دو واژه مدیریت و فرهنگی چون کنار هم قرار می گیرند واژه ترکیبی را تشکیل می دهند ومفهوم مرکبی را به وجود می آورند برخی مدیریت را علم دانسته اند وبعضی هنر.
مجموعه امکانان و استعدادهای مادی و معنوی در یک سازمان براساس آگاهی های مناسب به منظور بهتر رسیدن به هدف را «مدیریت» می گویند. مهندسی فرهنگی از سال 81 توسط مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) مطرح شد. مدیریت چه علم باشد چه هنر یا ترکیبی از این دو مقوله در طول تاریخ،نقش کارساز خود را در زندگی انسان به خوبی نشان داده است ،زیرا از گذشته های دور که انسان در جهت رشد و بالندگی زندگی علمی و اجتماعی خود پیشرفت کرده تا امروز که انقلاب عظیم فن آوری، جهان پهناور را به دهکده ای کوچک تبدیل نموده است،نه تنها از قدرت و منزلت مدیریت کاسته نشده بلکه هرآنچه زندگی و اداره امور آن به سازماندهی بهتر نزدیک گردد به همان اندازه به مدیریت نیاز بیشتری احساس می شود.
یکی از عوامل مهم سازمانی در زندگی انسان این نکته است که سازمان ها و تشکیلات، زمانی در دست یابی به اهداف موفقند که در رأس آنان مدیرانی توانمند زمام امور را در دست داشته باشند. زیرا کسی که دریک برنامه ریزی جامع از منابع بالفعل و بالقوه سازمان اعم از منابع و امکانات مادی و فیزیکی و منابع نیروی انسانی بهره برداری و نتیجه گیری می کند مدیر است؛ لذا موفقیت هر سازمانی تا حدود زیادی به شایستگی و موفقیت مدیران سازمان بستگی دارد.
به هرحال مدیران، سرمایه های ارزشمند انسانی هستند که موفقیت ها بر محور تعهد، تخصص و کفایت آنان به وجود می آید و بنا برگفته جواهر نعل نهرو ،سیاست مدار هوشمند هندوستان،می توان در ظرف دو سال ساختمان کارخانه ذوب آهن را به پایان رساند ولی جهت تربیت یک مدیر باید 20 سال وقت صرف کرد.
رسول اکرم می فرمایند:«من ولی علی عشره کان له عقل اربعین ومن ولی اربعین کان له عقل اربع مأه،کسی که مسئول و مدر امور ده نفر شود باید عقل 40 نفر را داشته باشد و کسی که امور 40 نفر را به عهده گیرد باید عقل 400 نفر راداشته باشد.»
فرهنگ از لحاظ معنوی به معنی بالا،جلو،شکوه و جلال و بیرون کشیدن است و به مفاهیمی چون ادب ،معرفت ،خرد،آداب و رسوم و آموزش و پرورش نیز اطلاق می شود.
تایلور در تعریف فرهنگ می گوید:« فرهنگ عبارت است از مجموعه پیچیده ای از علوم ، دانش ها، هنرها،افکار و اعتقادات ،قوانین و مقررات ، آداب و رسوم، سنت ها و به طور خلاصه کلیه آموختنی ها و عاداتی که یک انسن به عنوان عناصر جامعه اخذ می کند.
امام خمینی (رحمت الله علیه): «بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است اساساً فرهنگ هر جامعه ،هویت و موجودیت آن جامعه را نشان می دهد.»
مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی):«فرهنگ، مایه اصلی هویت ملت ها است.فرهنگ یک ملت است که می تواند آن ملت را پیشرفته ، توانا، عالم و... کند.اگر فرهنگ دچار انحطاط شود و یک کشور هویت فرهنگی خود را از دست دهد حتی پیشرفت هایی که دیگران به آن کشور تزریق می کنند نخواهد توانست آن کشور را از جایگاه شایسته ای در مجموعه بشریت برخوردار کند و منابع آن ملت را حفظ کند.اگر در جایی فرهنگ ملی و بومی به خاطر کهن سال بودن،ریشه دار بودن و برجسته بودن، مضمحل نشود و از بین نرود استعمارگران واشغالگران نمی توانند مدت زیادی از آنجا منافع خودشان را تأمین کنند و ناچار آن منطقه را رها می کنند.»
مدیریت فرهنگی را می توان فرایند برنامه ریزی ،سازماندهی، هدایت ،رهبری و نظارت بر مجموعه ای از فعالیت ها دانست که در راستای انتقال، تثبیت ،ترویج و تکامل فرهنگی مشخص با تمامی اجزا و عناصر آن دنبال می شود.
مدیریت فرهنگی عمومی (دولتی)یا شبه دولتی، که معمولاً در سه سطح مختلف ملی، منطقه ای و محلی وجود دارد.توزیع مسئولیت بین این سطوح معمولاً به میزان تمرکز زدایی یا تمرکز گرایی قدرت بستگی دارد.
مدیریت مجامع، سازمان ها ،انجمن ها ونهادها صرف نظر از پایگاه اجتماعی، وظایف، اندازه و اهمیت آنها.
در طول تاریخ شواهد فراوانی در خصوص مدیریت فرهنگی مؤثر وجودداشته است . یک مدیریت مثبت فرهنگی که با عقلانیت ،درایت و شناختی که از انسان دارد جامعه ای منحط و آلوده را به اجتماعی پاک تبدیل می کند و آثار فرهنگی خود را تا قرن ها بعد از خود ونسل های آینده باقی می گذارد مدیریت فرهنگی رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم)است.
حضرت علی (علیه السلام) جامعه جاهلیت را از جهت عقیده ،رفتار و اوضاع معیشتی در چند جمله به تصویر کشیده است.
«ان الله بعث محمداً نذیر للعالمین ،وامیناً علی التنزیل وانتم معشرالعرب علی شر دین وفی شر دار و...،خداوند پیامبر را به رسالت مبعوث کرد که جهانیان را بیم دهد وامین آیات وی باشد در حالی که شما ملت عرب بدترین دین و آیین را داشتید و در بدترین سرزمین زندگی می کردید در میان سنگ های خشن و مارهایی که فاقد شنوایی بودند،آب های آلوده را می نوشیدید، خون یکدیگر را می ریختید و گناهان،سراسر وجود شما را فرا گرفته بود.»
پیامبر اکرم در شرایطی نامناسب از مردمی به شدت منحرف با مدیریت الهی خودامتی نمونه ساخت وتحویل جامعه بشری داد.
با شعار لااله الاالله یکپارچگی ذهنی، فکری و اعتقادی را به وجود آورد و با هل الکتاب تعالوا الی کلمه سوا صفوف پیروان ادیان ابراهیمی را در مقابله با کفر متحد ساخت.
با سرود زیبای انما المؤمنین اخوه بساط کینه ورزی و قبیله و عشیره بازی را جمع کرد. در آن ها قدرت و در زمان پیروزی و تسلط، عفو و عطوفت و بخشش و محبت را با این جمله به نمایش گذاشت؛ انتم الطلقا ،همه شما مردم مکه آزادید.
با آیه «ن و القلم و ما یسطرون» ارزش علمی را معرفی کرد و بر مبنای «یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»نظام تعلیم وتربیت جامع انسانی را به وجود آورد و در درون این نظام انسان های بزرگی پرورش داد.
اگر معجزه حضرت موسی (علیه السلام) این بود که عصایش اژدهایی بزرگ می شد وحضرت عیسی (علیه السلام) به اذن پروردگار مرده ها را زنده می کرد معجزه پیامبر اسلام این بود که امتی را زنده ساخت.
دلایل فراوانی را می توان بر ضرورت مدیریت فرهنگی اقامه کرد که عمده آن به نقش وکارکردهای فرهنگ در جامعه باز می گردد.
فرهنگ د رحقیقت راه ورسم وشیوه زندگی انسانی است ونقش آن برای ایک جامعه ، به مثابه روح برای جسم آدمی است.همچنان که سلمت روحی وروانی نیازمند عنایت جدی و برنامه ریزی و بکارگیری فعالیت و اقدامات مناسب است،هرگونه بی توجهی وغفلت از آن می تواند در حیات فردی انسان اختلال ایجاد کند و آن را در معرض تهدید جدی قرار دهد. بی توجهی و عدم اهتمام لازم به مقوله فعالیت های فرهنگی نیز صدمات جبران ناپذیری بر حیات یک ملت وارد می آورد و آن را در معرض فرسودگی و نابودی قرار می دهد.
افزون براین بایستی کوشدی تا این عنصر حیات بخش به آسانی دراختیار همه اقشار جامعه قرار گیرد و نباید به گونه ای رفتار شود که کالاهای فرهنگی مانند کالاهای اقتصادی به سوداگری بیافتد. همچنین نظریه همگانی کردن فرهنگ و مشارکت مؤثر مخاطبان، لزوم مدیریت قوی برای سامان دهی و بهینه کردن این مشارکت را ایجاد می کند. محافظت قوی و مؤثر از مرزهای فرهنگی و پاسداری از باورها، ارزش ها و سنن اسلامی و ملی در برابر تهاجم فرهنگی بیگانگان، نیازمند مدیریت کارآمد در همه سطوح فرهنگی است.
همچنان که انجام فعالیت های فرهنگی و تربیتی مؤثر برای حفاظت از کیان فرهنگی و تضمین شکوفایی صحیح استعدادها و پیشگیری از انحرافات فرهنگی یک ضرورت است باید توجه داشت که مهم تر از آن مدیریت فرهنگی صحیح در انجام این گونه فعالیت ها و برنامه ریزی هاست که می تواند اثربخشی این گونه فعالیت ها را تضمین کند.
محققان دلایل ضرورت مدیریت فرهنگی را به شرح زیر بر شمرده اند:
-بالا بردن خلاقیت فردی و ارتقا توسعه اجتماعی.
-تعدیل بی عدالتی اجتماعی در توزیع علم ودانش
-ایجاد زیرساخت ها و روساخت های مناسب برای انجام فعالیت های فرهنگی.
-تمرکز زدایی از انجام اقدامات و فعالیت های فرهنگی.
-تضمین حقوق فرهنگی اقلیت ها و...
با این وجود متأسفانه نگرش غالب در برخی جوامعه که نه از اهیمت فرهنگ آنچنان که باید و شاید مطلع اند و نه اهمیت و ضرورت مدیریت را دریافته اند، این است که مدیریت فرهنگی ضرورت ندارد؛ در حالی که اساساً موفقیت یک قوم در زمینه مادی و معنوی جز با وجود مدیریت در هریک از این حوزه ها امکان پذیر نیست .درعین حال برای فهم هرچه بیشتر اهمیت و ضرورت مدیریت فرهنگی، تبیین ابعاد و جوانب ویژگی های مسئله ،راهگشا خواهد بود.
مهندسی فرهنگ یا مهندسی فرهنگی با مهندسی دستگاه ها ونهادهای فرهنگی تفاوت دارد. برای دستیابی مشترک و واضح مهندسی فرهنگ این تفاوت بایدتبیین شود.
مهندسی فرهنگی برای اولین بار درسال 81 توسط مقام معظم رهبری مطرح گردید.
مهندسی فرهنگ، ترسیم نقشه محتوایی و تعیین نسبت اجزایی است که کلیت فرهنگ را شکل می دهد؛ نقشه ای که ناظر به وضع موجود باشد و درعین حال گام های حرکت به سمت مطلوب را ترسیم نماید. دراین نقشه اجزا و لایه های نگرشی ، ارزشی و رفتاری فرهنگ به تفصیل مورد توجه قرار گرفته ونسبت میان آنها، میزان تأثیرگذاری هریک بر تغییرات مثبت و منفی سایر اجزا و لایه ها در وضع موجود و مطلوب مشخص شده و شبکه تعامل آنها ترسیم گردیده است.
اما مهندسی فرهنگی جامعه ،بخشی اساسی وهمه از مهندسی اجتماعی است که در رابطه ای متقابل ضلع فرهنگی جامعه را درمیان کارکردهای اقتصادی ،سیاسی بخش های گوناگون موردتوجه قرار می دهد و بار یمراقبت وتقویت آن مجموعه ای منسجم از راهکارها را ارائه می کند. مهندسی فرهنگی فقط ناظر به دستگاه فرهنگی نیست بلکه همه برنامه ها ، دستگاه ها و نهادها و بخش هایی را که می تواند بازتاب یا کارکردی فرهنگی داشته باشد بررسی می کند. کاستی ها و آسیب ای آن شناسایی می گردد و با توجه به وضع مطلوبی که برای اجزای گوناگون فرهنگی تعریف شده است ونیز روابط درونی این اجزاء تقدم وتأخر آن ها و ارتباط ذاتی آنها بایکدیگر؛ نقشه اصلاح فرهنگ ترسیم می شود ودر آن اولویت ها ،نقاط حساس و مسیرهایی که برای نزدیک شدن به وضع مطلوب باید طی شود مشخص می گردد.
مهندسی دستگاه ها و نهادها مقوله سومی است که با هر دو مفهوم مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی متفاوت است اگرچه با هر دو مرتبط می باشد ونسبت به هر دو متأخر است.
اصطلاح فرهنگ و تلاش برای ارتقا و تکامل جامعه امری است که بایستگی آن نیز بدیهی است .با هر تعریفی که ناظربه وضع موجود باشد می توان از اصلاح فرهنگ سخن گفت. اما در عرصه عمل پرسش های فراوانی مطرح است که بدون پاسخ به آن اصطلاح اساسی پایدار و بهینه تحقق خواهد یافت. اصلاحات فرهنگی چیست؟اصلاحات فرهنگی را از کجا باید آغاز کرد؟ اصلاحات فرهنگی را چگونه باید انجام داد؟ این سه پرسش روشن نشده تلاش هایی که با هدف و نیت اصلاح فرهنگ دنبال می شود تلاش هایی متضاد خواهد بود. هرکس و هر دستگاهی برای خود تعریفی از اصلاح فرهنگ خواهد داشت و اقدامی را متناسب با درک و برداشت خود انجام خواهد داد که گاه تبعات جبران ناپذیری در پی خواهد داشت.
ضرورت مهندسی فرهنگ به منظور اصلاح فرهنگی جامعه از اینجا بدیهی بودن خود را می نمایاند که بدون نقشه و طرح دقیق برای اصلاح نمی توان به نتیجه مثبت امیدوار بود. مهندسی فرهنگ نقشه ای را تولید می نماید که این مسیر را ترسیم می کند و به این سه پرسش اساسی پاسخ می دهد.البته هر نظریه فرهنگی پاسخ های متافوتی به این پرسش ها خواهدداد و بنابراین تعیین «نظریه فرهنگ» وتوافق بر سر آن اهمیت خود را نشان می دهد.انتظاری که از «مهندسی فرهنگی » می توان داشت از سویی به وضعیت کنونی منابع تولید فرهنگ و مراجع و ابزارهای تأثیرگذار فرهنگی وابسته است واز سویی دیگر به اصولی که در نظریه فرهنگ مطرح می شود.نکته مهمی که باید بدان توجه کرد پیچیدگی ها و ظرافت های مسأله است که دستیابی سریع به نقشه ای دقیق و پاسخگو را با تردید روبرو می سازد.
حیطه تأثیرگذاری مهندسی فرهنگی بر مسیر فرهنگی جامعه و اصلاح آن، بسته به چند عامل است.
نخستین عامل میزان کنترل، ابزارها ، نهادها، مراکز و شخصیت های مولد فرهنگ است.طبعاً نقشه فرهنگی حاصل از مهندسی فرهنگ را تا هنگامی که همه عوامل مولد فرهنگ نپذیرند و بدان ملتزم نباشند نمی توان نتایج مثبتی از آن انتظار داشت.
دومین عامل فرهنگ پذیر آن است که آیا آنچه را عوامل فرهنگ ساز ارائه میدهند بدون هیچ واسطه یا کاتالیزور درونی و بیرونی می پذیرند یا نه؟ درحقیقت مراحل پیچیده ای که در قبول و پذیرش فرهنگ وجود دارد مانع از آن است که بتوان تأثیرگذاری فرهنگ پذیران را به سادگی پذیرفت.
سومین عامل این است که ضرورت فرهنگی جامعه فقط از عوامل بیرونی نشأت نمی پذیرد و آنچه در درون تک تک افراد جامعه می گذرد خود را در نگرش ها و رفتارهای فرهنگی بروز و شهود می بخشد عامل بسیار مهمی دراین ضرورت است در فعل و انفعالات فرهنگ جوامع این مسأله مشاهده می شود که نقشه فرهنگ، مسیری را دنبال می کند که نمی تواند با برون دادهای درونی افراد جامعه همسو و هماهنگ باشد تأکید و اصرار بر تحقق آن، گاه مصداق سرکه انگبینی است که بر صفرا می افزاید.
شاید همین چالش ها ودشواری ها عده ای را به این نظریه سوق می دهد که اساساً فرهنگ امری محال ونامطلوب است .اما به نظر می رسد که به رغم همه این پیچیدگی ها نمی توان از ضرورت و امکان مهندسی فرهنگ صرف نظر کرد واز اصلاح فرهنگی یا پیش نیاز ضروری آن که مهندسی فرهنگ است منصرف شد.
توجه به این پیچیدگی ها باید موجب شود که اولاً میزان انتظار از مهندسی فرهنگ را واقع بینانه تعیین کرد و ثانیاً درمبانی نظری فرهنگ و اثر گذاری به عنوان «نظریه مهندسی فرهنگ» باید بدان جا رسید که این چالش ها را به عنوان ملاحظات مهم در نظر گرفت. دست نیافتن به اثر گذاری صددرصد مهندسی فرهنگ، هرگز نباید ما ار از تأثیر نسبی آن که درجهت دهی به تحول فرهنگی جامعه مهم است غافل یا نسبت به آن ناامید کند.
جامعیت /تخصص
آرمان گرایی/واقع بینی / آینده نگری
مشارکت/اجماع
انسجام /استناد
مراتب متکامل/اکمال متقابل
داشتن نگرش زمینه ای (شناخت محیطی)
داشتن نگرش جامع با منطق متناسب
قدرت مدل (الگو)سازی
آینده نگری و آینده پردازی
استقبال از تغییر جایگاه ها و حتی تغییر روش مهندسی
مشروط به حفظ یا ایجاد تعالی و پویایی مجموعه
منابع
1-آموزش حرفه ای مدیران فرهنگی
2-نگرشی بر مدیریت اسلامی ،سیدرضا تقوی
3-فروغ ابدیت، جعفر سبحانی
4-درباره فرهنگ تی اس الیوت،ترجمه حمید شاهرخ
5-درآمدی بر مهندسی فرهنگ ومهندسی فرهنگی کشور ،مهدی ناظمی اردکانی
منبع : ماهنامه موج عصر شماره 13 و
مجموعه امکانان و استعدادهای مادی و معنوی در یک سازمان براساس آگاهی های مناسب به منظور بهتر رسیدن به هدف را «مدیریت» می گویند. مهندسی فرهنگی از سال 81 توسط مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) مطرح شد. مدیریت چه علم باشد چه هنر یا ترکیبی از این دو مقوله در طول تاریخ،نقش کارساز خود را در زندگی انسان به خوبی نشان داده است ،زیرا از گذشته های دور که انسان در جهت رشد و بالندگی زندگی علمی و اجتماعی خود پیشرفت کرده تا امروز که انقلاب عظیم فن آوری، جهان پهناور را به دهکده ای کوچک تبدیل نموده است،نه تنها از قدرت و منزلت مدیریت کاسته نشده بلکه هرآنچه زندگی و اداره امور آن به سازماندهی بهتر نزدیک گردد به همان اندازه به مدیریت نیاز بیشتری احساس می شود.
یکی از عوامل مهم سازمانی در زندگی انسان این نکته است که سازمان ها و تشکیلات، زمانی در دست یابی به اهداف موفقند که در رأس آنان مدیرانی توانمند زمام امور را در دست داشته باشند. زیرا کسی که دریک برنامه ریزی جامع از منابع بالفعل و بالقوه سازمان اعم از منابع و امکانات مادی و فیزیکی و منابع نیروی انسانی بهره برداری و نتیجه گیری می کند مدیر است؛ لذا موفقیت هر سازمانی تا حدود زیادی به شایستگی و موفقیت مدیران سازمان بستگی دارد.
به هرحال مدیران، سرمایه های ارزشمند انسانی هستند که موفقیت ها بر محور تعهد، تخصص و کفایت آنان به وجود می آید و بنا برگفته جواهر نعل نهرو ،سیاست مدار هوشمند هندوستان،می توان در ظرف دو سال ساختمان کارخانه ذوب آهن را به پایان رساند ولی جهت تربیت یک مدیر باید 20 سال وقت صرف کرد.
رسول اکرم می فرمایند:«من ولی علی عشره کان له عقل اربعین ومن ولی اربعین کان له عقل اربع مأه،کسی که مسئول و مدر امور ده نفر شود باید عقل 40 نفر را داشته باشد و کسی که امور 40 نفر را به عهده گیرد باید عقل 400 نفر راداشته باشد.»
فرهنگ
فرهنگ از لحاظ معنوی به معنی بالا،جلو،شکوه و جلال و بیرون کشیدن است و به مفاهیمی چون ادب ،معرفت ،خرد،آداب و رسوم و آموزش و پرورش نیز اطلاق می شود.
تایلور در تعریف فرهنگ می گوید:« فرهنگ عبارت است از مجموعه پیچیده ای از علوم ، دانش ها، هنرها،افکار و اعتقادات ،قوانین و مقررات ، آداب و رسوم، سنت ها و به طور خلاصه کلیه آموختنی ها و عاداتی که یک انسن به عنوان عناصر جامعه اخذ می کند.
امام خمینی (رحمت الله علیه): «بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است اساساً فرهنگ هر جامعه ،هویت و موجودیت آن جامعه را نشان می دهد.»
مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی):«فرهنگ، مایه اصلی هویت ملت ها است.فرهنگ یک ملت است که می تواند آن ملت را پیشرفته ، توانا، عالم و... کند.اگر فرهنگ دچار انحطاط شود و یک کشور هویت فرهنگی خود را از دست دهد حتی پیشرفت هایی که دیگران به آن کشور تزریق می کنند نخواهد توانست آن کشور را از جایگاه شایسته ای در مجموعه بشریت برخوردار کند و منابع آن ملت را حفظ کند.اگر در جایی فرهنگ ملی و بومی به خاطر کهن سال بودن،ریشه دار بودن و برجسته بودن، مضمحل نشود و از بین نرود استعمارگران واشغالگران نمی توانند مدت زیادی از آنجا منافع خودشان را تأمین کنند و ناچار آن منطقه را رها می کنند.»
مدیریت فرهنگی
مدیریت فرهنگی را می توان فرایند برنامه ریزی ،سازماندهی، هدایت ،رهبری و نظارت بر مجموعه ای از فعالیت ها دانست که در راستای انتقال، تثبیت ،ترویج و تکامل فرهنگی مشخص با تمامی اجزا و عناصر آن دنبال می شود.
مدیریت فرهنگی عمومی (دولتی)یا شبه دولتی، که معمولاً در سه سطح مختلف ملی، منطقه ای و محلی وجود دارد.توزیع مسئولیت بین این سطوح معمولاً به میزان تمرکز زدایی یا تمرکز گرایی قدرت بستگی دارد.
مدیریت مجامع، سازمان ها ،انجمن ها ونهادها صرف نظر از پایگاه اجتماعی، وظایف، اندازه و اهمیت آنها.
معرفی یک الگو
در طول تاریخ شواهد فراوانی در خصوص مدیریت فرهنگی مؤثر وجودداشته است . یک مدیریت مثبت فرهنگی که با عقلانیت ،درایت و شناختی که از انسان دارد جامعه ای منحط و آلوده را به اجتماعی پاک تبدیل می کند و آثار فرهنگی خود را تا قرن ها بعد از خود ونسل های آینده باقی می گذارد مدیریت فرهنگی رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم)است.
حضرت علی (علیه السلام) جامعه جاهلیت را از جهت عقیده ،رفتار و اوضاع معیشتی در چند جمله به تصویر کشیده است.
«ان الله بعث محمداً نذیر للعالمین ،وامیناً علی التنزیل وانتم معشرالعرب علی شر دین وفی شر دار و...،خداوند پیامبر را به رسالت مبعوث کرد که جهانیان را بیم دهد وامین آیات وی باشد در حالی که شما ملت عرب بدترین دین و آیین را داشتید و در بدترین سرزمین زندگی می کردید در میان سنگ های خشن و مارهایی که فاقد شنوایی بودند،آب های آلوده را می نوشیدید، خون یکدیگر را می ریختید و گناهان،سراسر وجود شما را فرا گرفته بود.»
پیامبر اکرم در شرایطی نامناسب از مردمی به شدت منحرف با مدیریت الهی خودامتی نمونه ساخت وتحویل جامعه بشری داد.
با شعار لااله الاالله یکپارچگی ذهنی، فکری و اعتقادی را به وجود آورد و با هل الکتاب تعالوا الی کلمه سوا صفوف پیروان ادیان ابراهیمی را در مقابله با کفر متحد ساخت.
با سرود زیبای انما المؤمنین اخوه بساط کینه ورزی و قبیله و عشیره بازی را جمع کرد. در آن ها قدرت و در زمان پیروزی و تسلط، عفو و عطوفت و بخشش و محبت را با این جمله به نمایش گذاشت؛ انتم الطلقا ،همه شما مردم مکه آزادید.
با آیه «ن و القلم و ما یسطرون» ارزش علمی را معرفی کرد و بر مبنای «یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»نظام تعلیم وتربیت جامع انسانی را به وجود آورد و در درون این نظام انسان های بزرگی پرورش داد.
اگر معجزه حضرت موسی (علیه السلام) این بود که عصایش اژدهایی بزرگ می شد وحضرت عیسی (علیه السلام) به اذن پروردگار مرده ها را زنده می کرد معجزه پیامبر اسلام این بود که امتی را زنده ساخت.
ضرورت مدیریت فرهنگی
دلایل فراوانی را می توان بر ضرورت مدیریت فرهنگی اقامه کرد که عمده آن به نقش وکارکردهای فرهنگ در جامعه باز می گردد.
فرهنگ د رحقیقت راه ورسم وشیوه زندگی انسانی است ونقش آن برای ایک جامعه ، به مثابه روح برای جسم آدمی است.همچنان که سلمت روحی وروانی نیازمند عنایت جدی و برنامه ریزی و بکارگیری فعالیت و اقدامات مناسب است،هرگونه بی توجهی وغفلت از آن می تواند در حیات فردی انسان اختلال ایجاد کند و آن را در معرض تهدید جدی قرار دهد. بی توجهی و عدم اهتمام لازم به مقوله فعالیت های فرهنگی نیز صدمات جبران ناپذیری بر حیات یک ملت وارد می آورد و آن را در معرض فرسودگی و نابودی قرار می دهد.
افزون براین بایستی کوشدی تا این عنصر حیات بخش به آسانی دراختیار همه اقشار جامعه قرار گیرد و نباید به گونه ای رفتار شود که کالاهای فرهنگی مانند کالاهای اقتصادی به سوداگری بیافتد. همچنین نظریه همگانی کردن فرهنگ و مشارکت مؤثر مخاطبان، لزوم مدیریت قوی برای سامان دهی و بهینه کردن این مشارکت را ایجاد می کند. محافظت قوی و مؤثر از مرزهای فرهنگی و پاسداری از باورها، ارزش ها و سنن اسلامی و ملی در برابر تهاجم فرهنگی بیگانگان، نیازمند مدیریت کارآمد در همه سطوح فرهنگی است.
همچنان که انجام فعالیت های فرهنگی و تربیتی مؤثر برای حفاظت از کیان فرهنگی و تضمین شکوفایی صحیح استعدادها و پیشگیری از انحرافات فرهنگی یک ضرورت است باید توجه داشت که مهم تر از آن مدیریت فرهنگی صحیح در انجام این گونه فعالیت ها و برنامه ریزی هاست که می تواند اثربخشی این گونه فعالیت ها را تضمین کند.
محققان دلایل ضرورت مدیریت فرهنگی را به شرح زیر بر شمرده اند:
-بالا بردن خلاقیت فردی و ارتقا توسعه اجتماعی.
-تعدیل بی عدالتی اجتماعی در توزیع علم ودانش
-ایجاد زیرساخت ها و روساخت های مناسب برای انجام فعالیت های فرهنگی.
-تمرکز زدایی از انجام اقدامات و فعالیت های فرهنگی.
-تضمین حقوق فرهنگی اقلیت ها و...
با این وجود متأسفانه نگرش غالب در برخی جوامعه که نه از اهیمت فرهنگ آنچنان که باید و شاید مطلع اند و نه اهمیت و ضرورت مدیریت را دریافته اند، این است که مدیریت فرهنگی ضرورت ندارد؛ در حالی که اساساً موفقیت یک قوم در زمینه مادی و معنوی جز با وجود مدیریت در هریک از این حوزه ها امکان پذیر نیست .درعین حال برای فهم هرچه بیشتر اهمیت و ضرورت مدیریت فرهنگی، تبیین ابعاد و جوانب ویژگی های مسئله ،راهگشا خواهد بود.
مهندسی فرهنگی
مهندسی فرهنگ یا مهندسی فرهنگی با مهندسی دستگاه ها ونهادهای فرهنگی تفاوت دارد. برای دستیابی مشترک و واضح مهندسی فرهنگ این تفاوت بایدتبیین شود.
مهندسی فرهنگی برای اولین بار درسال 81 توسط مقام معظم رهبری مطرح گردید.
مهندسی فرهنگ، ترسیم نقشه محتوایی و تعیین نسبت اجزایی است که کلیت فرهنگ را شکل می دهد؛ نقشه ای که ناظر به وضع موجود باشد و درعین حال گام های حرکت به سمت مطلوب را ترسیم نماید. دراین نقشه اجزا و لایه های نگرشی ، ارزشی و رفتاری فرهنگ به تفصیل مورد توجه قرار گرفته ونسبت میان آنها، میزان تأثیرگذاری هریک بر تغییرات مثبت و منفی سایر اجزا و لایه ها در وضع موجود و مطلوب مشخص شده و شبکه تعامل آنها ترسیم گردیده است.
اما مهندسی فرهنگی جامعه ،بخشی اساسی وهمه از مهندسی اجتماعی است که در رابطه ای متقابل ضلع فرهنگی جامعه را درمیان کارکردهای اقتصادی ،سیاسی بخش های گوناگون موردتوجه قرار می دهد و بار یمراقبت وتقویت آن مجموعه ای منسجم از راهکارها را ارائه می کند. مهندسی فرهنگی فقط ناظر به دستگاه فرهنگی نیست بلکه همه برنامه ها ، دستگاه ها و نهادها و بخش هایی را که می تواند بازتاب یا کارکردی فرهنگی داشته باشد بررسی می کند. کاستی ها و آسیب ای آن شناسایی می گردد و با توجه به وضع مطلوبی که برای اجزای گوناگون فرهنگی تعریف شده است ونیز روابط درونی این اجزاء تقدم وتأخر آن ها و ارتباط ذاتی آنها بایکدیگر؛ نقشه اصلاح فرهنگ ترسیم می شود ودر آن اولویت ها ،نقاط حساس و مسیرهایی که برای نزدیک شدن به وضع مطلوب باید طی شود مشخص می گردد.
مهندسی دستگاه ها و نهادها مقوله سومی است که با هر دو مفهوم مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی متفاوت است اگرچه با هر دو مرتبط می باشد ونسبت به هر دو متأخر است.
انتظارات ما از مهندسی فرهنگی
اصطلاح فرهنگ و تلاش برای ارتقا و تکامل جامعه امری است که بایستگی آن نیز بدیهی است .با هر تعریفی که ناظربه وضع موجود باشد می توان از اصلاح فرهنگ سخن گفت. اما در عرصه عمل پرسش های فراوانی مطرح است که بدون پاسخ به آن اصطلاح اساسی پایدار و بهینه تحقق خواهد یافت. اصلاحات فرهنگی چیست؟اصلاحات فرهنگی را از کجا باید آغاز کرد؟ اصلاحات فرهنگی را چگونه باید انجام داد؟ این سه پرسش روشن نشده تلاش هایی که با هدف و نیت اصلاح فرهنگ دنبال می شود تلاش هایی متضاد خواهد بود. هرکس و هر دستگاهی برای خود تعریفی از اصلاح فرهنگ خواهد داشت و اقدامی را متناسب با درک و برداشت خود انجام خواهد داد که گاه تبعات جبران ناپذیری در پی خواهد داشت.
ضرورت مهندسی فرهنگ به منظور اصلاح فرهنگی جامعه از اینجا بدیهی بودن خود را می نمایاند که بدون نقشه و طرح دقیق برای اصلاح نمی توان به نتیجه مثبت امیدوار بود. مهندسی فرهنگ نقشه ای را تولید می نماید که این مسیر را ترسیم می کند و به این سه پرسش اساسی پاسخ می دهد.البته هر نظریه فرهنگی پاسخ های متافوتی به این پرسش ها خواهدداد و بنابراین تعیین «نظریه فرهنگ» وتوافق بر سر آن اهمیت خود را نشان می دهد.انتظاری که از «مهندسی فرهنگی » می توان داشت از سویی به وضعیت کنونی منابع تولید فرهنگ و مراجع و ابزارهای تأثیرگذار فرهنگی وابسته است واز سویی دیگر به اصولی که در نظریه فرهنگ مطرح می شود.نکته مهمی که باید بدان توجه کرد پیچیدگی ها و ظرافت های مسأله است که دستیابی سریع به نقشه ای دقیق و پاسخگو را با تردید روبرو می سازد.
حیطه تأثیرگذاری مهندسی فرهنگی بر مسیر فرهنگی جامعه و اصلاح آن، بسته به چند عامل است.
نخستین عامل میزان کنترل، ابزارها ، نهادها، مراکز و شخصیت های مولد فرهنگ است.طبعاً نقشه فرهنگی حاصل از مهندسی فرهنگ را تا هنگامی که همه عوامل مولد فرهنگ نپذیرند و بدان ملتزم نباشند نمی توان نتایج مثبتی از آن انتظار داشت.
دومین عامل فرهنگ پذیر آن است که آیا آنچه را عوامل فرهنگ ساز ارائه میدهند بدون هیچ واسطه یا کاتالیزور درونی و بیرونی می پذیرند یا نه؟ درحقیقت مراحل پیچیده ای که در قبول و پذیرش فرهنگ وجود دارد مانع از آن است که بتوان تأثیرگذاری فرهنگ پذیران را به سادگی پذیرفت.
سومین عامل این است که ضرورت فرهنگی جامعه فقط از عوامل بیرونی نشأت نمی پذیرد و آنچه در درون تک تک افراد جامعه می گذرد خود را در نگرش ها و رفتارهای فرهنگی بروز و شهود می بخشد عامل بسیار مهمی دراین ضرورت است در فعل و انفعالات فرهنگ جوامع این مسأله مشاهده می شود که نقشه فرهنگ، مسیری را دنبال می کند که نمی تواند با برون دادهای درونی افراد جامعه همسو و هماهنگ باشد تأکید و اصرار بر تحقق آن، گاه مصداق سرکه انگبینی است که بر صفرا می افزاید.
شاید همین چالش ها ودشواری ها عده ای را به این نظریه سوق می دهد که اساساً فرهنگ امری محال ونامطلوب است .اما به نظر می رسد که به رغم همه این پیچیدگی ها نمی توان از ضرورت و امکان مهندسی فرهنگ صرف نظر کرد واز اصلاح فرهنگی یا پیش نیاز ضروری آن که مهندسی فرهنگ است منصرف شد.
توجه به این پیچیدگی ها باید موجب شود که اولاً میزان انتظار از مهندسی فرهنگ را واقع بینانه تعیین کرد و ثانیاً درمبانی نظری فرهنگ و اثر گذاری به عنوان «نظریه مهندسی فرهنگ» باید بدان جا رسید که این چالش ها را به عنوان ملاحظات مهم در نظر گرفت. دست نیافتن به اثر گذاری صددرصد مهندسی فرهنگ، هرگز نباید ما ار از تأثیر نسبی آن که درجهت دهی به تحول فرهنگی جامعه مهم است غافل یا نسبت به آن ناامید کند.
اصول حاکم بر فرایند مهندسی فرهنگ
جامعیت /تخصص
آرمان گرایی/واقع بینی / آینده نگری
مشارکت/اجماع
انسجام /استناد
مراتب متکامل/اکمال متقابل
داشتن نگرش زمینه ای (شناخت محیطی)
داشتن نگرش جامع با منطق متناسب
قدرت مدل (الگو)سازی
آینده نگری و آینده پردازی
استقبال از تغییر جایگاه ها و حتی تغییر روش مهندسی
مشروط به حفظ یا ایجاد تعالی و پویایی مجموعه
منابع
1-آموزش حرفه ای مدیران فرهنگی
2-نگرشی بر مدیریت اسلامی ،سیدرضا تقوی
3-فروغ ابدیت، جعفر سبحانی
4-درباره فرهنگ تی اس الیوت،ترجمه حمید شاهرخ
5-درآمدی بر مهندسی فرهنگ ومهندسی فرهنگی کشور ،مهدی ناظمی اردکانی
منبع : ماهنامه موج عصر شماره 13 و