به بهانه سالگرد ارتحال مفسر بزرگ قرآن همیشه نسبت به شخصیت علامه طباطبایی در قلبم احساس ارادتی توأم با عشق داشتهام. شاید شما هم اگر به چشمان نافذ علامه خیره شوید بخشی از گرمای این حس را در عمق وجودتان احساس کنید. چشمانی که در پشت آن اقیانوسی از علم، معرفت، تقوا و عرفان موج میزند. علامه سید محمدحسین قاضی طباطبایی، برای ما نام ناآشنایی نیست. مفسری بینظیر که قرآن را در فضای حوزههای علمیه از مهجوریت بیرون آورد و تفسیر ارزشمندش به تعبیر استاد شهید مطهری «بزرگترین تفسیری است که از صدر اسلام تاکنون برای قرآن کریم نوشته شده است.» فیلسوفی بزرگ که فصلی جدید را در فلسفه صدرایی گشود و احیاگر فلسفه اسلامی در دوره معاصر لقب گرفت؛ از شاگردان برجسته عارف کامل آیت الله سید علی قاضی و به تعبیر یکی از مراجع بزرگ معاصر در علم و تقوا بینظیر. در کنار همه این ویژگیهای برجسته که هر کدامشان به تنهایی برای عظمت یک شخصیت کافی است، یک ویژگی ممتاز در شخصیت علامه طباطبایی وجود دارد که در کمتر عالمی یافت می شود و آن شاگردپروری ایشان است. در این میان یک نکته مهم درباره مکتب علامه وجود دارد که معمولاً از آن غفلت شده است. نقش محوری علامه و مکتب فکری ایشان در بسترسازی فرهنگی برای نهضت امام خمینی(ره) و شکلگیری و همچنین بقای انقلاب اسلامی، مسئلهای است که به ویژه در شاگردان ایشان بروز بیشتری دارد. حلقه یاران علامه، که عمدتاً شاگردان و ارادتمندان شخصیت بینظیر تاریخ حضرت امام خمینی بودند، نخستین هسته مرکزی را برای ایجاد یک نهضت فکری پویا گرد این عالم ربانی بوجود آوردند. بعد از رحلت مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیتالله بروجردی(ره) جلسات درس فلسفه علامه مدتی تعطیل و تبدیل به بحث پیرامون حکومت اسلامی شد. علامه مقالاتی پیرامون حکومت اسلامی نوشتند و یادآوری کردند که حکومت اسلامی سیاستی توانا دارد و به مسأله «ولایت فقیه» اشاره کردند. حضرت علامه زمانی صحبت از حکومت اسلامی و زعامت روحانیت میکرد که حتی تصور آن از مغزهای بسیاری از روشنفکران هم به دور بود. اهمیت این مباحث تا حدی است که آیت الله مصباح یزدی میفرماید اگر این مباحث طرح نمیشد، معلوم نبود امروز راجع به مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام چگونه میاندیشیدیم؟ یکی از مهمترین ویژگیهای نهضتی که امام خمینی(ره) با الهام از مبانی اعتقادی اسلام به راه انداختند و در پی آن به دنبال سرنگونی رژیم طاغوت و برپایی حکومت اسلامی بودند، جوشیدن از عمق اعتقادات و قلبهای مردم مسلمان بود. دأب همیشگی حضرت امام در مردمی بودن تحرکات ضد حکومتی و مخالفت ایشان با اقدامات مسلحانه گروهکها و فعالیتهای حزبی و روشنفکرانه در جریان انقلاب، گواهی بر این مدعاست. بدین ترتیب مهمترین کار برای به ثمر نشستن چنین نهضت مردمیای تبیین ابعاد مختلف فکری، فرهنگی و سیاسی آن برای عموم مردم جامعه بود؛ کاری که در درجه اول خود حضرت امام به خوبی به انجامش اهتمام داشتند. دقت کنید به این نکته که ایشان تمام مواضع و سخنان تاریخی خود را به عنوان یک مرجع تقلید در سخنرانیهای عمومی و بر روی منبر با مردم در میان میگذاشتند. تبعید 15 ساله امام خمینی(ره) از ایران و دوری ظاهری رهبر انقلاب از مردم انقلابیاش میتوانست برگ برندهای برای رژیم شاه و جریان استعمار باشد؛ اما آنچه در این سالها نقشه استعمار و استبداد را نقش بر آب کرد، تداوم نهضت روشنگری و تبیین مبانی فکری و اعتقادی انقلاب و حتی طرح مباحث حکومت اسلامی و ساختارهای پسا انقلابی، توسط یاران حضرت امام بود. اینجاست که نقش حلقه شاگردان مکتب فکری علامه عیان میشود. عالمانی که هریک به تنهایی استوانهای برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بودند. یاران امام و شاگردان علامه طباطبایی در نقش فرماندهان فکری و فرهنگی جبهه انقلاب، وارد میدان مبارزه با طاغوتهای سیاسی، فکری و فرهنگی شدند. نمیشود از تاریخ انقلاب سخن گفت اما از فردی چون شهید مطهری به عنوان علمدار مبارزه با طاغوت فرهنگی و التقاط فکری نام نبرد. نمیتوان از اقدامات اساسی مبارزان نظام شاهنشاهی یاد کرد اما از شهید بهشتی و آینده نگری او درباره تبیین ساختارهای حکومتی نظام اسلامی در سالهای دهه چهل و ایجاد تشکل قوی حزب جمهوری اسلامی سخن نگفت؛ همینطور کادرسازی و تربیت نیروی شهید قدوسی در مدرسه حقانی، امری غیر قابل انکار است. نیروسازی علامه برای انقلاب تنها محدود به نیازهای قبل از پیروزی نبود. نقش پررنگ شاگردان مکتب علامه در نظام سازی و تدوین ساختارهای جمهوری اسلامی نیز به روشنی قابل رؤیت است. در ادامه با شرح مختصری درباره برخی از شاگردان برجسته مکتب علامه، نقش آنها را در تحکیم مبانی فکری، معرفتی، سیاسی و اخلاقی انقلاب و نظام اسلامی تبیین خواهیم کرد.
آیت الله مرتضی مطهری؛ شهید مبارزه با انحراف رفعت مقام شهید مطهری را باید از گریه حضرت امام پس از شهادت وی شناخت؛ عظمت فکر استاد شهید را باید از این تعبیر رهبر معظم انقلاب فهمید که آثار شهید مطهری مبانی فکری جمهوری اسلامی است. (نقل به مضمون). اوج نزدیکی روحی و فکری این شهید والامقام به استادش علامه طباطبایی را هم باید از تعابیر عاشقانه علامه در وصف شاگردش، پس از شهادت وی متوجه شد. در میان همه ویژگیهای برجسته استاد مطهری مانند جامعیت علمی، عالم زمان خویش بودن، بیان ساده مطالب غامض، عمق فهم فلسفی و ... مبارزه با انحرافات فکری و حساسیت بالای ایشان در برابر کوچکترین انحراف از خط اصیل اسلام و انقلاب، بارزترین ویژگی شخصیتی این عالم مبارز است. ویژگی که در نهایت منجر به شهادت ایشان نیز گردید. مقابله علمی و فلسفی با مارکسیستها و ایستادن در برابر انحرافات جریان دکتر شریعتی از نمونههای بارز مقابله با التقاط در شهید مطهری است. ایشان در عین فعالیتهای عمیق فکری و فرهنگی از صحنه مبارزه و حضور سیاسی در عرصه نظام جمهوری اسلامی نیز غافل نبودند به طوری که حضرت امام ایشان را به عنوان رییس شورای انقلاب انتخاب کردند. درباره این استاد شهید صدها کتاب گفتنی وجود دارد که مجال آن در اینجا نیست.
آیت الله دکتر محمد حسینی بهشتی؛ به مثابه یک ملت یکی از شاخصترین چهرههای موثر چه پیش از انقلاب و پس از آن، شاگرد جلسات بحث اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی است. وی در آغاز دوران جوانی در جریان کودتای 28 مرداد 1332 سخنرانی تندی علیه رژیم پهلوی مینماید و بلافاصله به شهربانی احضار میشود و آنجاست که لزوم کادرسازی را درک کرده و دبیرستان دین و دانش را در قم تأسیس مینماید. او که در کنار تحصیلات حوزوی به درجه دکتری نیز نائل میشود، به دستور آیت الله بروجردی به مرکز اسلامی هامبورگ میرود و فعالیت تبلیغی دینی خود را در آنجا ادامه میدهد. در فروردین 57 با سفر به اروپا و آمریکا در بسط تفکر انقلاب و هماهنگیهای سیاسی، با مخالفان رژیم تلاش مینماید. عضویت شورای انقلاب، اصلاح ساختار و قوانین قضایی، نقش تأثیرگذار در تهیه و تدوین قانون اساسی و تأسیس حزب جمهوری اسلامی که دبیری حزب به خود وی سپرده شد از جمله فعالیتهای اولیه و تأثیرگذار او پس از پیروزی انقلاب بود. روشنگریهای شهید بهشتی سبب شد که پیکان تهاجم جریان نفاق به سرکردگی بنیصدر به سوی وی نشانه برود. هنوز یک هفته از رأی مجلس به عدم کفایت بنیصدر نگذشته بود که انفجار دفتر حزب جمهوری سبب شهادت این شهید مظلوم که به فرموده حضرت امام "به تنهایی یک ملت بود" شد.
آیت الله مصباح یزدی؛ آیتالله مصباح یزدی نیز که سی سال افتخار درک محضر علامه طباطبایی(ره) را داشته است، یکی از ممتازترین شاگردان علامه طباطبایی است تا جایی که ایشان در وصف شاگرد گرانقدر خود فرمودهاند: «مصباح در میان شاگردان من مانند انجیر در میان سایر میوههاست. چرا که فکر او هیچ چیز زائد و دور ریختنی ندارد». اگر بتوان آیت الله شهید مطهری را به عنوان برجستهترین شاگرد مکتب فکری علامه پیش از انقلاب نام برد، می توان از آیت الله محمدتقی مصباح یزدی به عنوان برجستهترین شاگرد این مکتب در حال حاضر نام برد. متفکر و فیلسوف برجسته ای که حضرت آیت الله خامنهای در وصف ایشان فرمودند: «اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیتهایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر میکند.» گرچه از نقش علامه مصباح یزدی در مبارزات قبل از انقلاب کمتر سخن به میان آمده است و جا دارد در اینجا به فعالیتهای سیاسی ایشان مانند انتشار نشریه انتقام، مبارزات ایشان با انحرافات مانند جریان شریعتی و همچنین فعالیتهای فکری فرهنگی ایشان در راستای اهداف انقلاب مانند همکاری با شهید بهشتی در تدوین مباحث حکومت اسلامی و همکاری با شهید قدوسی در مدرسه حقانی اشاره شود اما به دلیل اهمیت نقش ایشان در دوره سی ساله پس از انقلاب، اشاراتی کوتاه در همین رابطه بیان خواهد شد. شاید بتوان سه ویژگی اساسی برای فعالیتهای علمی سیاسی آیت الله مصباح معرفی کرد. اولین ویژگی ایشان تلاش در جهت تبیین و تدوین مبانی فکری و فلسفی نظامات و ساختارهای حکومت اسلامی از راه تدوین فلسفه علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی است. در همین راستاست که ایشان ابتدا موسسه در راه حق و پس از آن موسسه امام خمینی(ره) را راه اندازی کردهاند. دومین ویژگی برجسته این عالم انقلابی، مبارزه با التقاط فکری، انحراف فرهنگی و نفاق سیاسی است. زمانی که تهاجم فکری و فرهنگی دشمن در سالهای پس از 76 به اوج خود رسیده بود، مجاهدتهای مخلصانه حضرت آیت الله مصباح که حتی از آبروی خود برای دفاع از ارزشها و مبانی اعتقادی ملت مسلمان ایران گذشت، فراموش ناشدنی است. همچنین نقش عمارگونه ایشان در فتنه 88 و روشنگری در غائله اخیر جریان انحراف از دیگر نمونه های مبارزات فکری این دانشمند برجسته است. اما سومین ویژگی که می توان برای آیت الله مصباح برشمرد، تلاش برای کانال کشی فکری میان توده مردم و جوانان در جهت نشر افکار و عقاید ناب اسلامی و انقلابی است.
آیت الله جوادی آملی؛ آیت الله عبدالله جوادی آملی دیگر شاگرد علامه است که همچنان ابداعات علمی نابی در جهت تعمیق مبانی اسلام و انقلاب، ارائه می دهد. اهمیت تلاش ایشان در جهت تبیین معرفت شناسی اسلامی، زمانی روشن شد که بحثهای مستدل و متین علمی ایشان، به خوبی از عهده پاسخگویی به شبهات معرفت شناسانهای که در دهه هفتاد علیه اسلام و قرآن در کشور مطرح شد، برآمد. این ملّای برجسته که به تعبیر آیت الله مصباح، بزرگترین فیلسوف حال حاضر شیعه است، با ارائه نظریه علم دینی خود گام بلندی در جهت تولید علم و فکر که از مطالبات جدی رهبر انقلاب از حوزه های علمیه به شمار میرود، برداشته است .
آیت الله سید مصطفی خمینی؛ امید آینده اسلام پسر ارشد امام که به فرمایش مقام معظم رهبری، خمینی آینده ایران بود و نبوغ پدر را به ارث برده بود، در 27 سالگی توانست به سطح اجتهاد دست یابد. او شرح اسفار را نزد علامه طباطبایی خوانده بود و مبارزات سیاسی را از سال 41 آغاز نمود و ارتباط نزدیکی با سید مجتبی نواب صفوی در جمعیت فدائیان اسلام داشت. اولین بار در سال 42 دستگیر شد و تنها 5 روز از آزادی، به ترکیه و سپس به عراق تبعید شد و با اوجگیری نهضت آزادیبخش فلسطین تلاش گستردهای برای حمایت و جذب روحانیون خارجی به این نهضت داشت تا آنجا که پس از تهدیدهای مکرر سران عراق و ایران در سن 47 سالگی به طور مشکوکی به رحمت خدا رفت و حضرت امام در وصف او که مانند دیگر شاگردان علامه فعال سیاسی و نخبه حوزوی بود گفت: «من مصطفی را برای آینده اسلام میخواستم».
شهید آیتالله دکتر محمد مفتح؛ در دورانی که با تبلیغات گسترده استعمارگران، تحصیلات دانشگاهی از نظر برخی علما نامطلوب و کفر آمیز توصیف میشد، آیت الله مفتح که از مدرسین حوزه علمیه بود با تشویق استاد فلسفه خود، علامه طباطبایی وارد دانشگاه شد و به تحصیل علوم جدید پرداخت و موفق به اخذ درجه دکتری فلسفه گردید. او که با ادبیات دو قشر مهم دانشجو و طلبه به خوبی آشنا بود طی سفرهای متعدد به شهرهای مختلف ایران در جلسات چندهزار نفری به تدریس و تبلیغ میپرداخت و در لابلای آن علیه حکومت پهلوی سخنرانی مینمود تا جایی که وی را به زاهدان تبعید کردند. وی پس از آزادی، در دانشگاه تهران همگام با شهید مطهری به تدریس پرداخت و با تعطیلی حسینیه ارشاد در مسجد جاوید ریاست گروه انقلابیای را برعهده گرفت که با تدریس کلاسهای مختلف، جوانان را به مسجد جذب مینمود و در سال 54 توسط رژیم، این مسجد تعطیل شد و مفتح به زندان افتاد. سرانجام این سمبل وحدت حوزه و دانشگاه، توسط گروه فرقان در روز 27 آذر 58 به شهادت رسید و به دلیل ارتباط برجسته این حوزوی آشنا به علوم جدید با دانشگاهها روز شهادت ایشان، روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گرفت.
شهید دکتر محمد جواد باهنر؛ شاگرد درس تفسیر قرآن و شرح اسفار علامه طباطبایی که شش سال توفیق حضور در این کلاس را داشت، روحانی 25 سالهای بود که علیه به رسمیت شناختن اسرائیل توسط دولت ایران سخنرانی تندی کرد و بازداشت شد. (یک سال از ماجرای فیضیه نگذشته بود که در سخنرانی علیه این اقدام رژیم مجددا به زندان افتاد). وی در کنار آیت الله شهید بهشتی در وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار گردید که با توصیه علامه، مسوولیت برنامهریزی دروس و تألیف کتب تعلیمات دینی و درسهایی از قرآن را پذیرفت و با ورود به مباحث عدالتخواهانه و ضد ظلم و ستم، در شکلگیری زمینههای فکری ضد استبدادی دانشآموزان دورههای راهنمایی و دبیرستان نقش ویژهای داشت. شهید باهنر پیش از سال 50 که از ایراد سخنرانی منع شد در انجمن اسلامی مهندسین و پزشکان و جمع معلمین و مربیان در مسجد هدایت و الجواد و حسینیه ارشاد مواضع انقلابیون را تبیین میکرد. ایشان پس از شهادت آیت الله بهشتی، دبیر کل حزب جمهوری شده بود به عنوان نخست وزیر شهید رجایی منصوب گردید و در انفجار دفتر نخست وزیری در 8 شهریور 60 به شهادت رسید. رهبر معظم انقلاب در توصیف این شهید گرانقدر میفرمایند که وی از جمله افرادی است که شخصیتاش ناشناخته باقی مانده است.
آیت الله شهید علی قدوسی؛ صدقه جاریه شهید قدوسی پس از سالها تلمذ نزد حضرت علامه مورد توجه استاد خود قرار میگیرد و استاد او را به دامادی میپذیرد. شاگرد برجسته علامه طباطبایی که اصول فلسفه و روش رئالیسم را در محضر استاد فراگرفته بود مشی علامه را در تربیت شاگردان انقلابی با تأسیس مدرسه حقانی در سال 42 ادامه داد. این مدرسه که با همیاری دیگر شاگردان علامه نظیر آیت الله مصباح و شهید بهشتی شکل گرفته بود، تنها یک حرکت صرف علمی نبود، بلکه ثمرات گسترده سیاسی داشت که نتایج آن بعد از قیام 15 خرداد و تبعید امام خمینی(ره) نمایان شد. این شهید بزرگوار توسط حکمی از جانب رهبر کبیر انقلاب به دادستانی کل انقلاب اسلامی تعیین شد که با مشورت شهید بهشتی، تصمیم به اخراج نیروهای نفوذی منافقین از دادستانی و دیگر ارگانهای دولتی گرفت و در نهایت در حالی که به بررسی پرونده عاملان ترور شهیدان رجایی و باهنر مشغول بود، به وسیله انفجار بمب در ساختمان دادستانی در 14 شهریور 60 به شهادت رسید.
علامه حسن زاده آملی؛ ذوالفنون حوزهها مجتهد، استاد حوزه، استاد نجوم، استاد فلسفه و ریاضیدان؛ عناوینی است که این استاد بزرگوار را به "ذوالفنون" ملقب نموده است. ایشان که 17 سال توفیق شاگردی علامه طباطبایی را داشتهاند، در هنگام نامبردن از اساتید خویش بسیار خاضعانه و با تجلیل فراوان به این امر میپردازند. تعابیر ایشان در مورد حضرت آقا نیز ویژه و شنیدنی است. ایشان در حالی که دو زانو در برابر آقا نشسته بودند، ایشان را مولا خطاب میکنند که با ناراحتی و نهی آقا همراه میشود. علامه پاسخ میدهد که اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمیکردم؛ و در جایی دیگر میگویند گوشتان به دهان رهبر باشد که ایشان گوششان به دهان حجتبنالحسن است.
امام موسی صدر، مسیح لبنان سید موسی صدر نیز از شاگردان علامه طباطبایی محسوب میشود. وی به توصیه اساتید خود و وصیت شرفالدین رهبر شیعیان لبنان، جانشینی او را میپذیرد. امام موسی صدر پس از دستگیری امام خمینی(ره) در سال 42 راهی واتیکان و مصر میشود تا برای آزادسازی امام، شاه را تحت فشار قرار دهد و تا آزادی امام سفر او ادامه پیدا میکند. رهبر شیعیان لبنان با اعزام جوانان به مصر جهت آموزش دورههای نظامی هسته اولیه مقاومت لبنان را شکل داد. ایشان که توسط مسیحیان این کشور لقب مسیح لبنان گرفته بود، در سال 48 مجلس اعلای شیعیان لبنان را به عنوان اولین گام برنامه بلندمدت خود تشکیل داد. او در سال 57 ، "لوسین ژورژ" نماینده "روزنامه لوموند" در بیروت را به نجف فرستاد تا با اولین مصاحبه بینالمللی امام خمینی، افکار عمومی جهان با حرکت عظیم امام آشنا شود. امام موسی صدر در آخرین مرحله سفر دورهای خود به کشورهای عربی، به دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و در 9 شهریور 57 ربوده و مفقود شد ولی در حال حاضر پس از سقوط قذافی، بازگشت وی همچنان در هالهای از ابهام است.
آیت الله عزیز الله خوشوقت؛ درّ پنهان علامه آیت الله عزیز الله خوشوقت که به گفته حجت الاسلام صدیقی اولین شاگرد علامه طباطبایی، هم به لحاظ تقدم زمانی و هم به لحاظ رتبه اخلاقی میباشد، حکمت و فلسفه را نزد علامه طباطبایی نیز آموخته است و به اصرار ایشان جلسه خصوصی درس اخلاق عملی علامه با حضور تعداد معدودی از شاگردان شکل میگیرد. این عالم بزرگوار پس از احراز مقام اجتهاد از قم به تهران عزیمت نمود تا با برگزاری جلسات صمیمی پرسش و پاسخ در تربیت نفوس و پرورش فکری جوانان مشتاق به بهرهمندی از کلام یک اسلامشناس مبرّز همت گمارد. شاگرد اخلاق علامه طباطبایی پس از بازگشت به تهران با اصرار فراوان شهید آیتالله قدوسی مواجه میشود که خواستار بازگشت وی به قم و برپایی کرسی درس اخلاق بود. صحبتهای رو در روی ایشان با مراجعهکنندگان بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد امام حسن مجتبی تهران با توجه به کهولت سنشان، عنایت این عالم گرانقدر را برای ارتباط با عموم مردم و جوانان روشن میسازد. از سویی دیگر شناخت کمنظیر این عالم انقلابی از اشخاص و جریانات سیاسی تاریخ معاصر و بصیرت بالا، ایشان را به مشاوری امین برای کارشناسان سیاسی و فرهنگی کشور تبدیل کرده است.
آیت الله علی سعادت پرور (پهلوانی تهرانی)؛ آیت الله سعادت پرور که شاگرد شرح اسفار علامه طباطبایی بود، در سال 31 در سلک شاگردان اخلاقی عرفانی علامه قرار گرفت. ایشان نقل میکنند که علامه در جلسات درس از شاگردان میخواستند که درس جلسه قبل را بازگو کنند و سپس به تدریس بعدی میپرداختند.
|
کلمات کلیدی: