|
![]() |
![]() |
* چه آفتهایی میتواند طلبهای را که برای تبلیغ به خارج از کشور میرود، تهدید کند؟ و در قم چه کاری باید انجام دهد که از گزند تهدیدها در امان باشد؟ من این را به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی گفتم، به شما هم عرض میکنم و با کمال تواضع به تمام مراجع و مراکزی که دستاندرکار فرستادن افراد به خارج هستند عرض میکنم. ما باید عالم هنرمند بفرستیم. اگر آخوندی که هنر جذب ندارد، هنر رفاقت ندارد، هنر ارتباط ندارد، بفرستیم، بسیار ضرر دارد و فرستادنش حرام است؛ اگر عالم بیهنر بفرستیم، عالمی که اخلاق ندارد، عالمی که چهره جذابی ندارد، عالمی که هنر ارتباط برقرارکردن ندارد، عالمی که از کار زود خسته میشود، بازهم ضرر دارد. در ایتالیا که بودم، به من گفتند، یک کسی را فرستاده بودند برای سهشب احیاء، یک شبش را که برگزار کرد، مجبور شدیم تعطیلش کنیم. چرا؟ برای اینکه شب نوزدهم، مسائلی را مطرح کرده بود که قابل قبول برای نود درصد پای منبریها نبود. لذا اگر میفرستند، ضابطهای بفرستند و رابطهای نفرستند، که والله حرام است. من با کمال تواضع عرض میکنم که نمیگویم عالم و هنرمندم، اما بیهنر هم نیستم. در پاریس با کشیش یک کلیسا ملاقات داشتیم، مریض هم بودم ولی نگذاشتم بفهمد مریض هستم . با این که درد میکشیدم، خیلی با نشاط مقابلش نشستم، گفت من سؤالاتی راجع به مکتب اهلبیت علیهمالسلام دارم، کشیش باسوادی بود. به او گفتم مکتب اهلبیت علیهمالسلام بر اساس این چند اصل استوار است: علم، دلیل، محبت، حوصله و صبر و بردباری و حکمت. چهار ساعتی که با او صحبت کردم و سؤالهایش تمام شد، دستش را دو طرف کاناپه گذاشت و هنگام نیمخیز شدن گفت: آقای انصاریان! من دارم از روی این کاناپه، شیعه بلند میشوم و در دل خودم اسمم، را محمد گذاشتم؛ الان به شما قول قطعی میدهم هر کسی از طریق کلیسا در پاریس با من ارتباط داشته است، دارم میروم با مکتب اسلام و اهلبیت علیهمالسلام آشنایشان کنم .سه بار من را بغل گرفت و بوسید و تا دم در رفت و دوباره برگشت و من را بغل گرفت و گفت: مثل اینکه قدرت خداحافظیکردن با شما را از دست دادهام! این نتیجه حوصله و صبر بود؛ لذا مبلغانی را که میفرستند، باید خیلی حوصله داشته باشند. از سوی دیگر، به اصول الهی و جریانات کفر جهانی آشنا باشند . یعنی هم آگاه به زمان باشند و هم بدانند چگونه حرف بزنند و چگونه شیعه را ارائه بدهند که مخاطبان بپذیرند. * باز هم خاطرات اینچنینی دارید بفرمایید؟ در همان سفر، یک فردی استاد برجسته فیزیک هستهای در دانشگاه بود. در جلسهای به من گفت که سی سؤال راجع به دین دارم. گفت من میخواستم اسلام را انتخاب کنم، رفتم عربستان، در شهر مدینه 5 عالم را که یک لجنه بودند معرفی کردند، اتفاقاً وقت نهار بود و از آنجایی که از زمان تولد تاکنون چپ دست بودهام، قاشق را با دست چپ برداشتم که آنها با عصبانیت و با تلخی گفتند بگذار زمین و با دست راست غذا بخور، شما باید دست چپت را قطع کنی که راست دست بمانی! بعد از آن ماجرا به خودم گفتم من دین نمیخواهم! اما حالا آمدم ببینیم شما که پیرو مکتب اهلبیت هستی، چه میگویی؟ گفتم سی سؤالت را بپرس. * این سی سؤال را در مدینه هم پرسیده بود؟ همهجا پرسیده بود، از الجزایریها پرسیده بود، از دیگران پرسیده بود. سی سؤالش درباره توحید و قیامت و احکام و اخلاق بود. حدود پنج ساعت طول کشید، من سی سؤال او را جواب دادم، بلند شد، بنده را بوسید و گفت: من تشیع را با کمال وجود قبول کردم و من در ملاقاتهای خودم با علمای فرق اسلامی، نمونه تو را ندیدم. چقدر حوصله! چقدر محبت! تو 5 ساعت با کمال محبت و با بردباری و اخلاق من را تحمل کردی. فیلم این دیدار هم موجود است. او شیعه شد و این جالب است که از من پرسید حال که شیعه شدم؛ دعایم مستجاب میشود، گفتم بله؛ گفت من یک دعا میکنم، ولی میدانم خدا این دعا را مستجاب نخواهد کرد!! گفتم خداوند که قدرتش محدود نیست، خدا محبت بینهایت است. گفت من درخواستم خارج از محدوده است! گفت من میخواهم از خدا بخواهم آخرین کسی که در دنیا بمیرد تو باشی! تو زنده باشی تا همه بیدینها دیندار شوند! این مسوولیت عظیم حوزه است که عالم هنرمند بفرستد. یعنی چه عالم بیهنر و چه هنرمند بدون علم، هر دو ضرر دارد. * چطور باید چنین افرادی را تربیت کرد؟ در پاریس با کشیش یک کلیسا ملاقات داشتیم، گفت من سؤالاتی راجع به مکتب اهلبیت(ع) دارم، کشیش باسوادی بود. به او گفتم مکتب اهلبیت(ع) بر اساس این چند اصل استوار است: علم، دلیل، محبت، حوصله و صبر و بردباری و حکمت. چهار ساعتی که با او صحبت کردم و سؤالهایش تمام شد، دستش را دو طرف کاناپه گذاشت و هنگام نیمخیز شدن گفت: آقای انصاریان! من دارم از روی این کاناپه، شیعه بلند میشوم و در دل خودم اسمم، را محمد گذاشتم باید برای طلاب کلاس تشکیل دهند و افراد مجرب، تجربیات خودشان را به آنها منتقل کنند. تجربه هم تنها با تدریس حاصل نمیشود. بنابراین، حوزه باید کلاس تشکیل بدهد و به طور فشرده جریانات جهانی را به طلاب انتقال دهد که در جهان چه میگذرد و علیه اسلام چه میگذرد و ما باید چکار کنیم .لذا کلاس جهانشناسی روز، برایمان واجب است |
کلمات کلیدی: