اگر تصور کرده اید که تنها با انتخاب همسری مناسب و ازدواج با عشق و علاقه، خوشبختی تان تضمین شده است، لطفاً تجدیدنظر فرمایید. قبل از هر چیز باید بدانید که هر حرکت، رفتار و گفتار شما روی مسیر زندگی و خوشبختی تان تأثیر می گذارد. شاید این سؤال برای تان پیش بیاید که آن همه علاقه و محبت برای چه محو می شود؟
وقتی شما تصور کنید که پس از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، صرفاً باید وظایف و مسئولیت های محوله را انجام دهید، برای مثال تأمین غذا و نظافت منزل را برعهده بگیرید یا این که به عنوان مرد خانه به تأمین مخارج بپردازید، پس هرگز انتظار نداشته باشید که عشق و علاقه نخستین، در خانه شما جا خوش کند.
آنچه شما نمی دانید این است که زندگی نیازمند توجه به علایق و احساسات طرفین است.
اگر به رفتار مادران با فرزندان شان نگاه کنید، درخواهید یافت که مادر، علاوه بر مسؤولیت ها و وظایف مادری در نگهداری و تربیت کودکان، به آنها توجه و محبت نشان می دهد و همین امر موجب وابستگی روحی فرزند به مادر می شود. چنانچه روابط شما در زندگی مشترک، خالی از توجه و محبت شود، هیچ وابستگی روحی در آن ایجاد نخواهد شد.
نکته قابل توجه در این قضیه هم این است که در چنین شرایطی طرفین احساس خواهند کرد آزادی شان در زندگی مشترک محدود شده و پس از مدتی نیز از کنار هم بودن لذت نخواهند برد، زیرا صرفاً به کار و انجام مسؤولیت می پردازند و احساس می کنند در قبال آنچه در زندگی انجام می دهند چیزی نمی گیرند. پس احساس قربانی بودن و عدم توجه کرده و ادامه زندگی برای شان دشوار خواهد شد. بدین ترتیب با کمترین اختلاف و مشکلی، احساس ناکامی و شکست کرده و انگیزه ای برای تلاش و حل مشکل در خود نمی بینند.
گاهی اوقات برخی از زوجین برای عدم توجه و محبت، بهانه های زیادی می آورند از قبیل این که:« ما برای تأمین خوشبختی و رفاه خانواده کار می کنیم، پس وقتی برای اعضای خانواده و همسرمان نداریم.»آیا این بهانه از نظر شما منطقی است؟
وقتی خستگی کار بیرون را به منزل می آورید و بی حوصله هستید، پس از مدتی استرس بیشتری نیز در فضای خانه حکمفرما می شود و به دنبال آن حرف کمتری نیز برای تبادل با همسرتان دارید. پس فاصله میان شما به تدریج بیشتر می شود. به یاد داشته باشید که خانه باید همواره محلی برای آرامش و راحتی اعضای خانواده باشد تا در آن استرس کار، جای خود را به احساس امنیت و شادی بدهد.
برای حصول این امر ابتدا باید از خود بپرسید کدام یک مهمتر است؛ زندگی مشترک یا زندگی شغلی؟ محل زندگی و کار را همواره می توان با کمی تغییر پیدا کرد، اما یافتن همسر مناسب، کار بسیار دشواری است. از طرفی پس از بازنشستگی چه خواهید کرد؟ چه کسی در کنارتان خواهد بود؛ همسرتان یا شرکت و اداره ای که در آن کار می کنید؟
البته طبیعی است که در شهر شلوغ و پرترافیک و پس از چندین ساعت کار مداوم، انسان خسته می شود، اما می توان در مورد استرس و نگرانی ها با همسرمان صحبت کنیم. می توانیم کنار همسرمان ضمن نوشیدن یک فنجان چای داغ، به گوش کردن یک موسیقی زیبا و روح نواز یا دیدن یک برنامه جالب تلویزیونی بنشینیم. البته این موارد در صورتی است که حوصله خارج شدن از منزل و گشتن در شهر را نداشته باشید.
اگر هنگام برگشتن به منزل مدام در این فکر باشیم که امروز کدام یک از وسایل خانه را تعمیر کنیم و چه زمانی باید به مدرسه فرزندمان سر بزنیم یا چقدر به موعد اجاره خانه باقی مانده، بدیهی است که با رسیدن به خانه، هم خودمان احساس راحتی نخواهیم کرد و هم این احساس را از همسرمان خواهیم گرفت و محبتی را که حق یکدیگر است، از هم دریغ خواهیم کرد. با این شرایط آیا می توان احساس خوشبختی کرد؟
سعی کنید همواره بین کار و زندگی، تعادلی برقرار کرده و هریک را در جای خود قرار دهید. بگذارید ازدواج به عنوان مرهمی برای تان باشد تا بتوانید با انگیزه و شادابی بیشتری کار کنید، نه این که کارتان باعث شود هم به جسم و روح تان و هم به ازدواج و زندگی مشترک تان آسیب وارد شود.
یکی از دلایل اصلی آن را برای تان بیان می کنیم:
وقتی شما تصور کنید که پس از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، صرفاً باید وظایف و مسئولیت های محوله را انجام دهید، برای مثال تأمین غذا و نظافت منزل را برعهده بگیرید یا این که به عنوان مرد خانه به تأمین مخارج بپردازید، پس هرگز انتظار نداشته باشید که عشق و علاقه نخستین، در خانه شما جا خوش کند.
آنچه شما نمی دانید این است که زندگی نیازمند توجه به علایق و احساسات طرفین است.
اگر به رفتار مادران با فرزندان شان نگاه کنید، درخواهید یافت که مادر، علاوه بر مسؤولیت ها و وظایف مادری در نگهداری و تربیت کودکان، به آنها توجه و محبت نشان می دهد و همین امر موجب وابستگی روحی فرزند به مادر می شود. چنانچه روابط شما در زندگی مشترک، خالی از توجه و محبت شود، هیچ وابستگی روحی در آن ایجاد نخواهد شد.
نکته قابل توجه در این قضیه هم این است که در چنین شرایطی طرفین احساس خواهند کرد آزادی شان در زندگی مشترک محدود شده و پس از مدتی نیز از کنار هم بودن لذت نخواهند برد، زیرا صرفاً به کار و انجام مسؤولیت می پردازند و احساس می کنند در قبال آنچه در زندگی انجام می دهند چیزی نمی گیرند. پس احساس قربانی بودن و عدم توجه کرده و ادامه زندگی برای شان دشوار خواهد شد. بدین ترتیب با کمترین اختلاف و مشکلی، احساس ناکامی و شکست کرده و انگیزه ای برای تلاش و حل مشکل در خود نمی بینند.
کار برای زندگی نه زندگی برای کار
گاهی اوقات برخی از زوجین برای عدم توجه و محبت، بهانه های زیادی می آورند از قبیل این که:« ما برای تأمین خوشبختی و رفاه خانواده کار می کنیم، پس وقتی برای اعضای خانواده و همسرمان نداریم.»آیا این بهانه از نظر شما منطقی است؟
وقتی خستگی کار بیرون را به منزل می آورید و بی حوصله هستید، پس از مدتی استرس بیشتری نیز در فضای خانه حکمفرما می شود و به دنبال آن حرف کمتری نیز برای تبادل با همسرتان دارید. پس فاصله میان شما به تدریج بیشتر می شود. به یاد داشته باشید که خانه باید همواره محلی برای آرامش و راحتی اعضای خانواده باشد تا در آن استرس کار، جای خود را به احساس امنیت و شادی بدهد.
به راستی چگونه می توان بر استرس ناشی از کار غلبه کرد و آن را به منزل منتقل نکرد؟
برای حصول این امر ابتدا باید از خود بپرسید کدام یک مهمتر است؛ زندگی مشترک یا زندگی شغلی؟ محل زندگی و کار را همواره می توان با کمی تغییر پیدا کرد، اما یافتن همسر مناسب، کار بسیار دشواری است. از طرفی پس از بازنشستگی چه خواهید کرد؟ چه کسی در کنارتان خواهد بود؛ همسرتان یا شرکت و اداره ای که در آن کار می کنید؟
برای بسیاری افراد، استرس و خستگی ناشی از کار، بخشی دایمی از وجودشان شده و تمام فکر و ذهن شان را به خود مشغول کرده است. بنابراین از لحظه ای که به خانه می رسند، با سردی صحبت می کنند یا به دنبال هر مسأله یا بحثی، سریعاً به دنبال مقصر می گردند تا احساس ناراحتی خود را به همه نشان دهند و غیرمستقیم بیان کنند که خسته هستند و حوصله حرف یا کاری را ندارند.
البته طبیعی است که در شهر شلوغ و پرترافیک و پس از چندین ساعت کار مداوم، انسان خسته می شود، اما می توان در مورد استرس و نگرانی ها با همسرمان صحبت کنیم. می توانیم کنار همسرمان ضمن نوشیدن یک فنجان چای داغ، به گوش کردن یک موسیقی زیبا و روح نواز یا دیدن یک برنامه جالب تلویزیونی بنشینیم. البته این موارد در صورتی است که حوصله خارج شدن از منزل و گشتن در شهر را نداشته باشید.
خانه را باید نقطه پایان ناراحتی ها بدانیم
اگر هنگام برگشتن به منزل مدام در این فکر باشیم که امروز کدام یک از وسایل خانه را تعمیر کنیم و چه زمانی باید به مدرسه فرزندمان سر بزنیم یا چقدر به موعد اجاره خانه باقی مانده، بدیهی است که با رسیدن به خانه، هم خودمان احساس راحتی نخواهیم کرد و هم این احساس را از همسرمان خواهیم گرفت و محبتی را که حق یکدیگر است، از هم دریغ خواهیم کرد. با این شرایط آیا می توان احساس خوشبختی کرد؟
سعی کنید همواره بین کار و زندگی، تعادلی برقرار کرده و هریک را در جای خود قرار دهید. بگذارید ازدواج به عنوان مرهمی برای تان باشد تا بتوانید با انگیزه و شادابی بیشتری کار کنید، نه این که کارتان باعث شود هم به جسم و روح تان و هم به ازدواج و زندگی مشترک تان آسیب وارد شود.