سلمان فارسی؛ ثابتقدم در ولایت علی ابن ابیطالب(ع)
عمر پربرکت پیامبر(ص)به شصت و یک سالگی رسیده بود، که سوره «نصر» نازل شد و «فتح مکه» را مژده داد. این سوره را رسول خدا(ص) برای یاران خویش خواند و همه خوشحال و امیدوار شدند؛ ولی وقتی عباس - عموی پیغمبر(ص- ) مژده پیروزی را شنید، گریست! رسول خدا(ص) فرمود: عموجان! چه چیزی تو را به گریه واداشت؟ عباس گفت: گمان میکنم، این پیروزی برای تو، پیام رحلت باشد! پیامبر(ص) فرمودند: آری! همینطور است که تو میگویی! پیامبر(ص) پس از آن گفتوگو، مدت دو سال زیست. البته این سوره، «تودیع» هم نامیده شده است. دربارهِ این که عباس چگونه از این سوره، به خبر ناخوشایند پی برده است، میگویند: مفهوم «فسبح بحمد ربک» آن است که، تو مزهِ مرگ را میچشی و به دیدار خداوند میروی، همان طور که پیامبران قبل از تو مزه مرگ را چشیدند. سلمان فارسی، که رسول خدا(ص) او را محبوب خدا و خویشتن و از خاندان خود دانسته(1) و نیز «ابن عبدالبر اندلسی» او را مجاهد، فاضل، عالم، زاهد و عاشق شمرده است (2) و «ابن حجر عسقلانی»(3) و نیز ابن ابی الحدید معتزلی اینگونه اعترافات را درباره او بیان داشتهاند(4)، در ماجرای پس از رحلت پیامبر(ص) و موضوع مهم جانشینی آن حضرت، نقش مهمی را در تثبیت امامت حضرت علی(ع) ایفا نموده است. بهویژه این که خود میگوید: ما با رسول خدا(ص) بیعت کردیم، که در مرحله نخست نسبت به امور مسلمانان خیرخواه و دلسوز باشیم، و نیز امامت علیبنابیطالب(ع) و پیروی از آن امام را به عهده گیریم. سلمان فارسی در بحران پس از رحلت رسول خدا(ص) و امامت امام علی(ع) نقش میانداری اصحاب را بهعهده داشته و در مراحل مختلف، بر اساس اطاعت و موافقت امام علی(ع) اقدامهای مهمی را انجام داده است. وی روایت میکند: وقتی امیرالمؤمنین(ع) کار غسل و تجهیز رسول خدا(ص) را به پایان رسانید، به خانه برگشت. ابوذر، مقداد، فاطمه(س)، حسن و حسین(ع) وارد شدند. علی(ع) جلو ایستاد و ما پشت سر او صف کشیدیم و بر جسد رسول خدا(ص) نماز خواندیم. سلمان میگوید: البته کار بیعت ابوبکر به پایان رسیده بود؛ اما همین که شب فرا رسید، علی(ع)، فاطمه(س) را سوار چهارپایی کرده دست حسن و حسین(ع) را نیز در دست خود گرفت، در خانه شرکت کنندگان در «جنگ بدر». مهاجران و انصار رفت، تا جایی که هیچ خانهای را فروگذار نکرد و حق اولویت خویش را بیان نمود و آنان را به یاری خود فراخواند؛ ولی جز چهل نفر کسی به آن حضرت جواب موافق نداد! آن حضرت با این افراد صحبت کرد و قول مساعد گرفت تا برای صبح فردای آن شب، سرهای خود را بتراشند، سلاحهای خویش را بردارند و در حالی که برای بیعت با او آماده کشته شدن هم هستند، حضور بههم برسانند. اما فردای آن شب غیر از چهار نفر، یعنی من، ابوذر، مقداد، و زبیر بن عوام کسی به قول خود وفا نکرد و حضور نیافت! ناچار علی(ع) موضوع رفتن به در خانهِ همان افراد را سه شب متوالی تکرار کرد؛ ولی جز ما چهار نفر، کسی حمایت از حضرت را نپذیرفت، و علی(ع) همچون وضع را اینگونه دید، ناچار خانهنشینی و گردآوری قرآن را - برگزید.(6) پی نوشت ها 1. استیعاب، ج 2، ص 98 2. همان 3. الاصابه، ج 2، ص2 4. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 18، ص35 5. فتادی صحابی کبیر، سلمان فارسی، ص104 6. بحارالانوار، ج 22، ص 329یر، سلمان فارسی، ص104 6. بحارالانوار، ج 22، ص 32
|