجب نفوذ بیشتر آب به داخل دستگاه میشوند. راههای دیگری نیز مانند فرو بردن گوشی در الکل 99 درصد وجود دارد، که باعث برطرف شدن رطوبت داخلی میشود و پس از مدت کمی خود الکل نیز بخار میشود، ما این روش را پیشنهاد نمیکنیم، چون معلوم نیست که آیا قطعات گوشی به الکل حساس باشند یا خیر. ولی این روش سریعتر عمل میکند. نباید ها:
مواظب زنگ زدگی باشید! 4- اگر موبایل شما همانند آیفون ، موتورولا RAZR و یا نوکیا لومیا باتری غیر قابل تعویض دارد، شما امکان انجام قدم سوم را ندارید، در عوض باید با فشردن دکمه پاور موبایل خود را خاموش کنید، در این دسته موارد برای شما آرزوی موفقیت داریم! 5- هرگونه تجهیزات جانبی مانند کیس، هدفون و یا هرچیز دیگری را از موبایل جدا کنید. 6- سیم کارت و کارت حافظه را از آن خارج کنید، تا هوا بتواند راحت تر به داخل موبایل نفوذ کند. 7- هرقسمتی که در دسترس شما است را با حوله خشک کنید و مواظب باشید که این کار باعث نفوذ آب به داخل موبایل نشود و با دقت سطح خارجی آن را خشک نمایید. 8- حتی بعد از خشک کردن کامل، باز هم امکان دارد که رطوبت در داخل موبایل وجود داشته باشد، پس باز هم اقدام به روشن کردن و تست گوشی نکنید. بهترین راه حل برای خشک کردن کامل فرو بردن گوشی در یک ظرف پر از برنج است. برنج به سرعت رطوبت را به خود جذب خواهد کرد و گوشی از درون خشک خواهد شد. شما همچنین میتوانید از ژل سیلیکا استفاده کنید که معمولا درجعبه بسیاری از اجناس و محصولات از جمله کیف و کفش و وسایل الکترونیکی یافت میشود .اگر ژل سیلیکا نداشتید مهم نیست، برنج نپخته به همان خوبی عمل خواهد کرد. بعد از فرو بردن موبایل در خشک کن ( برنج یا ژل سیلیکا) ، 24 تا 72 ساعت آن را به حال خود رها کنید.
9- هنگامی که مطمئن شدید که گوشی از بیرون و درون خشک شده است، باتری را در دستگاه قرار داده و آن را تست کنید. موفق باشید. |
![]() |
![]() |
کلمات کلیدی:
قدر خانواده ات را بدان...
|
![]() |
![]() |
با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم اووه! معذرت میخوام. من هم معذرت میخوام. دقت نکردم ... ما خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم کمی بعد ازآنروز، در حال پختن شام بودم دخترم خیلی آرام کنارم ایستاد همینکه برگشتم به اوخوردم و تقریبا انداختمش با اخم گفتم: ”اه ! ازسرراه برو کنار" قلب کوچکش شکست و رفت نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت: وقتی با یک غریبه برخورد میکنی ، آداب معمول را رعایت میکنی اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی برو به کف آشپزخانه نگاه کن. آنجا نزدیک در، چند گل پیدا میکنی. آنها گلهایی هستند که او برایت آورده است. خودش آنها را چیده. صورتی و زرد و آبی آرام ایستاده بود که سورپرایزت بکنه هرگز اشکهایی که چشمهای کوچیکشو پر کرده بود ندیدی در این لحظه احساس حقارت کردم اشکهایم سرازیر شدند. آرام رفتم و کنار تختش زانو زدم بیدار شو کوچولو ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟ گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری که امروز داشتم نمیبایست اونطور سرت داد بکشم گفت: اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان من هم دوستت دارم دخترم و گل ها رو هم دوست دارم مخصوصا آبیه رو گفت: اونا رو کنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو ... آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکتی که در آن کار میکنید به آسانی در ظرف یک روز برای شما جانشینی می آورد؟ اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد. و به این فکر کنید که ما خود را وقف کارمیکنیم و نه خانواده مان چه سرمایه گذاری نا عاقلانه ای! اینطور فکر نمیکنید؟! به راستی کلمه "خانواده" یعنی چه ؟ |
کلمات کلیدی:
!
|
![]() |
![]() |
پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست. پیش خدمت یک لیوان آب برایش آورد. پسر بچه پرسید: یک بستنی میوه ای چند است. پیشخدمت پاسخ داد: 50 سنت. پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید:یک بستنی ساده چند است ؟ در همین حال، تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند و پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد: 35 سنت. پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت: لطفأ یک بستنی ساده؟ پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به صندوق پرداخت و رفت. وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید شوکه شد . آنجا در کنار ظرف خالی بستنی، 2 سکه 5 سنتی و 5 سکه 1 سنتی گذاشته شده بود . پسرک انعام دادن را به خوردن بستنی میوه ای ترجیح داده بود |
کلمات کلیدی: