بچهها حتی کمسن و سالترینشان، اگر چه هوش و حواسشان معطوف به بازی و کارهای کودکانه است، اما در عین حال رفتار بزرگترها را زیر ذرهبین دارند و همه رفتارها و حرفهای آنها را میبینند و میشنوند.
پس طبیعی است اگر در خانه، بزرگتری کاری اشتباه انجام دهد و حرف نادرستی بزند این کودک آن را ضبط میکند و در ناخودآگاهش نگه میدارد و در موقع لزوم آن را تکرار میکند. ماجرای وجدان داشتن و نداشتن هم از همین ناحیه آب میخورد.
وقتی کودکی میبیند که پدر و مادر که عزیزترین و نزدیکترین آدمهای زندگی او هستند گاهی که منافعشان به خطر میافتد یا زمانهایی که قرار است سودی عایدشان شود براحتی وجدان را زیر پا میگذارند او نیز اینگونه رفتار کردن را میآموزد.
پس اگر قرار است وجدان به معنی قوه تشخیص خوب و بد از یکدیگر و پذیرش مسوولیت کارها را در کودک پرورش دهیم ابتدا باید خودمان آدمهای باوجدانی باشیم و با صداقت و محبت رفتار کنیم و برای کودکمان نماد رفتار اخلاقی باشیم.
در واقع بزرگترها باید در گفتار و رفتارشان نشان دهند به چه گروه از کارها اخلاقی گفته میشود و کدام رفتارها غیراخلاقی است.
صحبت کردن درباره انگیزه انجامدادن کار غیراخلاقی نیز روشی مطلوب برای پرورش وجدان در بچههاست، به این نحو که وقتی کودک کاری نادرست انجام میدهد بدون اینکه بخواهیم پیشداوری کنیم و ذهنش را بخوانیم باید از او سوالهایی کنیم که نشان دهد نیت آنها چه بوده است.
برخلاف تصور ما، بچهها از روی بدذاتی مرتکب اشتباه نمیشوند، اما به هر حال سکوت ما در قبال اقدامات نادرست بچهها این پیغام را به آنها منتقل میکند که حتما کاری که انجام دادهاند درست و مورد تائید بوده است.
البته فقط نشان دادن اینکه انجامدادن کاری اشتباه است برای پرورش وجدان کودک کفایت نمیکند، بلکه باید درباره پیامدهای آن کار نادرست هم با کودک صحبت کرد مثلا اگر او هنگام امتحان تقلب کرد باید از او بپرسیم که به نظرش اگر همه بچههای کلاس در امتحان تقلب کنند چه اتفاقی رخ خواهد داد.
وقتی کودک کار ناشایست و غیراخلاقی را شناخت و از عواقب آن نیز باخبر شد مرحلهای دیگر نیاز است که او بیاموزد که اگر چنین اتفاقی افتاد چطور میتواند اوضاع آشفته پیش آمده را ترمیم کند. در واقع در این مرحله حس مسئولیتپذیری فرد نسبت به کارهایی که انجام داده رشد پیدا میکند و کودک میآموزد پس از هر خطا چگونه آن را جبران کند و تعادل از دست رفته را برقرار کند.
رسیدن به این نقطه همان چیزی است که فرآیند پرورش وجدان به آن نیاز مبرمی دارد چون تلاش برای جبران اشتباهات باعث میشود کودک به رفتارهای نادرست خود بیشتر فکر کند و به خاطر بسپارد که پیامد هر رفتار اشتباه چیست.
البته کودک در تمام این لحظات به همراهی والدین نیاز دارد و پدر و مادرها باید از نشاندادن واکنشهای تند و پرخاشگرانه که با تنبیههای سخت همراه است، پرهیز کنند چون ترس ناشی از این رفتارهای خشن سبب میشود تا کودک از آنها فاصله بگیرد.
وجدانی که پرورش یافته حتی در سختترین شرایط هم زیر پا گذاشته نمیشود چون وجدان هشیار و بیدار که ملامتگر نفس آدمهاست، مثل آینهای بزرگ و تمامقد است و زشتیهای یک فرد را با تمام جزئیات بازتاب میدهد، برای همین فرد با وجدان همواره از اینکه تصویرش با این وضوح در آینه منعکس شود دوری میکند و این همان موضوعی است که باید برای نهادینه شدنش در وجود بچهها تلاش کرد.
کلمات کلیدی: